فيلم تازه هم از راه رسيد. درست در شرايطي كه تب و تاب هري پاتر پس از انتشار كتاب ششم مجموعه داشت فروكش مي كرد. حالا فيلم چهارم مجموعه روي پرده رفته و استقبال از آن، همان قدر است كه چند ماه پيش، استقبال از شاهزادة دورگه. جام آتش البته به تهران هم رسيده است. حالا كه نه؛ درست سه روز پس از آغاز اكران عمومي، مي شد نسخه هاي پرده اي فيلم را پيدا كرد. اين يعني يك وسوسة كامل. در اين چند سال با خودم قرار گذاشته ام هيچ فيلمي را تا قبل از رسيدن يك نسخة مناسب تماشا نكنم. چون اعتقاد دارم اين نسخه هاي مات و مونو، هيچ جايي براي ارزيابي درست باقي نمي گذارند. اما به هر حال، اكران هر كدام از فيلم هاي هري پاتر باعث شده اين قرار را زير پا بگذارم و فيلم را در همان هفتة اول تماشا كنم. اين ها را گفتم تا بگويم قضاوت هايم در مورد قسمت تازه، براساس ديدن شبحي از فيلم
جام آتش است. قضاوت نهايي را بايد به زمان رسيدن يك دي وي دي درست و حسابي از آن موكول كرد.
هري پاتر و جام آتش، نخستين بخش از تغيير مسير كتاب ها تلقي مي شود. در واقع، كتاب هاي هري پاتر را مي توان به يك سه گانه و يك چهارگانه تقسيم كرد. در نوع نگاه هم مي شود اين قسمت چهارم را پايان چهار كتاب اول، يا آغاز چهار كتاب آخر تلقي كرد. قصه اي كه با بزرگ تر شدن بچه ها، پذيراي دو وجه تازه است. يكي خوف و وحشتي خيلي بيشتر از آن چه كه در قسمت هاي گذشته روي داد و ديگر، تمي عاشقانه كه رابطة مثلث سه نفرة هري، ران و هرميون را تغيير مي دهد. خود كتاب، پر از تصاوير سينمايي ا ست و بيشترين حجم را هم در ميان كتاب هاي چاپ شده دارد. با اين ويژگي ها، كمپاني برادران وارنر، مايك نيوئل (كارگردان فيلم پرفروش چهار عروسي و يك تشييع جنازه) را براي ساخت جام آتش برگزيد. دليلشان هم نگاه استوديويي اين كارگردان بود. او مي توانست وجه ترسناك داستان را تا حدي كم رنگ كند تا فيلم مخاطبان بالقوه اش را از دست ندهد.
در جام آتش اما دو اتفاق رخ داده است كه يك نگاه اجمالي به آن ها مي تواند تكليف مخاطب را با فيلم روشن كند. اولين نكته، فرمول نگارش فيلم نامه توسط استيون كلاوز است. گفتم كه كتاب چهارم، كتابي قطور و پر از اتفاق است. كلاوز از يك سو سعي كرده اتفاق هاي اصلي داستان را از دست ندهد و از سوي ديگر هم مجبور شده بخش هاي زيادي از جزئيات رولينگ را به كلي كنار بگذارد. اين يعني ضربه خوردن از هر دو سو؛ به شكلي كه نه همة وقايع كتاب سرجايشان هستند و نه آن چه كه باقي مانده، شكل درست و سرراستي دارد. اتفاقات فيلم چهارم به قدري سريع و بي وقفه رخ مي دهد كه فرصتي براي نفس كشيدن تماشاگر هم باقي نمي ماند. اين در شرايطي است كه با حذف پاساژهاي رولينگ در برخي جاها حتي جزئيات تأثيرگذار بر روند داستان هم از بين رفته است. همة اين اتفاقات در كنار آن اصل كلي فيلم هاي قبلي است كه هيچ تصويرگري نمي تواند جادوي كلمات رولينگ را روي پردة سينما بازتاب دهد. مثلا فصل ميهماني كريسمس از بهترين فصل هاي فيلم است و نيوئل در آن سنگ تمام گذاشته. اما در اين فيلم هم نه تنهايي و انتخاب هرميون همانند كتاب روي تماشاگر اثر مي گذارد و نه ريشه تنفر هري از سدريك ديگوري. بالطبع فداكاري او در اواخر داستان هم معناي خودش را از دست مي دهد.
