هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: تـئوری‌ها و استدلال حوادث

بررسی نکات مبهم کتاب ها(شماره 1)


قبل از اینکه بخوام این نکات رو بررسی کنم باید اشاره ای به شیوه سرنخ دهی رولینگ در کتاب هایش در مورد کتاب های بعدیش بکنم
رولینگ در کتاب ها اطلاعاتی اگرچه بسیار ریز و به طوری که به چشم نمی ایند رو قرار داده که برای حدس زدن کتاب های بعدی خیلی مفید هستن.
به عنوان مثال رولینگ در کتاب سنگ جادوش در مورد سیریوس اطلاعات جزئی داده بود که این کاراکتر در کتاب زندانی ازکابان تبدیل به شخصیت اصلی و مهمی شد. یا در کتاب سنگ جادو به این نکته اشاره میکنه که هری با یه مار بوا صحبت کرده که این قضیه مارزبانی در کتاب تالار اسرار سرنوشت بسیاری از حوادث رو رقم زد.از این جور سرنخ ها در کتاب های هری پاتر به وفور دیده میشن که من میخوام بعضی از اونا رو که برای حدس زدن وقایع کتاب هفتم مفید هستن رو بررسی کنم.
1.RAB
خیلی از خوانندگان کتاب هری پاتر بعداز خوندن کتاب شاهزاده دورگه برای شناسایی هویت RAB سعی کردن و حدس هایی هم زدن.منم میخوام با دلایلی که در زیر میارم ثابت کنم RABهمون ریگولوس بلک هست.
الف.رولینگ در کتاب های محفل ققنوس و شاهزاده دورگه،3بار درباره ریگولوس بلک مطلب نوشته که حدود دو صحفه ای میشه.این مقدار حتی از یه خطی که رولینگ در کتاب سنگ جادو درباره سیریوس نوشته بیشتره.ایا رولینگ بیکاره که در مورد یه شخصیت فرعی بیخودی مطلب بنویسه؟ایا ریگولوس بلک یه کاراکتر فرعیه در حالی که توی دو کتاب دو صفحه بهش اختصاص داده شده؟
ب.این یکی مطلبیست که همه ما میدونیم.اینکه سایتlexion کشف کرد نزدیک ترین شخص به RAB از جهت حروف اسمی فقط ریگولوسه.
پ.این یکی مدرک و سرنخ بسیار ریز و محکمیه که رولینگ به زیبایی در کتابش بین حوادث و هیجانات کتاب جای داده.سرنخی که خیلی جزئیه و نیاز به دقت زیادی داره تا کشف بشه.ما میدونیم که کاراکتر RAB با یه قاب اویزی به هم ربط پیدا کرده که همه ما به یقین میدونیم اون قاب اویز یه هورکراکسه(جان پیچ).قاب اویزی که شاید خیلی از دوستان فکر کنن رولینگ فقط در کتاب شاهزاده دورگه از اون مطلب نوشته،در حالی که من میخوام بگم رولینگ توی کتاب محفل ققنوس هم از اون قاب اویز نام برده.درکتاب محفل ققنوس،فصل خاندان اصیل و باستانی بلک،صفحه 168 خط دوم(ترجمه ویدا اسلامیه) جمله ای وجود داره که میگه"در قفسه قاب اویزی بود که هیچ یک نتوانستند ان را باز کنند".شاید خیلی از دوستان معترض شوند که از کجا معلوم که اون همون قاب اویز کتاب شاهزاده دورگه باشد؟ولی من میخوام بگم که اگر به شیوه سرنخ دهی رولینگ که در اوایل مقالم واستون توضیح دادم بکنید(اینکه رولینگ بسیار جزئی و ریز سرنخ میده)متوجه میشید که همون قاب اویزه.حالا ما میدونیم که شخصیت RAB با این قاب اویز رقم خورده(اینکه اون قاب اویزو برداشته)و این قاب اویز الان در خانه بلک هاست و این مطلبم میدونیم که ریگولوس پسر بلکهاست و تو اون خونه زندگی میکرده.ایا ربطی بین ریگولوس و RAB نمیبینید؟قضاوت این رو که ریگولوس RAB هست یا نه رو به خودتون واگذار میکنم


