هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کتاب‌ها

قسمتهاي حذف شده كتابها


قسمتهاي حذف شده كتابها رو اينجا بخونين!
در اين قسمت ميخوايم قسمتهاي حذف شده كتابها در ترجمه هاي مختلف بررسي كنيم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلد اول با ترجمه ويدا اسلاميه و سايه هومن در آخرهاي فصل اول (پسري كه زنده ماند)اين قسمت كلا حذف شده:

او نميدانست كه اكنون در سرتاسر دنيا مردم جامهايشان را به هم ميزنند و مي گويند:براي هري پاتر پسري كه زنده ماند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلد دوم با ترجمه ويدا اسلاميه در فصل آخر جيني گفته كه پرسي يه دوست دختر پيداكرده و بعد گفته كه يه بار تو يكي از كلاسهاي خالي اون دوتارو باهم ديدم. در حالي كه در اصل متن به اين صورت بوده:

يه بار تو يكي از كلاسهاي خالي اون دوتارو در حال بوسيدن هم ديدم

راستي تو ترجمه طوبي يكتايي اين قسمت كلا حذف شده و جيني در اين جا هيچي نگفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلد پنجم با ترجمه ويدا اسلاميه جايي كه هري و چو بعد از كلاس الف دال با هم حرف ميزنن و بعد از اينكه هري به برج گريفيندور برميگرده هرميون ميپرسه :با هم صميمي شدين؟ در يه جاي ديگه رون ميگه :صميميت باتو اينقدر وحشتناكه؟ و يه جاي ديگه هم باز رون ميگه :به نظرتو يه ذره صميميت حالشو جامياره در حالي كه اين جمله ها در اصل اينطوري بودن:

هرميون:همديگه رو بوسيدين؟
رون:بوسيدن تو اينقدر وحشتناكه؟
رون:به نظر تو بوسيدن اون حالشو جا مياره؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلد پنجم با ترجمه ويدا اسلاميه وقتي هري و چو باهم به كافه مادام پاديفوت رفته بودند نوشته شده كه راجر ديويس و دوست دخترش سرگرم حركات زننده اي شدن در حالي كه در اصل به اين صورت بوده:

راجر ديويس و دوست دخترش سرگرم بوسيدن هم شدن

اين قسمت هم نسبتا حذف شده:

سر هر ميز يك دختر و يك پسر نشسته و دست همديگر را گرفته بودند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من اين قسمتهاي خذف شده و عوض شده رو از خودم درنياوردم كتابهاي 1 و 2 و 5 رو من دارم(انگليسي)و از اونا نوشتم

اگه كسي از قسمتهاي حذف شده ديگه اي در كتابها خبر داره لطفا بنويسه

این قسمت توسط کاربر عزیز بیگانه تهیه شده است

توجه صفحاتی که میگویم از ترجمه ی ویدا است
توی کتاب سوم :
-----فصل نهم-شکست شوم-صفحه ی 217
خط پنجم
وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد پشت سر هرمیون که در جمعیت ناپدید شد ....
++++وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد توانست هرمیون را ببوسد
توی کتاب سه زیاد نگشتم
بنابر این :
کتاب چهار
جلد اول یا چیزی نداشت یا من پیدا نکردم
------در جلد دوم فصل بیست و سوم-جشن کریسمس
صفحه ی 488- انتهای پارگراف دوم:
پروتی آهسته پچ پچ کرد:
پاشو . باید جشنو افتتاح کنیم !
+++ پروتی آهسته پچ پچ کرد :
پاشو باید جشن رو افتتاح کنیم ما وظیفه داریم برقصیم.

-----در ادامه پارگراف بعدی که این طور شروع میشه:
هری هنگام بلند شدن پایش به پاین ردایش گیر کرد
+++که باید اینطور باشه:
پروتی دست هری را کشید ودور کمرش قرار داد وهری هنگام بلند شدن.....

-----پارگراف بعدی که اینطور شروع میشه:
آنقدر ها که هری تصور میکرد کار ....
انتهای خط ششم :
دامبلدور با خانم ماکسیم صحبت میکرد.

+++دامبلدور با خانم ماکسیم می رقصید

-----همین پارگراف
خط نهم:
حرکات مودی چشم بابا قوری که با پر فسور سینیسترا قدم میزد وصحبت میکرد بسیار بد قواره و ناموزون بود

+++حرکات مودی چشم بابا قوری که با پر فسور سینیسترا قدم میزد و می رقصید بسیار بد قواره و ناموزون بود

----صفحه ی 489- هشتم از آخر صفحه پارگرا فی اینطور شروع میشود:
هری او را بدنبال خود کشید .آنها از کنار فرد و انجلینا گذشتندآندو چنان با شور و حرارت صحبت میکردن و دست هایشان را تکان می دادند...

+++ هری او را بدنبال خود کشید .آنها از کنار فرد و انجلینا گذشتندآندو چنان با شور و حرارت می رقصیدند و دست هایشان را تکان می دادند...

---انتهای همین صفحه یعنی 489 :
رون جوب نداد و به هرمیون و کرام که در نزدیکی آن ها ایستاده بودند چپ چپ نگاه می کرد .

+++ رون جوب نداد و به هرمیون و کرام که در نزدیکی آن ها می رقصیدند چپ چپ نگاه می کرد

---صفحه ی 490 وسط صفحه پارگراف اینطور آغاز می شود:
او همراه دانش آموزان بوباتونی به جایگاه رفت و پس از اتمام آهنگ باز نگشت هر میون جلو آمد وسر جای پروتی نشست صورتش سرخ وبر افروخته شده بود
+++او همراه دانش آموزان بوباتونی به جایگاه رفت و پس از اتمام آهنگ باز نگشت هر میون جلو آمد وسر جای پروتی نشست صورتش از رقصیدن سرخ وبر افروخته شده بود

---صفحه ی 493- انتهای خط دوم:
پادما از او پرسید:
تو خیال نداری با من حرف بزنی ؟

+++ پادما از او پرسید:
تو خیال نداری با من برقصی ؟

---انتهای همین صفحه 493- پارگراف آخر خط آخر:
پروفسور دامبلدور با پروفسور اسپراوت صحبت می کرد لودو بگمن و پروفسور مکگونگال با هم گپ میزدند
+++پروفسور دامبلدور با پروفسور اسپراوت می رقصید لودو بگمن و پروفسور مکگونگال با هم می رقصیدند.

