هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: هری پاتر و دوست جدید

هری پاتر و دوست جدید - فصل 3



نامه ای به محفل:
ببینم هری چرا این سوالو پرسیدی؟
آخه ... ببینم مگه تو هم سن من نیستی؟
راستش آره.
پس چطور می تونی راحت یه نفرو بکشی؟ منظورم اینه که قدرت جادوگری تو نباید بهت این اجازه رو بده.
خب من یه کم فرق دارم. بعدا درباره این موضوع صحبت می کنیم....
هنوز حرف دیوید کامل نشده بود که در روی میز گوی سرخ رنگی پدیدار شد و از میان آن سر دختری زیبا نمایان گشت.
دیوید کجایی؟
اینجا هستم سارا.
اما هری متوجه چیزی نشده بود و چوب به دست آماده تاختن بود.
نترس هری اون خواهر منه. اسمش هم ساراست. چی شده سارا؟ مشکلی پیش اومده؟
آره. هزار بار بهت گفتم وقتی غیب میشی مواظب لباسات باش.
اخ. باور کن یادم رفت.چی شده مگه؟
چی می خواستی بشه. فهمیدن کجایی.
یعنی می دونن من تو این خونه هستم؟
نه فقط می دونن یه جایی تو خاور میانه قایم شدی.
حالا به نظرت باید چیکار کنیم؟
خب. خودت خوب می دونی بهترین راه قایم شدن از دست دشمن نزدیک شدن به اونه.
دیوید این داره چی میگه؟
هری یه لحظه صبر کن. شش ماهه به دنیا اومدی.
تو می گفتی لجبازه اما من باور نمی کردم لجبازتر از من باشه.
حالا کجا بریم؟
دیوید یادته الکس یه بار اومده بود تو آستین تو قایم شده بود.
خب تو که انتظار نداری منو هری بریم تو آستین ولدمورت قایم بشیم.
نه بابا. خنگ شدی. بهترین جا پاتیل درزداره. بیاین اونجا منتظرتون می مونم.
خیله خوب خداحافظ.
خداحافظ.
هری شامتو بخور استراحت کن باید بریم. من میرم ببینم اینجاها کسی نباشه. راستی هری یه نامه بنویس به محفل و بهشون بگو حالت خوبه تا از نگرانی دربیان. توش از من حرفی به وسط نیار. من رفتم.
بعد از مدتی هری تازه متوجه نبود دیوید شد. باز هم دلش خواست ایکاش به دنیا نیومده بود. طبق گفته دیوید یه نامه برداشت و هر چیزی که به ذهنش میرسید توش گفت. بدون فکر. دستاش ناخودآگاه می رفت جلو بدون اینکه اون بدونه و کاغذ سفید رنگ رو سیاه می کردن.
هری یاد جهانی افتاد که توش زندگی می کرد. تو این دنیا افراد پاک و خوبی مثل دامبلدور نقش ماهو داشتن که غولهایی مثل ولدمورت مثل ابر سیاه جلوشونو گرفته بودن.
چشماشو باز کرد نامه تموم شده بود اما اون هنوز تو افکار درهم خودش مشغول بود.
با اتمام نامه دیوید به داخل برگشت. اما مثل قبل نبود. مثل اینکه از چیزی ناراحت بود.
ببین هری. از اینکه سرت داد کشیدم متاسفم. اما امیدوارم از دستم ناراحت نشده باشی.
نه. راستی نامه تموم شد. چیکارش کنم. بذار اونجا اگه هدویک اومد میدم ببره.
و اگه نیومد؟
خوب آلکس اینکارو میکنه.
آلکس کیه؟ همونی نیست که تو آستین تو قایم شده بود؟
آره. پرنده ی منه. ازش به عنوان نامه بر استفاد می کنم. البته کمک خیلی بزرگیه.
باید جغد قشنگی باشه.
جغد نیست عقابه. یا بهتر بگم شاهینه.
خوب برو بگیر بخواب. طبقه بالا. موظب باش تو اتاق سارا نری واگرنه منو میکشه.
باشه. راستی به نظر تو الان تو محفل چه خبره؟
نمی دونم. اما هرچی هست وضعیت خوبی نیست.
قبلی « هری پاتر و دوست جدید - فصل 2 هری پاتر و دوست جدید - فصل 4 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۲۳:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۲۳:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 خوب بود.
دستت درد نکنه.بسی بهتره بود.
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۲۳:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۱ ۲۳:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 خوب بود.
دستت درد نکنه.بسی بهتره بود.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.