هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: فیلم‌ها

مصاحبه با دنيل رادکليف، کتي ليونگ و بوني رايت


* مصاحبه با دنيل رادکليف بازيگر نقش هري پاتر
توسط: ماري مورياله (By Marie Morreale)

× همه ي کتاباي هري پاتر رو خوندي؟
دنيل: بله خوندم. بار اول خيلي خوشم اومد و دوباره خوندم. من کتاب سوم، چهارم و پنجم رو دو بار خوندم.

× کتابي بود که بيشتر از بقيه دوستش داشته باشي؟
دنيل: من واقعا کتاب پنجم رو دوست دارم، ولي در حقيقت کتاب مورد علاقه ي من کتاب سومه.

× به غير از هري، کدوم يکي از شخصيت ها رو بيشتر دوست داري؟
دنيل: من عاشق سيريوس(بلک) و (ريموس)لوپين هستم.

× چرا؟
دنيل: خوب اين خيلي مختص به نقشهاشون نيست، من عاشق رابطه اشون با هري هستم. هر دوي اونا فوق العاده براي هري مهم هستن. فکر کنم وابستگي اونا با هري تاثير خيلي زيادي روي شخصيت هري گذاشته، چون هر دوشون يه جورايي به پدر هري مرتبط هستن.

× در جام آتش کدوم جنبه ي جديد از شخصيت هري رو مي بينيم؟
دنيل: خوب، کمي پيش از اين شما ديديد که هري يه ذره در اجراي افکار و نقشه هاش شکست خورد چون ديگه هيچ کنترلي روي زندگي خودش نداشت. به هر حال خيلي از مردم در زمان نوجواني کنترلي روي زندگيشون ندارن، اما در اين مورد بخصوص، هري نه تنها هيچ کنترلي روي زندگي خودش نداره، بلکه افرادي هستن که سعي دارن اون رو بکشن، که خودش باعث استرس مضاعف ميشه. نتيجه ي از دست دادن کنترلش هم بوجود اومدن دشمن هاي بيشتر هستش.

× از ابتدايي که بازي در هري پاتر رو شروع کردي بطور آشکاري از خيلي جهات تغيير کردي. جداي تغييرات جسمي و بزرگ شدن، فکر ميکني بزرگترين تغيير شخصيتيت چي بوده؟
دنيل: سوال خيلي خوبي بود، خيلي احساس خارق العاده ايه، ولي فکر کنم من همون مسيري رو طي ميکنم که نوجوون هاي ديگه هم ازش ميگذرن، هيچ چيز خارج از عادتي در مورد من وجود نداره. خيلي از مردم انتظار دارن من چيزاي غير عادي بگم، چون بازيگرم، اما خودم شخصاً فکر ميکنم واقعاً تفاوتي وجود نداره.

× وقتي فيلم بازي نميکني به طور منظم به مدرسه ميري؟
دنيل: بله.

× هم کلاسيهات بطور باور نکردني از شما که بازيگري حمايت ميکنن. وقتي به مدرسه برميگردي معمولاً چه چيزايي ازت مي پرسن؟
دنيل: همه ازم حمايت نميکنن. اشتباه نکنين. اونايي که ازم حمايت ميکنن آدماي مهربوني هستن، اونا حمايت خودشون رو با سوالهاي بي شماري که مي پرسن نشون ميدن که واقعاً منو ذوق زده ميکنه. چون بيشتر پاسخها اينجوريه:«خوب، من فقط برگشتم» . بعضياشون خيلي علاقمند هستن. من پسري رو ديدم که واقعاً دلش ميخواست بازيگر بشه. اما بيشتر کساني که دورم جمع ميشن زياد سوال نميکنن. فکر نکنم واسه خيليهاشون زياد مهم باشه. گذشته از اين، حدس ميزنم خيلي از مردم براي اين سوال نميکنن که بگن خونسرد هستن و بيشتر ميگن« کي؟ هري کيه؟» گمون کنم راه حل خوبي باشه که اشتياقشون رو پنهان کنن.

× و کساني که حمايت نميکنن... اونا چطوري اين موضوع رو نشون ميدن؟
دنيل: فقط با اظهار نظرات احمقانه، مثل« دسته جاروت کجاست؟ » . خوب اين جور چيزا هست، هيچ تمايلي ندارم به اين نظرات مسخره و بي مزه توجه کنم، همه ي اين حرفها بطرز وحشتناکي احمقانه هستن که فقط شما رو ناراحت ميکنن.