---صفحه ی 494- پارگراف اول خط سوم :
هری لودو بگمن را دید که از پرفسور مک گونگال دور شد و بر گشت...

+++هری لودو بگمن را دید که پرفسور مک گونگال را بوسید و بر گشت...

این فصل تمام شد حالا از اول فصل را با غییرات بخوانید خیلی جذاب تر میشود

--- فصل بیست و ششم --- مرحله ی دوم صفحه ی 586- خط هفتم از آخر:

فلور چندین بار صمیمانه از هری تشکر کرد . سپس رو به رون کرد وگفت :
-تو آم کمکش کردی.
رون که به خود امید وار شده بود گفت:
-آره یک ذره کمکش کردم.
فلور از رون نیز صمیمانه تشکر کرد .هرمیون دلخور شده بود اما در همین وقت...


+++فلور خم شدو هر گونه ی هری را دو بار بوسید (هری گرمایی در صورتش احساس کرد). سپس رو به رون کرد وگفت :
-تو آم کمکش کردی.
رون که به خود امید وار شده بود گفت:
-آره یک ذره کمکش کردم.
فلور شیرجه رفت و رون را هم بوسید .هرمیون دلخور شده بود اما در همین وقت...

کتاب چهار تمام شد البته این چیز هایی بود که من پیدا کردم و بنابراین به کتاب 5 می رویم:
جلد اول من چیزی پیدا نکردم باز هم تاکید می کنم "من"
---در جلد دوم فصل 19 شیر و افعی صفحه ی 143 خط دهم از آخر:
رون با قیافه ای دلسرد و سردر گم به سویشان می آمد. هرمیون روی پنجه ی پا ایستاد و با محبت در گوش او گفت :
-موفق باشی. رون.
سپس رو به هری کرد و به او نیز گفت :
-تو هم موفق باشی . هری
وقتی در سر سرای بزرگ بر می گشتند رون اندکی به خود آمده بود . با قیافه ای گیج و سردر گم دستش را به صورتش کشید و به دستش نگاه کرد گویی آنچه را اتفاق افتاده بود باور نمی کرد ...

+++رون با قیافه ای دلسرد و سردر گم به سویشان می آمد. هرمیون روی پنجه ی پا ایستاد و گونه اش را بوسید و د رگوشش گفت :
-موفق باشی. رون.
سپس رو به هری کرد و به او نیز گفت :
-تو هم موفق باشی . هری
وقتی در سر سرای بزرگ بر می گشتند رون اندکی به خود آمده بود . با قیافه ای گیج و سر در گم دستش را به قسمتی از صورتش که هرمیون بوسیده بود کشید و به دستش نگاه کرد گویی آنچه را اتفاق افتاده بود باور نمی کرد ...

(در این قسمت با اینکه خانم اسلامیه استادانه سانسور کردند ولی متاسفانه خیانت بزرگی به همه ی ما کردند چون از این اتفاق میتوان فهمید رسیدن رون و هرمیون به هم قطعی است )

در جلد دوم فصل چشم مار همان هایی است که دوشیزه چانگ اشاره کردند بنا بر این دوباره نم آورمم بجز قسمتی که ایشون ترجمه کردند :
"یعنی بوسیدن تو اینقدر وحشتناکه؟ "
که بهتر است ترجمه شود :
"اینکه تو کسی را ببوسی اینقدر وحشتناکه ؟"
چون جمله ی اول معنی بو سیده شدن میدهد

صفحه ی 216 هم که چو می گوید "من خیلی تو رو دوست دارم .هری"
در متن I really like you ,harry
است که همه فرق like و love را میدانند ولی یکسان تر جمه میشوند

چون مطالب حذفی را میگویم این هم باید گفت که :
در صفحه ی 224 جلد دوم فصل 21 بین پارگراف اول و دوم جمله ی "رویا تغییر کرد.." جا افتاده

و فصل معروف 25 - سوسک در مخمصه را هم که همه می دانند و چو چانگ خودمان هم اشاره کردند

--- صفحه ی 388 فصل بیست و ششم -دیده ها ونا دیده ها- خط سوم پارگرافی این طور شروع می گردد:
اما انچه بیشتر از همه هری را خوشحال کرد این بود که فردای آن روز وقتی با عجله به سمت کلاس تغییر شکل می رفت چو با عجله خود را به او رساند. پیش از انکه هری بفهمد چه اتفاقی افتاده است دست او را گرفته بود و در گوشش می گفت:
من خیلی خیلی متاسفم. مصاحبه ات واقعا شجاعانه بود ....

+++اما انچه بیشتر از همه هری را خوشحال کرد این بود که فردای آن روز وقتی با عجله به سمت کلاس تغییر شکل می رفت چو با عجله خود را به او رساند. پیش از انکه هری بفهمد چه اتفاقی افتاده است او را یک بوسه ی سریع داده بود و در گوشش گفت:
من خیلی خیلی متاسفم. مصاحبه ات واقعا شجاعانه بود ....

(دلیل اینکه بوسه ی سریع تر جمه کردم آوردن کلمه ای خاص در متن اصلی است توسط رولینگ
منظورم را وقتی می فهمید که فرق بین ماچ و بوسه را بدانید (از نظر شدت) شا ید اگر بازی The sims را بازی کرده باشید بهتر بفهمید برای همین نیز از لفظ بوسه دادن استفاده کردم در واقع این نوع رسمی ترین بوسه است )