2.ناپدید شدن افراد
توجه:قبل از خوندن این نکته قوه تخیلتون رو بکار بندازید.
می خوام در مورد فلورین فور تسکیو و یه شخصیت که در کتاب ششم بسیار ریز به ان اشاره شده یعنی اکتاویوس پیر (خودم)صحبت کنم.همان طور که می دانیم فور تسکیو در کتاب 3 به گفته خود هری اطلاعات زیادی از سوزانده شدن جادو گران در گذشته داشته که به نظر من (اینجا باید قوه تخیلتونو بکار بندازید)بخاطر اینکه خودش تو اون زمان حضور داشته.که این شخصیت در کتاب ششم کشون کشون توسط افراد نامعلومی از مغازه بیرون برده شده و ناپدید شده.دومی اکتاویوس پیره که رولینگ در کتاب شاهزاده دورگه،فصل اتاق نشناختنی،صفحه 181،خط پانزدهم(ترجمه اسلامیه)به ان اشاره کرده ونوشته که گم شده.حالا یه سوالی پیش میاد و اونم اینکه چرا رولینگ اصرار داشته که حتما اکتاویوس رو پیر نشون بده در حالیکه میتونست فقط به نوشتن اکتاویوس قناعت کنه.که این شخصیت هم در کتاب ششم ناپدید شده.البته یه نفر دیگه هم هست که هممون اونو میشناسیم یعنی اولیوندر.البته من مطمئن نیستم که اون هم زمان زیادی زندگی کرده ولی اینو میدونم که اون بوده که به لرد سیاه چوبدستی فروخته که اگه حساب کنیم تقریبا میشه گفت که زمان زیادی زندگی کرده.که این فرد هم توسط افراد ناشناسی دزدیده شده.
حالا این سوال پیش میاد که چرا سه نفر که مدت زیادی زندگی کردن در یک کتاب و در طول کمتر از یکسال ناپدید میشوند.فکر کنم باید جوابشو تو کتاب هفتم جست و جو کنیم.



خب دیگه فعلا کافیه.البته 6، 7 مورد دیگه هم هست که اگه دیدم این مقالم طرفدار پیدا کرد مینویسم.پس نظر بدید یا انتقاد کنید
قبلی « هری پاتر و وارث ولدمورت- فصل9 & 10 " بازی روح " فصل1 - قسمت آخر » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۷ ۱۱:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۷ ۱۱:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 عنوان
هومك تو مقاله هاي قبلي بعضي هاش نبود ؟؟؟؟
professor_snape
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۱:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۱:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۱
از: خانه ی شماره ی12 گریمولد پلیس
پیام: 127
 تکراری
نکات خوب ولی تکراری بود
دستت درد نکنه
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۱۳:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۱۳:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 ااااااااااااوووووووووووووووواااااااااااا
مرسيمرسيمرسيييييييي
مهردخت
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۱ ۱۳:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۱ ۱۳:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۹
از: بن بست اسپینر
پیام: 3
 Re: وقت زیادی ندارم
با حال بود!
princesoft
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۰ ۱۹:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۰ ۱۹:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۷
از: یه جای خوب توی هاگوارت
پیام: 95
 Re: وقت زیادی ندارم
ba salam va arezooie ghabolie shoma iejaie khoob
dastane khoobi bood taze dalaiele khoobi dashti man ke khosham oomade
age khasti edame bede nakhasti nade
fekr konam hich kas nemikhad shoma az dars aghab bioftid va karaie dige
hoort18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۰ ۱۵:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳۰ ۱۵:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳
از: از یه جهنم دره ای میام دیگه!
پیام: 283
 Re: وقت زیادی ندارم
چشم دوستان.
ولی من کنکوریم و باید حتما خودم و تا یه جایی برسونم تا حداقل یه شهرستانی قبول شم.بعلاوه کارای دیگه ای هم دارم.ولی قول میدم در اولین فرصت ممکن بقیش هم تایپ کنم.
niloofar radcliffe.
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲۲:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲۲:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۱
از: تالار اصلي اسليترين كنار پنجره ي غم
پیام: 191
 Re: اين هم از طرفدار
آفرين عالي بود
خيلي ماهرانه و زيركانه بود
بقيه دليل ها رو هم بده
زودتر خواهش ميكنم
33166655
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲۲:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲۲:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۲
از: هرجايي كه ميشه زنده موند
پیام: 226
 اين هم از طرفدار
خب اين مقاله كه طرفدار پيدا كرد حالا بقيه دليل ها رو هم بگو ديگه
Ali_Dan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۱۳:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۱۳:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۴
از: Detroit
پیام: 12
 نظر
خوب بود وجالب! ولی خیلی مطمئن از RABحرف زد
zombi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۲:۲۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۲۸
از: دنیای مردگان(اهواز)
پیام: 9
 هوم
خوب جالب بود .
من فهمیدم که علاوه بر این که کتاب خوندی روشم فکر کردی.
افرین
irmtfan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۸ ۱۸:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۸ ۱۸:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳
از: پریوت درایو - شماره 4
پیام: 3125
 Re: خیلی دقیق بود
نکته ای که اشاره کردید جالب بود و من نمیدونستم چون در مورد rab تحقیقی نکردم
ولی یک چیزی رو بدونید شک نداشته باشید که احتمال یک هزارم درصدم نداره چیزی در کتاب ها باشه و سایت های خارجی کشش نکرده باشن مثلا در مورد همین جریان اشاره به locket در فصل خانه قدیمی و اشرافی بلک ها خیلی جاهای دیگه بهش اشاره کردن و چیز هایی در مورد این RAB کشف کردن که شاخای آدم درمیاد مثلا:

- RAB ممکنه اشاره به آندومیدا بلک داشته باشه
- ممکنه به آملیا بونز اشاره کنه
- ممکنه A به معنی AND باشه
و ...
Arious
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۸ ۵:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۸ ۵:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۰
از: دفتر پيام امروز
پیام: 111
 Re: خیلی دقیق بود
واقعا خواندني و جالب بود. اين سايت بيشترين نيازش همين مقاله هاست
481
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۹:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۹:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۲/۲۳
از: شماره12 میدان گریموالد
پیام: 35
 نظر
مرسی خوب بود زود تر اون یکی رو بده همه خوششو ن اومد
helgahamgrim
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۹:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۹:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۵
از:
پیام: 14
 نظر r a b
نظرتون راجع به جانور نما بودن کجپاچیه یعنی همون RAB هان
helgahamgrim
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۸:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۸:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۵
از:
پیام: 14
 بسیار عالی
واقعا عالیه واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم خیلی هوشمندانه



ااااااااااااااااااااااااااااااااااافرین
hellion
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۳:۵۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۱۳:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲
از:
پیام: 7
 یه حدسی هم من زدم
یه چیزی که منو مشکوک کرد در مورد اولیوندر اینه که ممکنه ولدمورت برای این دزدیده باشدش که براش یه چوبدستیی درست کنه که بتونه با هری مبارزه کنه بدون اینکه کشکلی پیش بیاد(اشاره به یکی بودن مواد داخل چوبدستی ها) و احتمالا اگه بشه قوی تر
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۰:۱۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۷ ۰:۱۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 خوبه
جالب بود . من اون قسمت كتاب 5 رو در مورد قاب آويز كاملا يادمه . باهات موافقم . ولي خب فراموش نكن كه رولينگ اصلا كارهاش قابل پيش بيني نيست .
hoort18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳
از: از یه جهنم دره ای میام دیگه!
پیام: 283
 کجای کتاب؟
به پتی گرو
میشه بمن بگی کجای کتاب گفته ریگولوس ترسوهه؟
koodak4
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۵۳
مرگخواران
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۵
از: یخچال خانه ریدل
پیام: 1708
 Re: نيمه موافق!!
من فقط در مورد ریگلوس بگم که ما نمیتونیم بگیم که ترسو بوده . اطلاعاتی که ما از ریگلوس داریم همون اطلاعاتیه که سیریوس به هری داده .