× چرا از جام آتش بيشتر لذت بردي؟ صحنه يا جمله اي بود که خيلي بهش علاقه داشته باشي؟
دنيل: من عاشق صحنه ي قبرستان هستم. اعتراف ميکنم که نسخه ي نهايي رو هنوز نديدم، ولي با توجه به اون چيزايي که در فيلمنامه خوندم و صحنه هايي که گرفتيم، خيلي خيلي خوبه. من کار کردن با مايک(نيوئل- بچه به کارگردان هم احترام نميذاره، دوره ي آخرالزمونه والله- دوشيزه اونيس مک برايد) رو خيلي دوست داشتم و از اين گذشته دوست داشتم بتونم بازيه رالف فينس (لردولدمورت) رو ببينم. واقعا قشنگ بود، بازگشت ولدمورت بصورت خلاصه و فشرده فيلمبرداري شد و کامل هم نشون داده نشد. ميدونم که بايد خيلي وحشت زده بنظر ميرسيدم، چون اون در حقيقت يه شيطان به تمام معني بود و من نميدونستم بازي با يه شيطان تمام عيار رو از کجا بايد شروع کنم، آخه من زيادي نازم!!( نفهميدم منظورش چيه- يکم نامفهمومه -دوشيزه اونيس مک برايد) هر چند من نمي تونستم خودمو قانع کنم که رالف يه شيطانه--- دليل خاصي هم نداشت--- اون خيلي شيرين و ناز بنظر ميرسيد. من واقعا از تماشا کردنش لذت بردم، و در تمام مدتي که تمرين ميکرديم لذت بردم و خوشحال بودم.

× اگه ميتونستي از يه پورت کيز(رمزتاز) براي رفتن به هرجايي استفاده کني، دلت ميخواست کجا بري؟
دنيل: جايي از کره زمين که هيچ کس تا حالا نرفته باشه. من دوست دارم همينجا بمونم. فکر نکنم بدونم اونجايي که ميخوام برم کجاست.

× خوب، فقط يه رمزتاز ميتونه اونجا رو پيدا کنه!



مصاحبه با کتي ليونگ بازيگر نقش چوچانگ
توسط: ماريه مورياله (By Marie Morreale)

× چطور شد که نقش چو رو بدست آوردي؟
کتي: يه روز پدرم که در حال ديدن تلويزيون بود به تبليغي برخورد کرد که شخصي رو براي فيلم هري پاتر با اين مشخصات ميخواستن: 16 ساله باشه، چهره ي آسيايي و پاسپورت بريتانيايي(انگليسي) داشته باشه. اون موقع من 16 سالم بود و تمام شرايطش رو داشتم، بنابراين پدرم پيشنهاد کرد به لندن بريم و براي بدست آوردن نقش تست بدم. من يکمي بي ميل بودم چون از قبل هيچ تجربه و تمريني در مورد بازيگري نداشتم ولي پدرم خيلي اصرار کرد و آخرش رفتيم. 4 ساعت از وقت ما گرفته شد فقط براي 5 دقيقه آزمايش بازيگري. تست اول پيچيده بود. يه عکس از من گرفتن و گفتن اگر علاقمند به همکاري با من بودن ازم ميخوان که برگردم. دو سه هفته بعد دوباره به کارگاه نمايشي رفتم. ميخواستن از بين 4000 دختر 100 نفر رو انتخاب کنن. ما بايد در مقابل معلم تئاتر يه عالم حاضر جوابي(بديهه گويي) ميکرديم و کلي صحنه رو هم بازي ميکرديم. در نهايت فقط 5 نفر مونده بوديم، بهم گفتن دوباره براي تست سينمايي به استوديو برم. تعداد زيادي دوربين اونجا بود و من يکي از صحنه ها رو با معلم تئاتر اجرا کردم. ما قسمتي رو که هري از من براي جشن رقص دعوت ميکنه رو بازي کرديم و بعدش من نقش رو گرفتم.

× شما گفتيد قبلا هيچوقت بازيگري نکرده بوديد، واستون ترسناک بود؟
کتي: خيلي دستپاچه و عصبي بودم و واقعاً راستي راستي ترسناک بود. آدرنالين خونم بالا رفته بود... دلم ميخواست مامان و بابام بهم افتخار کنن. وقتي نقش رو گرفتم خيلي جا خوردم.