همون طور که دیدید حذف شده های بسیاری وجود داشت و من به چند نمونه اشاره کردم که این ها را از نسخه انگلیسی همین سایت دریافتم.
مطمئنا باز هم هست ولی خوب من حوسله ی گشتن ندارم
با تشکر بیگانه ای از دور دست.
قبلی « اشكالات همه كتابها کتاب هفت و نحوه نگارش (فيلم هندي) » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
mehrannajafi23@yahoo.com
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۹/۳/۱۲ ۱۲:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۹/۳/۱۲ ۱۲:۲۸
عضویت از: ۱۳۸۹/۳/۸
از:
پیام: 70
 Re: قسمتهاي حذف شده كتابها
من نمي دونم چطوري كتابايي مثل 100 سال تنهايي كه از هر چند صفحه يكيش مبتذله بدون سانسور وارد بازار مي شه
(توصيه مي كنم اين كتابو افراد مجرد نخوننچون موضوش به عشق و عاشقي ختم نمي شه)
morteza89
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۹/۱/۸ ۱۲:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۹/۱/۸ ۱۲:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۹/۱/۶
از: چشم همه جا هست مواظب خودت باش
پیام: 2
 Re: برای رولینگ متاسفم
حرفت درسته خارجی جماعت عقده بوسیدن دارن
من که با خوندن اینا از کتاب یه کم بدم اومد شما چطور؟
(صورتکی در مورد حرفم پیدا نکردم)
jigh_jigho
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۳/۲۲ ۲۰:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۳/۲۲ ۲۰:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۷/۷/۹
از: خانه ی عشق
پیام: 43
 Re: قسمتهاي حذف شده كتابها
سلام ايول خيلي خوب بود من خيلي از اين مچ گيري ها خوشم مياد ....! بابا ما كه شانس نداريم تو اين ايران اگه تو فيلماي ما يارو به زنش بگه دوستت دارم اون تيكه رو بوووووووووووووووووق ازاد پخش ميكنن!!! ولي در كل خوب بود مرسي
zahra_sbmz
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۲ ۱۷:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۲ ۱۷:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۶/۱۲/۲۶
از: سر رام برو کنار!!! :@
پیام: 296
 Re: قسمتهاي حذف شده كتابها
خیلی ممنون
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود
jackazizi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۲۳ ۱۶:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۲۳ ۱۶:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۶/۴/۲۳
از:
پیام: 1
 Re: خیلی خيلي ممنون
ايول دم همه تون گرم
خاك عالم تو سر ما رمان هم سانسور ميكنن ديگه
tonks
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۶ ۰:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۶ ۰:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۵
از: همونجایی که دلبر خونه داره
پیام: 149
 Re: نظريه
اگه سانسورای کتاب 6روهم بذارین ممنون میشم

pendar mohajeri
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۰/۱۵ ۱۱:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۰/۱۵ ۱۱:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۴
از: دارقوز آباد !
پیام: 916
 نظريه
من فقط همين رو ميگم كه بوسيدن روي گونه يا kiss on the cheek به معناي به هم رسيدن نيست و دوست هاي صميمي مثل هري رون و هرميون اغلب براي تشويق يا خوشحال شدن از ديدن كسي انجام مي شود و بوسه اي كه هرميون رون را كرد فقط براي اين بود كه او را تشويق كرده باشد و اين فقط به دليل روحيه ي ضعيف رون بود . و به نظر من اصلا رون و هرميون به هم نمي رسند و هرميون با هري ازدواج مي نمايد .
فاطمه خانوم
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۰/۱۳ ۱۴:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۰/۱۳ ۱۴:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۷/۲۵
از: ناکجا اباد
پیام: 173
 ?????خوب بود؟؟؟؟؟
با تشکر از همه ی دوستان!!!!!!!!!!!!!
وقتی کتاب 7 اومد اگه بخواید سانسوری های اونو بنو یسید یه سال باید براش وقت بذارید!!!!!!
miss.zolo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۱۸ ۱۶:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۱۸ ۱۶:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۰
از: گودریک هالو
پیام: 313
 نمیدونم
wow
بابا ترکوندی که منکه خیلی خوشم اومد.دستت درد نکنه
sina_nej
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۴:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۴:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۹
از: خونمون
پیام: 5
 Re: خیلی ممنون
اين رو جا انداختي شاهزاده ي دورگه فصل14 صفحه ي378 آن ها خود را در برابر دين و جيني يافتند كه سخت مشغول صحبت كردن بودند ***آن ها خود را در برابر دين و جيني يافتند كه مشغول بوسيدن يك ديگر بودند
sina_nej
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۴:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۸/۷ ۱۴:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۹
از: خونمون
پیام: 5
 Re: خیلی ممنون
اين رو جا انداختي شاهزاده ي دورگه فصل14 صفحه ي378 آن ها خود را در برابر دين و جيني يافتند كه سخت مشغول صحبت كردن بودند ***آن ها خود را در برابر دين و جيني يافتند كه مشغول بوسيدن يك ديگر بودند
saman_shik_a
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۶ ۲۱:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۶ ۲۱:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۵
از:
پیام: 138
 اوه
چه خبره؟؟
نظرات/؟
مرسي
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۱۶:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۱۶:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 عنوان
اه بچه مثبت بابا
كامل نبودها
Alessandro
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۴ ۱۱:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۴ ۱۱:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۶
از: اون بالا اکبر می آید!!
پیام: 250
 برای رولینگ متاسفم
این کتابها برای نوجوانان زیر 15_16سال هست
چرا باید در این کتابها این چنین موضوع هایی اورده شود
افرین بر ایرانی ها که غیرت دارند واینا رو سانسور میکنند
nobody
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۸ ۲۳:۰۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۸ ۲۳:۰۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱۰
از: TEHRAN
پیام: 2
 Re: نامردا
chera man mikhameshon chegadr namardan
mortimer
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۲۲:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۲۲:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۴
از: یه جای کاملا سری.
پیام: 19
 Re: سانسورهاي كتاب ها
اينا هم با اين سانسورهاشون!!!
nilufar13s
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۷:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۷:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۸
از: تو اتاقم!
پیام: 568
 سانسورهاي كتاب ها
سانسور هاي اسلاميه خيلي ضايست
هر ادمي ميفهمه كلمه ي صميميت براي ما ايراني ها ميشه تنفس مصنوعي
اما اون بوس هرميون كه رون رو بوس كرده خيلي نامردي
اين روابط كتاب 6 رو ضايع ميكرد