مايك نيوئل سعي كرده اين مشكلات فيلم نامه اي را با روشي برطرف كند كه آن را دومين ويژگي هري پاتر و جام آتش مي دانم. عظيم نمايي و تكيه بر عظمت نماها؛ اين يعني همان شيوه اي كه چند دهه قبل، هاليوود در كارهاي تاريخي اش سعي مي كرد انجام دهد و ضعف قصه ها را با آن مي پوشاند. حالا هم جام آتش پر از صحنه هايي اينچنيني است. سابقة نيوئل نشان مي دهد كه او توانايي هاي بالقوه اش در آثار جمع و جور استوديويي است. اما اين بار، دوربين او در تمام مدت، گرد لوكيشن هاي مختلف مي گردد و سعي مي كند با اوج گرفتن و نگاه از بالا، ويژگي هاي مكاني محل رخ دادن قصه را به رخ تماشاگر بكشد. به حركت هاي مشابه دوربين نيوئل در سه فصل از سه جاي متفاوت فيلم نگاه كنيد تا اين مسأله برايتان مشخص شود: اول، فصل ورود هري و رفقا به استاديوم ميزبان بازي هاي جام جهاني كوئيديچ. دوم، فصل ورود هري به ميدان مبارزه با اژدها و بعد پروازش با جارو. و سوم، فصل ورود هري به هزارتوي نهايي جام سه جادوگر. ويژگي مشترك همة اين فصل ها كشف يك مكان تازه است. نيوئل در هر سه با استفاده از يك نماي معّرف، سعي مي كند عظمت كاري را كه پشت دوربينش ايستاده، به رخ تماشاگر بكشد.
اين ها البته ايراداتي است كه در قسمت چهارم به چشم مي آيد. وگرنه، اثر نيوئل، كاري منسجم و خوش ساخت است كه شايد تنها در قياس با زنداني آزكابان، ضعيف تر به نظر برسد. حركات دوربين نيوئل در نماهاي بسته در برخي لحظات، از جمله فصل گفت و گوي هري و هرميون روي پل، فوق العاده است. موسيقي جان ويليامز هم با درك تغيير حال و هواي داستان، از تم معروف هري پاتر تنها در يكي دو جا بهره مي برد. در باقي لحظات، كاملا يك موسيقي آرام و دراماتيك است كه نشاني از تم هاي كودكانه در خود ندارد.
مجموعه فيلم هاي هري پاتر تا پايان قسمت سوم، يك روند مشخص را طي كرده بودند. كيفيت هنري فيلم ها در هر قدم، بهتر از قبل مي شد و فروش آن ها، به همين نسبت پايين تر مي آمد. البته اكران جام آتش، اين روند را به هم زد و قسمت چهارم خود را تا سطح چهارمين افتتاحية بزرگ تاريخ سينما هم بالا كشيد. اين هدفي بود كه برادران وارنر با انتخاب نيوئل نشان داده بودند كه خواهانش هستند. فيلم چهارم اكران شد و قسمت پنجم قرار است با كارگرداني ديويد يتس، جلوي دوربين برود. او كارگرداني است كه در كارنامه اش جز چند اثر مهجور و تلويزيوني، هيچ فيلم ديگري به چشم نمي خورد. با اين همه، هنوز خود كتاب ها بهترين گزينه براي آشنايي با هري پاتر، اين پديده بزرگ هزارة تازه هستند. كتاب هايي كه جادويشان كم از دنياي جادويي خود هري پاتر ندارد.
جام آتش است. قضاوت نهايي را بايد به زمان رسيدن يك دي وي دي درست و حسابي از آن موكول كرد.
هري پاتر و جام آتش، نخستين بخش از تغيير مسير كتاب ها تلقي مي شود. در واقع، كتاب هاي هري پاتر را مي توان به يك سه گانه و يك چهارگانه تقسيم كرد. در نوع نگاه هم مي شود اين قسمت چهارم را پايان چهار كتاب اول، يا آغاز چهار كتاب آخر تلقي كرد. قصه اي كه با بزرگ تر شدن بچه ها، پذيراي دو وجه تازه است. يكي خوف و وحشتي خيلي بيشتر از آن چه كه در قسمت هاي گذشته روي داد و ديگر، تمي عاشقانه كه رابطة مثلث سه نفرة هري، ران و هرميون را تغيير مي دهد. خود كتاب، پر از تصاوير سينمايي ا ست و بيشترين حجم را هم در ميان كتاب هاي چاپ شده دارد. با اين ويژگي ها، كمپاني برادران وارنر، مايك نيوئل (كارگردان فيلم پرفروش چهار عروسي و يك تشييع جنازه) را براي ساخت جام آتش برگزيد. دليلشان هم نگاه استوديويي اين كارگردان بود. او مي توانست وجه ترسناك داستان را تا حدي كم رنگ كند تا فيلم مخاطبان بالقوه اش را از دست ندهد.