× وقتي فهميدي نقش رو گرفتي کجا بودي؟
کتي: توي رختخواب خوابيده بودم. خيلي جالب بود چون وقتي مامانم صدام کرد و بهم گفت، من اصلاً توجهي نکردم و گفتم « آره، خب که چي؟ » و بعد دوباره به رختخوابم برگشتم. وقتي بيدار شدم، تازه فهميدم اون چي گفته، واقعاً سخت بود چون نميتونستم تا مدتي به کسي چيزي بگم.

× وقتي تونستي به کسي بگي، اولين نفر کي بود؟
کتي: به بهترين دوستم گفتم و اون خيلي خيلي خوشحال شد. دور خودش بالا پائين مي پريد و از عکس العملهاش فهميدم که خيلي شاد شده. همه در مورد تست بازيگري من مي دونستن ولي خبر نداشتن که نقش رو گرفتم يا نه. اونا بهم گير ميدادن و ازم سوال ميکردن و من بهشون ميگفتم که نقش رو گرفتم و حالا همگي موضوع رو ميدونن.

× بهرحال شما قبلاً بازيگري نکرده بودي، دلت ميخواست بازيگر بشي؟ برات جذابيتي داشت؟
کتي: قطعاً نه، چون هميشه فکر ميکردم کسي که ميخواد بازيگر بشه بايد خيلي اعتماد به نفس داشته باشه، پرحرف و رک باشه، و من اينطوري نبودم، من واقعاً در مدرسه خجالتي و کمرو بودم.

× حدس ميزنم شما به خجالتتون غلبه کرديد؟
کتي: بله، صددرصد. اين رو مديون بازي کردن در فيلم هستم، ميدونيد، يکمي برونگرا و بي پرواتر شدم.

× قبلاً کتابهاي هري پاتر رو خونده بودي؟
کتي: دو تاي اولي رو قبل از گرفتن نقش خونده بودم، و سه تاي بعدي رو بعدش خوندم.

× کدوم يکيش مورد علاقه ات بود؟
کتي: کتاب مورد علاقه ي من کتاب چهارمه. اين کتاب خيلي اتفاقات اکشن داره. عوامل مختلفي مثل عشق، تحرک ، شور و هيجان و خيلي چيزاي ديگه... باعث بوجود اومدن اين اتفاقات هيجان انگيز ميشه.

× در جام آتش، به غير از چو کدوم يکي از کاراکتر ها رو بيشتر دوست داشتي؟
کتي: من نقشي که روپرت بازي ميکنه رو واقعا دوست دارم، رون ويزلي. اون خيلي بامزه ست، خيلي شوخ طبعه. اون بطور ندانسته و غير ارادي بانمکه... ميدونيد، هيچ تلاشي براي اينکار نميکنه، اما اينطور هست. حقيقت اينه که اون پسره و از عنکبوت ها ميترسه و همين اتفاقات جالبي رو پيش مياره.

× جالب ترين صحنه ي فيلم جام آتش کدوم بود؟
کتي: جشن رقص. فکر کنم همه ي دخترها اون صحنه رو ترجيح بدن، ما موهامونو درست کرديم، آرايش کرديم، لباساي قشنگ پوشيديم و رقصيديم (واه واه... چه عقده اي- دوشيزه اونيس مک برايد). فکر کنم آرزوي خيلي از دخترهاست. براي پسرها اون صحنه در مجموع خواب آور بود، اونا صحنه هاي هيجان انگيز رو ترجيح ميدن.

× صحنه اي بود که بازي کني و به علت شيرين کاري(!) نياز به برداشت دوباره داشته باشه؟ (فکر کنم منظورش از سوال اين بود)
کتي: صحنه ي شيرجه در آب رو چند بار گرفتيم، چون من زير آب بودم و سدريک ديگوري بايد ميومد و منو نجات ميداد. درسهاي دايوينگ(شيرجه) زيادي براي اون صحنه گرفتم، چون واقعاً سخت بود، ولي خيلي خوب و جالب بود.

× پس، الآن هر وقت استخر و درياچه ميبيني دلت ميخواد بپري توش؟
کتي: آره(خنده)

× نقشه اي براي رفتن به دانشگاه داري؟
کتي: قطعاً، ميخوام بازيگري رو به عنوان يه حرفه ادامه بدم، اما با دوستام همچنان ارتباط داشته باشم و زندگي دانشگاهي رو هم ول نميکنم، اگه بخوام فيلم بعدي رو بازي کنم ممکنه يه ساله ديگه هم بين دانشگاه رفتنم وقفه بيوفته، ولي بعدش دوباره برميگردم.