از چو و بيگانه به خاطر مقاله بي نهايت ممنون
باز هم از اين كارا بكنين
فایزه
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۵ ۱۷:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۵ ۱۷:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۳
از: خوابگاه پسرانه هافلپاف
پیام: 24
 سانسور
دستت درد نکنه. ولی من خودم چندتا شون رو حدس زده بودم.
تازه سانسور کردن مطالب هم توهین به ماست هم توهین به رولینگ. یعنی ما اینقدر گاگول هستیم، که نفهمیم حرکات زننده یعنی چی؟ یا وقتی پرسی رو با یکی تو کلاس دیده چه معنی داره؟
mamadmm
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۴ ۱۹:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۴ ۱۹:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۳۱
از: همونجا که بقیه میایُن
پیام: 319
 نامردا
من کتاب ششم رو گشتم و هرچی سانسوز داشت درآوردم گذاشتم تو سایت، اما تاییدش نکردن.
عجیبه که کتابا رو سانسور کنن.
خوب، یکم با فرنگ ما آدمای گرمائی بدبخت بیچاره سازشی نداره، اما انگلیسیا هم اینجوری نیستن.
عجیبه!!!!!!!!!!!
325281
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۴ ۹:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۴ ۹:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۶
از: اتاق آبی
پیام: 189
 اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه !!!!!
می شه بگی چی کامل نیست؟
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۴ ۸:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۴ ۸:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 بله
كامل نيست ها
325281
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۰ ۷:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۰ ۷:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۶
از: اتاق آبی
پیام: 189
 این سبک نوشتن رولینگ...
حقیقتا باید پذیرفت که ویدا اسلامیه کتاب های هری پاتر را خیلی بهتر و شیک تر و با کلاس تر از جوآن کاتلین رولینگ ویرایش می کند(حتی قسمت های سانسور شده را بهتر از او می نویسد!).رولینگ به گونه ای ترجمه می کند که انگار همه در کتابش و در دنیای جادویی فقدان محبت و عشق دارند.به نظر من این درست نیست که رولینگ حتی در کتاب هری پاتر که یک کتاب مختص کودکان و نوجوانان است عشق را هم به وسط بیاورد.مگر یه نوجوان حداقل 15 ساله از عشق چی می فهمه؟عشق یعنی بوسیدن؟یعنی به کار بردن یک دسته از کلمات که حتی بهترین کتاب این هزاره را آلوده کردن؟یعنی از لفض های رکیکی که اصلا در شان و شخصیت یک نویسنده ی جهانی نیست استفاده کردن؟یعنی.......
این ها همه نشان می دهد که رولینگ هیچ وقت خالصانه و صادقانه برای بچه های این دوره کتاب نمی نویسد. او فقط و فقط به فکر منافع شخصی خودش است که شاید با آوردن عشق در کتاب های هری پاتر این کتاب را به نهایت شهرت برساند! در آخر واقعا برای رولینگ متاسفم به خاطر سبک کلیشه ای داستان هایش.تنها عیده ی این کتاب این کتاب را معروف کرده است و نه نوع نوشتاری اش.
Hajian
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳۰ ۱۵:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳۰ ۱۵:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۰
از: پيش سمانه جون...!!!
پیام: 66
 پست فطرتها...........
آخه مثلا چي ميشه اگه ما بفهميم فلاني با بهماني :bigkiss: يا :banana: يا :fan: ويا كاري كرده آخه كه چي............ ؟
راستي يادم رفت............از هر دو تون ممنون
ودرضمن منم Sims رو دارم وكاملا متوجه منظورت شدم...........
mary clarkson
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۸
از: جنگل ممنوع
پیام: 28
 بیچاره رولینگ!
طفلک رولینگ اگه بفهمه چه زجری میکشه!
راستی اگه سانسورای کتاب 6روهم بذارین ممنون میشم
پري دريايي
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۲ ۱۳:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۲ ۱۳:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۳
از: خيلي دور خيلي نزديك(درياچه ي نقره اي)
پیام: 144
 Re: س
واقعا كه...........
هيچي از كتاب بدبخت نموند
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۶ ۲۳:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۶ ۲۳:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 س
نچ نچ نچ اين ايرانيها هم دهن كتابو سرويس كردن...
MerryPotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۴:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۴:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۳
از: سوری، لیتل ونیگینگ،ویستریاواک،شماره 12
پیام: 283
 خسته نباشی!
خوب نوشتی و زحمت کشیدی....
ممنون....
ولی حوصله با ((س)) نیست!!
دوباره غلط گیری من گل کرد!!
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۱:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۲۰ ۱۱:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 سانسورهاي ايراني ها...
بنده خدا رولينگ... اگه بفهمه ايراني ها با كتاب هاش چه كارها كه نكردن حتماً خودكشي مي كنه...
آذر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۳ ۱۵:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۳ ۱۵:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۸
از: کانادا
پیام: 19
 سانسور
من ترجمه ی فریدون قاضی نژاد اول داشتم تمام قسمتایی
که میگین سانسور شده رو داره تازه یعنی
رولینگ وقتی اجازه ی چاپ میده رو ترجمه ها نظارت نمیکنه؟؟؟؟؟؟؟
اصفهانی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۱ ۱۳:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۱۱ ۱۳:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۲/۲۵
از: اصفهان
پیام: 10
 شوت
به قول معروف که اصلا هم معروف نیست یه نیگا به داستاشون بنداز بعد بگو خوبه
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳ ۱۲:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳ ۱۲:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 Merci
خیلی جالب بود مرسی
سانسورهاش زیاد بود ولی ما به همینش هم قانع هستیم بابا
alialiali
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲۵ ۱۲:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲۵ ۱۲:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۳
از: چون اسمشو نبر دنبالمه ، نمیتونم بگم!!
پیام: 99
 ممنون
زحمت کشیدی دستت درد نکنه
راستی یه قسمت توی شاهزاده حذف شده که خیلی هم مهمه(درباره دروغین بودن مرگ دامبلدور) که متاسفانه حال تایپشو که طولانی هم هست ندارم!!
Prastoo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲۰ ۱۷:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۲۰ ۱۷:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳۰
از:
پیام: 3
 Re: خوبه ولی ...
سلام احتمالا کتاب ششم حد اعلا سانسورها نمی باشد چونکه هر چه زمان بگذرد و شخصیت های داستان بزرگ شوند سانسورها هم بیشتر خواهد شد.
shahram_lotto
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۹ ۲۱:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۹ ۲۱:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۵
از: سنت مانگو
پیام: 305
 عالی بود
سلام و باتشکر از مقاله ی کامل شما .
یک موردی که پش میاد یک سوال راجع به کتاب 4 داشتم میگم اگه مشکل کلمات رقص بود چرا نگذاشت حرکات موزون ؟
kati2007
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۹:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۹:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۵
از: هاگوارتز طبقه هفتم اتاق ضروريات
پیام: 65
 اي ول
خيلي توپ بود ممنون راستي من بازي the sims را دارم و خوب منظورتو گرفتم بازم ممنون
katy
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۳:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۸ ۱۳:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۴
از:
پیام: 1
 خیلی بامزه بود!
حال کردم!خیلی باحال بود!کاش قسمتهای حذف شده ی کتاب 6 هم بود.ولی مرسی!!
1385
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۹ ۱۷:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۹ ۱۷:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۵
از: درون تام
پیام: 101
 Re: مرسي!
زحمت زیادی کشیدی ممنون/
feather
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۹ ۱۶:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۹ ۱۶:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
پیام: 120
 مرسي!
دستت درد نكنه!!
*فرد ویزلی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۸ ۱۷:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۸ ۱۷:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۹
از: خونمون
پیام: 21
 مرسي
از زحماتت ممنونم
ولي واقعآ براي اين مترجمان متاسفم كه سعي ميكنند از مطالب كتاب حذف كنند
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۲۳:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۲۳:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 مرسي
جالب بود . مرسي . البته بعضي هاش رو موقع خوندن كتاب ها مي شد فهميد اما بعضي هاي ديگه رو نه .