در جام آتش اما دو اتفاق رخ داده است كه يك نگاه اجمالي به آن ها مي تواند تكليف مخاطب را با فيلم روشن كند. اولين نكته، فرمول نگارش فيلم نامه توسط استيون كلاوز است. گفتم كه كتاب چهارم، كتابي قطور و پر از اتفاق است. كلاوز از يك سو سعي كرده اتفاق هاي اصلي داستان را از دست ندهد و از سوي ديگر هم مجبور شده بخش هاي زيادي از جزئيات رولينگ را به كلي كنار بگذارد. اين يعني ضربه خوردن از هر دو سو؛ به شكلي كه نه همة وقايع كتاب سرجايشان هستند و نه آن چه كه باقي مانده، شكل درست و سرراستي دارد. اتفاقات فيلم چهارم به قدري سريع و بي وقفه رخ مي دهد كه فرصتي براي نفس كشيدن تماشاگر هم باقي نمي ماند. اين در شرايطي است كه با حذف پاساژهاي رولينگ در برخي جاها حتي جزئيات تأثيرگذار بر روند داستان هم از بين رفته است. همة اين اتفاقات در كنار آن اصل كلي فيلم هاي قبلي است كه هيچ تصويرگري نمي تواند جادوي كلمات رولينگ را روي پردة سينما بازتاب دهد. مثلا فصل ميهماني كريسمس از بهترين فصل هاي فيلم است و نيوئل در آن سنگ تمام گذاشته. اما در اين فيلم هم نه تنهايي و انتخاب هرميون همانند كتاب روي تماشاگر اثر مي گذارد و نه ريشه تنفر هري از سدريك ديگوري. بالطبع فداكاري او در اواخر داستان هم معناي خودش را از دست مي دهد.
مايك نيوئل سعي كرده اين مشكلات فيلم نامه اي را با روشي برطرف كند كه آن را دومين ويژگي هري پاتر و جام آتش مي دانم. عظيم نمايي و تكيه بر عظمت نماها؛ اين يعني همان شيوه اي كه چند دهه قبل، هاليوود در كارهاي تاريخي اش سعي مي كرد انجام دهد و ضعف قصه ها را با آن مي پوشاند. حالا هم جام آتش پر از صحنه هايي اينچنيني است. سابقة نيوئل نشان مي دهد كه او توانايي هاي بالقوه اش در آثار جمع و جور استوديويي است. اما اين بار، دوربين او در تمام مدت، گرد لوكيشن هاي مختلف مي گردد و سعي مي كند با اوج گرفتن و نگاه از بالا، ويژگي هاي مكاني محل رخ دادن قصه را به رخ تماشاگر بكشد. به حركت هاي مشابه دوربين نيوئل در سه فصل از سه جاي متفاوت فيلم نگاه كنيد تا اين مسأله برايتان مشخص شود: اول، فصل ورود هري و رفقا به استاديوم ميزبان بازي هاي جام جهاني كوئيديچ. دوم، فصل ورود هري به ميدان مبارزه با اژدها و بعد پروازش با جارو. و سوم، فصل ورود هري به هزارتوي نهايي جام سه جادوگر. ويژگي مشترك همة اين فصل ها كشف يك مكان تازه است. نيوئل در هر سه با استفاده از يك نماي معّرف، سعي مي كند عظمت كاري را كه پشت دوربينش ايستاده، به رخ تماشاگر بكشد.
اين ها البته ايراداتي است كه در قسمت چهارم به چشم مي آيد. وگرنه، اثر نيوئل، كاري منسجم و خوش ساخت است كه شايد تنها در قياس با زنداني آزكابان، ضعيف تر به نظر برسد. حركات دوربين نيوئل در نماهاي بسته در برخي لحظات، از جمله فصل گفت و گوي هري و هرميون روي پل، فوق العاده است. موسيقي جان ويليامز هم با درك تغيير حال و هواي داستان، از تم معروف هري پاتر تنها در يكي دو جا بهره مي برد. در باقي لحظات، كاملا يك موسيقي آرام و دراماتيك است كه نشاني از تم هاي كودكانه در خود ندارد.
مجموعه فيلم هاي هري پاتر تا پايان قسمت سوم، يك روند مشخص را طي كرده بودند. كيفيت هنري فيلم ها در هر قدم، بهتر از قبل مي شد و فروش آن ها، به همين نسبت پايين تر مي آمد. البته اكران جام آتش، اين روند را به هم زد و قسمت چهارم خود را تا سطح چهارمين افتتاحية بزرگ تاريخ سينما هم بالا كشيد. اين هدفي بود كه برادران وارنر با انتخاب نيوئل نشان داده بودند كه خواهانش هستند. فيلم چهارم اكران شد و قسمت پنجم قرار است با كارگرداني ديويد يتس، جلوي دوربين برود. او كارگرداني است كه در كارنامه اش جز چند اثر مهجور و تلويزيوني، هيچ فيلم ديگري به چشم نمي خورد. با اين همه، هنوز خود كتاب ها بهترين گزينه براي آشنايي با هري پاتر، اين پديده بزرگ هزارة تازه هستند. كتاب هايي كه جادويشان كم از دنياي جادويي خود هري پاتر ندارد.