از طرفی سیریوس کسی بوده که همیشه بر اساس احساسش نظر میداده و میگفته مثلا فلانی ضعیفه در صورت اینکه واقعیت غیر از اون بوده .
به هر حال کلا ملاک ما حرفهای سیریوس بوده . در صورت اینکه شاید اون هم زیاد برادرش رو نمیشناخته .
به هر حال تجربه نشون داده که زیاد نباید به حرفای سیریوس متکی بود .
یادتون باشه که ریگلوس در نامه گفته در اولین فرصت جاودانه ساز رو از بین میبره خوب شاید اون فرصت هیچ وقت براش پیش نیومده پس میشه گفت که برددش خونشون .
در ضمن خودتون کتابو بخونین . قاب آویز خودش خیلی کلمه عجیبی هست که در دو کتاب به کار رفته اما خوب دقت کنید . درون اون قاب آویز مهره های قدیمی وجود داشته ( با توجه به کتالب ) و همچنین درش باز نمیشده . واقعا مشکوکه . نه مطمئن باشید ریگلوس ر.آ.ب هست . اصلا امکان نداره رولینگ این موضوع رو الکی نوشته باشه .
پيتر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۲:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۲
از: بالاي ديوار آخري!
پیام: 303
 نيمه موافق!!
در مورد اينكه شخصيت ريگولوس احتمال داره كه نقشي داشته باشه موافقم...دليلت جالب بود.
اما قاب آويز...شايد حرفت درست باشه...ولي من نمي تونم قبول كنم كه ريگولس كه يك شخصيت ترسو نشون داده شده به اون غار بره...هوراكراكسو بر داره و به راحتي بر گرده بزارتش تو خونش!!
اون مي دونسته لرد به خاطر كناره گيري دنبالشه...و لرد هم با هر نوع طلسمي هم كه وجود داشته مي تونسته وارد اون خونه بشه...پس اگر اون راب است پس چرا قاب آويزو برده خونش!؟
در مورد اكتاويوس پير هم..كلمه ي " پير " مي تونه صرفا يك لقب باشه!
اما در كل موشكافيت جالب و قابل تقديره!!
hoort18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۱:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۱:۳۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳
از: از یه جهنم دره ای میام دیگه!
پیام: 283
 خیلی خوشحال شدم
به به مایکل انجلوی عزیز.زودتر از اینا منتظرت بودم.
مایکل عزیز منم با نظرت در مورد نکات انحرافی رولینگ موافقم.ولی اگر خوب به مطالبی که در اول مقالم گفتم دقت کرده باشی متوجه میشی که استثناان در اینجا هیچ نکته انحرافی وجود نداره.
با اون حرفت که گفته بودی همه این مطالبو میدونن مخالفم.به نظر خودم تا قبل از اینکه من این مقاله رو تایپ کنم شاید اون عده ای که به این نکات توجه کرده بودن حتی تو دنیا هم به تعداد انگشتان دست نمیرسدن.
در مورد اینکه گفته بودی از نکته شماره 2 چیز زیادی دسگیرت نشد باید بهت بگم که به نظر من عجیب میومد که 3 نفر که مدت زیادیه از عمرشون میگذره(طبق تز من)در یه کتاب ودر فاصله کمتر از یه سال ناپدید بشن.

مایکل جون بیشتر به ما سر بزن.
MIKE_L
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۱:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۲۱:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۱۳
از: هاگزمید
پیام: 545
 نکات مبهم کتاب ها
آفرین..