نگار اسدالهی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۲۰:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۲۰:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۸
از:
پیام: 231
 Re: سانسور
با رون ویزلی کاملا موافقم!
همه چیز رو سانسور می کنن می خوان زورشون رو به این هم برسونن!!!
princesoft
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۱۶:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۵ ۱۶:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۷
از: یه جای خوب توی هاگوارت
پیام: 95
 Re: خوبه ولی ...
ba salam
dastet dard nakone zahmat keshidi cho
amma fekr konam hameie inha tooie arjomeie parto eshragh oomade
hack_hack_hack90
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۵:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۵:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: جنگل ممنوعه
پیام: 1
 Re: خوبه ولی ...
سلام من اومدم
miss granger
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۴:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۴:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۰
از: جایی برای زندگی...
پیام: 41
 خوبه ولی ...
کاشکی یکی قسمتهای سانسورشده ی کتاب 6 را بگه.چون سانسورو تو اون به حد اعلا رسوندن.
samuel black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۳:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۳ ۲۳:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۲۲
از: از اعماق سایه های شب
پیام: 98
 خیلی باحالی
بابا دمتون گرم شماها دیگه روی ما رو هم لا این همه ادا سفید کردین کارتون بی نظیره
ولی خدایش این مترجما دارن با این ترجمه سانسور شدشون در حق همه خواننده ها ظلم میکنند این بی احترامی به کتابم هست سایه مرگ
1990
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۲:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۲۲:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۲
از: هافلپاف
پیام: 809
 عاشقتم
آفرين چو خوشگله... :bigkiss: :fan: از اين جور چيزها خوشم ميايد ..............
soushi18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱۹:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱۹:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۳
از: اهواز
پیام: 11
 بابا ایول
من که حسابی کف کردم....
خیلی خفنگ بود...دستت درد نکنه...لرد به شما افتخار می کنه lord voldemoort
a220
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۱۹ ۱:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۹
از: در اعماق اتش های کشنده
پیام: 8
 جالب بود
افرین .... واقعا خوب بود ..ولی چیزایی رو جا انداختی !!
میرم میگردم برات پیدا میکنم .ولی به هر حال زحمت کشیدی و خوب بود !!!
Jerry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۱ ۲۲:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۱ ۲۲:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸
از: اینجا تا شیراز راه درازیست!
پیام: 154
 Re: يه سانسور ديگه
اين ديگه چه رازيه تو كه به همه گفتي!!!!!!!
goli
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۹ ۱۰:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۹ ۱۰:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۶
از: خيابون هاي لندن جا و مكان نداريم ما كارتون خواب ها
پیام: 48
 مممممممرررررسسسسسییییی بیگانه
منم متن انگلیسی رو می خوام
help
maxpayne_b71
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۱۹:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۱۹:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۳
از: Tehran
پیام: 1
 ذ
عالي بود
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳ ۹:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۳ ۹:۳۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 ها
مرسي خوب بود سانسور هاي كتاب پنجم
lord harry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۸ ۱۰:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۸ ۱۰:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۳
از: نمودار ناپذیر
پیام: 63
 خیلی ممنون
چو چانگ عزیز
منم وقتی کتاب ها رو میخوندم مطمئن بودم همچین بلایی سر متن اومده . از روشنگری تو صمیمانه متشکرم :bigkiss:
MIKE_L
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۱۴:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۱۴:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۱۳
از: هاگزمید
پیام: 545
 خوب بود....
خوب بود...یعنی عالی بود....مرسی...
ali abdi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۱۲:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۱۲:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲
از: معبد جداي
پیام: 13
 مقالهء بسيار عالي بود
خيلي لطف كردي چو كه اينها رو نوشتي ولي من نميدونم چرا ديگه كتاب رو سانسور مي كنن ولي اگه يه نفر ترجمه ي ويدا رو خوب مي خوند بيشتر اينها رو مي فهميد
erik
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۹:۰۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۹/۷ ۹:۰۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۶
از: نامعلوم!
پیام: 11
 ...
کتاب هم سانسور میکنن نامردا!
mosyfay
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۸/۵ ۱۶:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۸/۵ ۱۶:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۴
از: Tehran , vanak SQ
پیام: 4
 نه بابا
اين چيزايي که گفته شده کاملا قابل حدس بود هر جايي که يه ÷سر و دختر با هم بودن و خانم ويدا اسلاميه ... گذاشته حتما اونا ...
lord2000
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۰:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۰:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۳۰
از:
پیام: 1
 عاليه
من هم همين در خوستو از دوستان دارم.
اگه ميتونين همين قسمتي رو كه هيپوکمپوس بهش اشاره كرده رو به طور كامل ترجمه كنيد.
خيلي خيلي ممنون!
ژان
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۲۷ ۱۶:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۲۷ ۱۶:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱۲
از:
پیام: 433
 خوب بود
خیلی از سانسوراش اینقدر تابلو بود که موقع خوندن کتابا میشد فهمید که اصلش چی بوده ولی بعضیلشو منم نفهمیده بودم این ویدا عجب ...... یه ها
مرسی چوی عزیز زحمت کشیدی
horcruxes
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۸ ۲۱:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۸ ۲۱:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۱۶
از: سرزمین جاودانه
پیام: 103
 حذفی ها
البته گفتنیه که من انگلیسیهاشونو خوندم و فکر کنم یه چیزایی از قلم افتاده باشه.
اگه وقت کردم اونها رو جمع آوری کرده مینویسم.
horcruxes
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۸ ۲۰:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۸ ۲۰:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۱۶
از: سرزمین جاودانه
پیام: 103
 حذفی ها
در کل شما کافیه صمیمی شدند رو به بوسیدند و قدم زدند رو به رقصیدند تبدیل کنید،
کار همچین سختی هم نیست
laylajooni
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۴ ۱۱:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۱۴ ۱۱:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۲
از: mahfele ghoghnoos
پیام: 58
 sare moono kolah gozashtan
in na mardiye kheili ham ziyad ! vali dast shoma dard nakone ke ma ro agah kardid
harry_blood
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۹ ۱۷:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۹ ۱۷:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۲
از: قصر خانواده مالفوی
پیام: 807
 بازم تشکر
چوچانگ دمت گرم ممنون از زحمتی که کشیدی
kok
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۸ ۱۹:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۸ ۱۹:۳۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲۸
از: حمام گریفندور
پیام: 13
 تشکر
عالی بود دستت درد نکنه خیلی عالی ممنون
فرودو بگینز
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۳۰ ۷:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۳۰ ۷:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۳
از: شایر_هابیتون_بگ اند
پیام: 11
 ترجمه بدون سانسور
اگر ترجمه آقای قاضی نژاد را خوانده باشید میبینید کتاب بدون هیچ سانسوری و کامل با تمام جذابیتها ترجمه شده است
گابریل دلاکور
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۷ ۰:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۷ ۰:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۲۶
از:
پیام: 12
 Re: خیلی ممنون
مرسی.خیلی خوب بود فقط خواهشمندم در کارهایه بعدی در جایه ماچ و بوس را عوض نکنید
فرد ويزلي
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۴ ۱۷:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۴ ۱۷:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۳
از: بارو
پیام: 271
 Re: مرگ بر سانسور