× يه نقشه ي بي عيب و نقصه.
کتي: آره... و اين کاريه که ميتونم انجام بدم در حالي که به کار بازيگريم لطمه اي وارد نميشه.

× چي ميخواي بخوني؟
کتي: خوب، هنر درس مورد علاقه ي من در مدرسه هستش، بنابراين شايد چيزي مثل طراحي داخلي يا نقشه کشي و يا اينجور چيزا.

× کدوم يکي از کلاسهاي هاگوارتز رو دوست داشتي بگيري؟
کتي: گياه شناسي احتمالاً خيلي جذابه. چون اونجوري آدم هميشه بين يه عالم گل و گياهه. خيلي جالبه. نميدونم در فيلم اول يا دوم بود که بچه هايي رو که جيغ ميزدن در گلدون کاشتن ( فکر کنم منظورش مهرگياهها در فيلم دوم باشه ) خيلي باحال بود.




مصاحبه با بوني رايت بازيگر نقش جيني ويزلي
توسط: لورا لين و ماريه مورياله ( By Laura Linn and Marie Morreale )

× در فيلم جام آتش کدوم يکي از صحنه ها رو بيشتر دوست داشتي؟
بوني: من واقعاً از صحنه جشن رقص لذت بردم. اونا يه سالن رقص براي تمرين رقص در اختيار ما گذاشتن، خب ياد گرفتن چيزهاي تازه و انجام دادنشون براي فيلم خيلي جالب بود. از جام جهاني کوئيديچ هم خيلي خوشم اومد، واقعاً سرگرم کننده بود. افراد زيادي(منظورش سياهي لشگره- دوشيزه اونيس مک برايد) براي گرفتن اون صحنه نياز بود، خيلي صحنه ي مهيج و پرسروصدايي بود.

× براي صحنه ي مسابقه ي کوييديچ که در استاديوم گرفته ميشد، اونا از پرده ي آبي استفاده کردند و بعد با استفاده از کامپيوتر افکت(تغيير) هاي لازم و مخصوص رو اجرا کردند؟
بوني: اونا از يه قسمت از استاديوم فيلمبرداري کردند و بعد چندين بار تکرار کردن و کنار هم گذاشتنش تا مثل يه استاديوم کامل و بزرگ به نظر بياد. واقعا عجيب غريب بود چون شما صداي هوراي مردم رو ميشنويد ولي نميتونيد اونا رو ببينيد، بنابراين مجبوريد از تخيلتون استفاده کنيد.

× ميدونم که شما هيچ صحنه اي رو با رالف فينس ( Ralph Fiennes ) بازي نکرديد، ولي نظرتون درباره ي اون در نقش ولدمورت چيه؟
بوني: اون معرکه ست، مخصوصاً در صحنه ي قبرستان. من يه قسمتهايي از فيلم رو ديدم و بنظرم اون شگفت انگيزه. اون واقعاً در نقشش فرو رفته، فکر کنم وقتي شما فيلم رو ببينيد از ديدنش در اون حالت سخت حيرتزده بشيد.

× ولدمورت يه شيطان واقعيه؟
بوني: بله، اون مي تونه آدم نرمالي باشه ولي خودش دلش ميخواد که جنبه ي بد رو داشته باشه. اگه امکانش باشه ميخوايم صحنه ي قبرستان رو به عنوان يک سوپرايز بزرگ براي ببينندگان باقي بذاريم.

× احساست در مورد اينکه قراره معشوقه ي هري پاتر باشي چيه؟ وقتي خوندي هيجان زده شدي؟
بوني: وقتي شما بار اول ميخونيدش، فکر نميکنيد که اين در مورد شماست، واقعا شگفت انگيزه چون وقتي ميخونيد، شما رو جذب ميکنه، ولي شما سعي ميکنيد به خودتون بقبولونيد که اين شما نيستيد، ولي به هر حال اين تصور در ذهن شما ميمونه.

× جيني در سه کتاب اول خجالتي و کمروئه، تا يه حدي دليلش اينه که اون هري رو دوست داره، ولي در شروع کتاب پنجم و ششم، شخصيتش شروع به نمايان شدن ميکنه و کاملاً خودشو نشون ميده.
بوني: بله، اينطوريه، بديهيه که اون بزرگتر شده و کاراي بيشتري ميکنه. اون در کتاب پنجم و ششم نقش برجسته تري رو داره.

× در موردش هيجان زده اي ؟
بوني: آره، بايد جالب باشه، چون اون ديگه يه دختربچه نيست، در کتاب اول و دوم اون کاملاً يه دختر کوچولوي خجالتي بود، و حالا اون يه دختر خانم بزرگه.