خیلی خوب نوشته بودی..
مخصوصا روی نکته RAB بیشتر از سایر نکات...
کامل و واضح بود...
مرسی..
موفق باشی..
Jerry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۱۹:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۶ ۱۹:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸
از: اینجا تا شیراز راه درازیست!
پیام: 154
 مشكوكه
اول سلام
خب به نظر من درسته كه رولينگ هميشه يه سر نخايي به ما ميده
ولي به نظر من به اين راحتيام نيست كه همه بفهمن يعني نكته ي انحرافي
شايد اينكه ريگولوس اسمش خيلي شبيه رابه يه جورايي براي رد گم كردنه كه حواس همه به راب باشه و از مسير اصلي دور بشن يعني غافلگيري كه اين همون چيزيه كه هميشه رولينگ مي خواسته و تا حدوديم توش موفق بوده(عجب شلوك هلمزي بودم خبر نداشتم)
با نظر خفن موافقم همه چيز امكان داره
منظورتو از قسمت دومه مقالت نگرفتم اگه ميشه بيشتر توضيح بده
ممنون از مقالت
ادامه بده
آنجلو
damoon
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۲۳:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۲۳:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۲/۱۱
از: شیون آوارگان
پیام: 6
 Re: اي بد نبود
خیلی عالی بود بی صبرانه منتظر نظرای دیگتم. تا تمام موهای سرمو نکندم نظرای جدیدتو بده واقعا عالی بود
Voldemort-Lord of Death
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۴:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۴:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۹
از: نميگم تا تو خماري بموني ...!!
پیام: 138
 اي بد نبود
مقاله ي خوبي بود .. از شيوه ي استدلال و نتيجه گيريت خوشم اومد <br />
Simon_Finigan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۲:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۲:۳۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۱۲
از: خونمون کنار سیموس
پیام: 20
 مرسی
از طرز فکرت و خلاقیتت خیلی خوشم اومد + نوع نوشتنت
من یکی که منتظر بعدی ها هستم!!!
khodom
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۸:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۸:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۵
از: The Burrow
پیام: 597
 خیلی دقیق بود

سلام دوست عزیز
دلایلت راجع به RAB خیلی دقیق و موشکافانه بود مخصوصا قسمتی رو که از کتاب 5 ذکر کرده بودی. حتما در مورد بقیه مواردی هم که گفتی بنویس.
عالی بود. دستت درد نکنه.
baharanjoon@yahoo.com
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۴:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۴:۲۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱۲
از: اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
پیام: 362
 Re: Thats great
سلام دوست عزیز خیلی خوب بود اکتا جون!مخصوصا قاب آویزه واقعا جای تامل داره!راستی ببینم چرا انقدر کم رول پلیینگ واسه ریون می نویسی هان؟
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۲:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۲:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 Thats great
ايول به نكات ريزي اشاره كرده بودي...منتظر بقيشم
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۰:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۱۰:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 سلام
ها من که کف کردم ولی فعلا وقت ندرم جواب بدم
koodak4
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۹:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۴ ۹:۳۴
مرگخواران
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۵
از: یخچال خانه ریدل
پیام: 1708
 Re: باهات موافقم
نظر قاب آویزت خیلی جالب بود . واقعا نکته ریزی بود . بخصوص این که توی کتاب هم میگفت در درون آن چند مهره قدیمی هست که باز خودش جالبه و نکته بعدی اینکه هیچکس هم نتونست در اونو باز کنه . واقعا نظر جالبیه . تا به حال انقدر تحت تاثیر قرار نگرفته بودم .
33166655
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۳:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۳:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۲
از: هرجايي كه ميشه زنده موند
پیام: 226
 باهات موافقم
اره باهات موافقم رولينگ معمولا" اينجوري سرنخ ميده من هم قانع شدم اينجوري احتمالش زياده
1610668236
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۱:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۱:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۲۹
از: یه جایی خفن
پیام: 62
 شه جالب
مقاله ی جالبی بود مرسی
ولی خیلی کم بود
درمورد قاب اویز هم قضیه خیلی مبهم است

از رولینگ هیچ چیزی بعید نیست

hoort18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۱:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۱:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳
از: از یه جهنم دره ای میام دیگه!
پیام: 283
 Re: قاب آویز
دامبلدور عزیز خوشحالم که نظرتو دای.ولی اینو بدون که هری قبلا هم سابقه داشته که چیزی رو فراموش کنه.چه برسه به اون قاب اویز که در خونه بلک ها یه چیز طبیعی به نظر میرسید.به عنوان مثال هری در کتاب ششم اسم گری بک رو که حتی مدتی روش فکر کرده بود(در مورد مساله مالفوی) رو فراموش کرده بود.
dumbledore
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۰:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۰:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۵
از: هاگوارتز
پیام: 25
 قاب آویز
شما میگی که هر دو قاب یکیه اما اگه یکی بود هری وقتی که اونو تو خاطرات دید باید فورا میشناخت چون قبلا تو خونه بلک دیده بود.
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۱۹:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۱۹:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 بررسی نکات مبهم کتاب ها(شماره 1)
جالب بود اما يه مقدار تكراري بازم زحمت زيادي كشيدي دستت درد نكنه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.