حالمونو گرفتن با اين همه سانسور...
o_zandieh2003
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۲ ۱۲:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲۲ ۱۲:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۵
از: زیر زمین محفل
پیام: 16
 sansoor
ba'zi az doostan ke ketab 6 ra be english khandeh and matalebi ra ke hatta meghdare kami ehtemale sansoor darand ra zamimeye in maghaleh konand ta mellat lezzat bebarand :evil :bigkiss: :
nevil
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۱۸ ۱۰:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۱۸ ۱۰:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۱۲
از:
پیام: 2
 afarin
afarin khaly khoob bood faghat man mikham bedoonam ghesmaty ke harry ba cho dar otagh tanha hatan va harry mige cho ziyady nazdik shode va ghat mikone oon ja ham sansour shode ya na
هیپوکمپوس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲ ۱۵:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲ ۱۵:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۳۰
از: کوی دیاگون
پیام: 2
 Re: خیلی ممنون
من هم از تو به خاطر این متن تشکر می کنم.خوب طبیعی هست که در ایران کتابها سانسور بشه.لطفا در مورد صفحه ی 216 جلد 2 هری پاتر و محفل ققنوس ترجمه ی خانم اسلامیه که میگه چو به هری نزدیک می شه و می تونه قطرات اشکی رو که روی پلکهاش هست بنویس.می خوام بدونم این هم ادامه ش سانسور شده یا نه.آخه سه نقطه گذاشته و یک صوتی توی کتاب داده که می گه وقتی که اسنیپ به ذهن هری وارد می شه اون نمی خواد که اسنیپ ببینه که چو اون رو در اتاق ضروریا بغل کرده و در آغوش اون گریه کرده.باز هم ممنون!
ron visli
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲ ۱۴:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۵/۲ ۱۴:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۲
از: nemidoonam
پیام: 5
 man didam
man ketabe jadido khondam va motmaen hastam vaghti biaad biron ya ni tarjome she 1ghesmate ketab hazfe
پادما.پتيل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۹ ۱۰:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۹ ۱۰:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۵
از: خونمون
پیام: 92
 يه دنيا ممنون
چو عزيز نمي دونم اگه تو نبودي ما بايد چه كار ميكرديم بازم ممنون :bigkiss: :bigkiss:
mitta90
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۷:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۷:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱۱
از: هاگزميد-رستوران سه دسته جارو
پیام: 11
 سانسور
فكر كردن با بچه شيرخوره طرفا
half-bloodprince
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۴:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۴:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 460
 Re: سانسور
اینا که همشون تابلو بود هر سوسکی هم که کتاب رو می خوند، اینا رو می فهمید.
دادلی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۲۳:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۲ ۲۳:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۹
از: پریوت درایو خانه شماره ۴
پیام: 9
 salam
بابا ترجمه! بد نبود
tannaz_dj666
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۱۴:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۱۴:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۳
از: هاگوارتز
پیام: 28
 Re: سانسور
اخه وقتي همه ي ما اينا رو ميدونيم و ميفهميم چه نيازي ديگه به سانسور شدن داره؟
البته از اونجايي كه من بچه مثبتي هستم بايد اين
چيزا رو بخونم تا بفهمم
tonks
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۸ ۱۴:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۸ ۱۴:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۵
از: همونجایی که دلبر خونه داره
پیام: 149
 سانسور
مرسی
عالی بود
واقعا کتابهای بعدیش رو میخوان چه کار کنن البته من کتاب جام آتش رو از ترجمهی پرتو اشراق هم خوندم که تو جشن رقص(یول بال) به رقصیدن ها اشاره کرده بود که مثلا دامبلدور با مادام ماکسیم میرقصه ولی به بوسه ها نه
در هر حال مرسی از تلاش....
:bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
yulebal
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۱۵ ۱۲:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۱۵ ۱۲:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۵
از: chi kar dari
پیام: 19
 sansour
in ha ro har khoreye harry potter y midooneh
لیجردن
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۹ ۹:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۹ ۹:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۲
از: اون طرف شب!!!!!
پیام: 501
 Re: سانسور
خدائیش یه عالمه کتاب ضایع تو بازاره چرا به این بدبخت گیر میدن
Comwow
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۶ ۱۴:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۶ ۱۴:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: برزخ
پیام: 375
 Re: سانسور
ببخشید یه سوال مگه همه ی این ها رو (منظورم بیشتر مطالب این مقاله است) رو
بیگانه
نزده! پس چرا همه از چو تشکر می کنن؟
سیبل ایزابل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۵ ۱۴:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۵ ۱۴:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۱۸
از: هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
پیام: 163
 Re: سانسور
خود رولینگ هم بر فلسفه ی سانسور داستانهاشو پایه ریزی کرده.
atiye_art
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۲ ۱۰:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۲ ۱۰:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۱۷
از: مدرسه جادوگری هاگوارتز
پیام: 2956
 Re: سانسور
ببخشیدا اون کتابها به سن و سال شما نمی خوره شما همون هری پاتر رو بخونید (البته با سانسور)
لیجردن
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۱ ۲۰:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۱ ۲۰:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۲
از: اون طرف شب!!!!!
پیام: 501
 Re: سانسور
بابا اصلا سانسور یعنی چی
یه کتابایی تو بازارهست آدم شرمش میگیره بخونه!!!
daniel
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۱ ۱۳:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۱ ۱۳:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۸
از: آواره هستم
پیام: 39
 Re: سانسور
کاملا با saghar_dan موافقم 100در100
HPS
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۰ ۱۴:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۰ ۱۴:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۲۵
از: مدرسه هاگوارتز
پیام: 10
 ســـــــــــــــــــــــــــــــانــــــــــــــــــــــــــســـــــــــور
از نظره من اینقدر همه جا و همه وقت سانسور شده که خودمون سانسور شناس شدیم اصلا معنی نداره که سانسور بشه ولی خداییش نوشته با سانسور مزه میده ها
george
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۰ ۴:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۰ ۴:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۷
از:
پیام: 32
 سانسور
حق با سر نيكلاس است واين سانسورها لطمه اي به روند اصلي كتاب نمي زند و شايد اگر بيشتر هم مي شد طوري نمي شد .
R.G.Lupin
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۴ ۱۸:۰۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۷ ۱۵:۱۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: London
پیام: 47
 Re: يه سانسور ديگه
.
هری عشق من
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۴ ۱۳:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۴ ۱۳:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: کوهستان اشباح
پیام: 44
 Re: يه سانسور ديگه
لوپین جان تو که اینقدر منت من را میکشی که با هم دوست شیم دیگه چه حرفی بود زدی؟
R.G.Lupin
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۲۳:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۲۳:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: London
پیام: 47
 Re: يه سانسور ديگه
آي گفتي
حسن راپتور
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۵۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۵۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۱۹
از: ايا لات متحده ي قزوين
پیام: 174
 Re: يه سانسور ديگه
ما هنوز نفهميديد اين جا جاي اين چرنديات نيست؟
هری عشق من
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: کوهستان اشباح
پیام: 44
 Re: يه سانسور ديگه
برو خبر دارن شان را تو قسمت اخبار بخون تا بفهمی
هری عشق من
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: کوهستان اشباح
پیام: 44
 Re: يه سانسور ديگه
یک راز بین من و لوپینه
Comwow
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۵:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۵:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: برزخ
پیام: 375
 Re: يه سانسور ديگه
چه ربطی به مامان بزرگها و پدر بزرگ ها داره ؟
هری عشق من
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۳:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۳:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: کوهستان اشباح
پیام: 44
 Re: يه سانسور ديگه
مگه مامان بزرگها هم هری پاتر میخونند.
R.G.Lupin
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۳:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۳:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: London
پیام: 47
 Re: يه سانسور ديگه
با تشكر از چو عزيز من نسخه ي 1 و 2 و 3 و 4 و 5 رو به زبان انگليسي دارم .