× فکر ميکني شخصيت خودت به کدوم شبيه تره؟ وقتي خجالتيه يا زماني که بزرگتر شده؟
بوني: شايد بيشتر شبيه زماني که بزرگتر شده، باشم.

× شما در فيلم فرقه(محفل،فرمان، دستور، حالا هرچي... دوشيزه اونيس مک برايد) ققنوس که از ژانويه شروع ميشه هم حضور خواهي داشت. صحنه ي مخصوصي هست که انتظارشو بکشي؟
بوني: فکر کنم وقتي بچه ها به وزارت سحر و جادو ميرن و با بقيه درگير ميشن جالبه. بايد خيلي باحال باشه.

× شما هيچ وقت صحنه ي کوئيديچ رو بازي نکردي. انتظارشو ميکشي؟
بوني: آره، بايد جالب باشه. من با بقيه صحبت کردم و اونا هم گفتن همينطوره، اما خيلي سخته ، ولي من منتظرم که تجربه اش کنم.

× اگه ميتونستي از يه توانايي جادوئي استفاده کني، دوست داشتي چيکار کني؟
بوني: دلم ميخواست پرواز کنم. خيلي باشکوهه که خيلي سريع هر جا که ميخواي بري و بتوني هر چي زير پاته رو نگاه کني. نه مثل هواپيما که وقتي اوج ميگيره شما ديگه هيچي نميتوني ببيني. من عاشق پروازم. بلند شدن از زمين و پرواز به بي نهايت واقعاً جذابه.


دوشيزه اونيس مک برايد: به علت اسباب کشي من به ديکشنري دسترسي ندارم و بخاطر همين ممکنه هر چي ترجمه ميکنم پر از اشکال باشه، لطفاً اگه موردي ميبينيد تذکر بديد. ممنون
قبلی « ترجمه قسمت بیوگرافی سایت دنیل رادکلیف حدسهایی در مورد کتاب 7 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
salamjl
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۴/۲۳ ۱۵:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۴/۲۳ ۱۵:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۸/۱/۹
از: هاگوارتز
پیام: 11
 Re: مصاحبه با دنيل رادکليف، کتي ليونگ و بوني رايت
aaali bood , daset dard nakone
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۲۳:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۲۳:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 مصاحبه
خوب بود زياد هم مشكل نداشنت اگر منبع رو ميگفتي شايد ميگشتيم و يه غلط پيدا ميكرديم در كل ممنون
zzpater
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳۰ ۲۲:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳۰ ۲۲:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۲/۲۴
از: در آغوش سلنا
پیام: 254
 خوب بود
مصاحبه‌ي خيلي جالبي بود .....ممنونم
laylajooni
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۸ ۲۱:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۸ ۲۱:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۲
از: mahfele ghoghnoos
پیام: 58
 مصاحبه با دن
عالی بود
shima_korn
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۸ ۲۱:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۸ ۲۱:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۹
از: جایی که در ذهن نمی گنجد!
پیام: 111
 Re: با تشكر
MERCCCCC
Maysam
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۶ ۱۰:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۶ ۱۰:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۱۶
از:
پیام: 12
 با تشكر
ترجمه خوبي بود
farda
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۴ ۱۵:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۴ ۱۵:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۶
از: london
پیام: 30
 love
ali bood kheili mamnoon :bigkiss:
mehrnaz
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۴ ۳:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۴ ۳:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۱۶
از: هاگوارتز
پیام: 39
 Re: مصاحبه با ........
دستت درد نکنه خیلی عالی بود خیلی هم خوب ترجمه شده بود و نکته های جالبی هم داشت .. بازم از این کارا بکن
ژان
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۴:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۴:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱۲
از:
پیام: 433
 مصاحبه با ........
بازم شما خواهر واقعا ما رو خوشحال میکنین با این مقاله های بسیار زیبا اجرت با ........ واقعا دستت درد نکنه اگه اون تیکه که دنیل گفته اخه من زیادی نازم رو درست ترجمه کرده باشی زیاد نگران نشو این پسره چرت و پرت زیاد میگه
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۴:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۱۴:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 عنوانم كجا بود
عجب روز و روزگاري
danikoobrick
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۰:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱ ۰:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۲
از:
پیام: 78
 It's right cool.
Az in mosahebeh ha ziadeh ama hoseleye tarjome nist.Anyway It's good.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.