در كتاب چهار قسمت آخر جوابت نصفه مثبته فقط يگ گونه ي هري رو و :bigkiss:

در چند قسمت ديگه من چيزايي پيدا كردم كه شما اشره نكرده بودين.

*** كتاب 5 : فصل آخر رو قسمت آخر هري ورون خدا حافظي ميكنن :bigkiss: . يك بار ديكه بخون

-------------------------------------------------------------
*** كتاب 4 : جواب در مورد اسنيپ منفي است.
-------------------------------------------------------------
***فيلم 4 : قسمتي كه كرام و هرميون :bigkiss: در كتاب ويدا حذف شده.
-------------------------------------------------------------
باز هست اگه مي خواين بگين

چو چانگ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۲:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۲:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۵
از: کنار مک!!!
پیام: 1771
 يه سانسور ديگه
من يه سانسور ديگه از كتاب 5 با ترجمه ويدا پيدا كردم:

در قطار هاگوارتز در ترجمه ويدا اسلاميه لونا ميگه:
تو با پادما پاتيل به جشن كريسمس رفته بودي. به اون اصلا خوش نگذشته بود چون ميگفت تو باهاش زياد حرف نزدي.اگه من بودم زياد ناراحت نميشدم چون من زياد از پرچونگي خوشم نمياد.

اصل متن:
تو با پادما پاتيل به جشن كريسمس رفته بودي.به اون اصلا خوش نگذشته بود چون ميگفت تو باهاش زياد نرقصيدي.اگه من بودم زياد ناراحت نميشدم چون من زياد از پرچونگي خوشم نمياد.


در ضمن ترجمه پرتو اشراق جلد 4 اخرش فلور رون و هري رو ميبوسه اين قسمت رو من تو ترجمهاي ديگه نديدم و نميدونم واقعا هست يا نه كسي اطلاع داره بگه.
توماس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱۷ ۲۱:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱۷ ۲۱:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۸
از: هاگوارتز
پیام: 27
 نه نه نه
واقعا که مسخرست این همه سانسور!
jeyny
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱۲ ۱۸:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱۲ ۱۸:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۷
از: هاگوارتز
پیام: 205
 Re: جالب بود ولی ...
سانسورها دیگه
Comwow
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۷ ۱۲:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۷ ۱۲:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: برزخ
پیام: 375
 جالب بود ولی ...
هه...هه....هه...هه میگم ها جالب بود ولی بدون نسخه ی انگلیسیش هم می شد تشخیص داد
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۹:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۹:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: سانسور فجیح
من حاضرم بهت كمك كنم! براي فيلم كافيه كه DVD فيلم رو تهيه كني. براي كتاب هم كه در همين جا اعضايي كه انگليسي ياد دارن اطلاع ميدين بهمون.
harrypotter harrypotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۲۳:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۲۳:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۴
از: howgvart-grifindor
پیام: 11
 سانسور فجیح
امیدوارم برای فیلم 4 و کتاب ششمش به ما کمک شود تا از اتفاقهای پشت پرده خبردار شویم
harrypotter harrypotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۲۳:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۲۳:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۴
از: howgvart-grifindor
پیام: 11
 سانسور فجیح
امیدوارم برای فیلم 4 و کتاب ششمش به ما کمک شود تا از اتفاقهای پشت پرده خبردار شویم
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۹:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۹:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: كتابي بعدي... همش سانسوره!
چي مسخره است؟ پيام من؟ يا سانسور ها؟
jeyny
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۸:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۸:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۷
از: هاگوارتز
پیام: 205
 Re: كتابي بعدي... همش سانسوره!
واقعا که مسخرست
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۸:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۸:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: كتابي بعدي... همش سانسوره!
كتاب بعدي همش سانسوره! اين رو بهتون قول ميدم! ولي چه جالب ميشه ها!
دارکلرد
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۲:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۴ ۱۲:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۶
از: پیش دافای ارزشی
پیام: 821
 Re: واقعا كه...
آی های و های! بابا دفتر من اینقدر سانسور نکرده که این ویدای تراکتور کل جو داستان رو از بین برده! آی های و های!
olivehornby
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۹ ۵:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۹ ۵:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۸
از: هاگزميد
پیام: 180
 واقعا كه...
واقعا كه اين سانسوراي مسخره حالمو به هم ميزنه...اصلا من نميدونم بوسيدن ديگه سانسورش چيه ديگه؟نه تو رو خدا يكي به من بگه ...اخه يعني چي حالا مثلا هرميون هري رو بوسيد..يا نميدونم كي با كي رقصيد..خوب كه چي ؟! واقعا من دلم واسه اين رولينگ بيچاره ميسوزه..بنده خدا نميدونه كه چه بلايي سر كتاباش اوردن اين مترجماي لوس!
Comwow
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۸ ۱۷:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۸ ۱۷:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۰
از: برزخ
پیام: 375
 ممنون از زحمات ...
ممنون از زحمات بیگانه و چو که بی وقفه در حال تلاش و کوشش برای سایت هستند
Mr.Harry¶otter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۶ ۱۹:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۶ ۱۹:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۵
از: Tehran-Zafar
پیام: 309
 Sansoor
خیلی خوب بود ولی لطفا یکی به من بگه نسخه انگلیسی هری پاتر رو کجای ایران میشه گیر اورد؟


با تشکر Mr.Harry¶otter
Narcissa
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۲ ۲۳:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۲۲ ۲۳:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۳
از: ?Be foozoolesh cherabti dare
پیام: 41
 aaaaafffffffaaaaaaaaarriiiiiiiiiiiiiiinnnnnnnn
ali bood man ke khosham amad
چو چانگ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۰:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۰:۱۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۵
از: کنار مک!!!
پیام: 1771
 جوابهاي دوستان!
دنيس جان تاپيكهايي در اين مورد داريم...ميتوني اونجا اينارو بگي

---------
فكر كنم اين يكي اما بود نه؟

در هر حال رفتن به كلاس بالاتر به بيشتر شدن پست بستگي داره...البته پستهاي بيخودي رو نميگيم!

--------
و اون يكي دوست عزيز...من هيچي نتونستم بخونم لطفا فارسي بنويسيد
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۵ ۱۵:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۵ ۱۵:۲۵
عضویت از:
از:
پیام:
 Re:سوال
خوب با خوندن اين مطلب كه خيلي جالب بود و نجات دهنده ( ديگه اعضا مجبور نيست براي خريدن بي سانسورترين كتاب از نظر مترجم از اين ور به اونور برن ! ) خيلي چيزا دستگير ما شد :
- يكي اينكه اونجا بود كه توي كافه مادام پاديفوت نوشته بود باترجمه اسلاميه كه اون دو تا دارن كارهاي مبتذل ميكنن و توي انگليسيش اين بود كه دارن هم ديگه رو ميبوسن ..... هوب از اينجا ما ميتونيم يه نتيجه بگيريم . اينكه اسلاميه با ترجمش اصلا لحن گفتار كتاب رو خوض كرده . يعني اسلاميه با اين ترجمش به ما گفته كه كار اون دو تا خيلي زشت بود در صورتي كه رولينگ بي طرف نوشته .... نوشته دارن همديگرو ميبوسن حالا چه اين كار بد باشه چه خوب .

- يكي ديگه از مطالبي كه دستگيرمون شد ترجمه طوبي يكتاييه .. كه همه ميگن بيسانسور ترين و بهترين و ماهترينه . اگه بي سانسور ترينه پس چرا يه قسمتو كه اسلاميم نوشته ولي باسانسور حذف كرده ؟ ميدونم كه حالا همتون ميگين متن بهتره حذف بشه تا سانسور ولي خوب بالاخره يكتاييم به اندازه اسلاميه شريك جرمه !

- و آخرين مطلبي كه به نظر من ميگيرين اينهكه ...... هاگوارتز قبلا ديسكو يا رقاص خونه بوده چونكه تماميه اساتيدش رقاصن ! توجه كردين به متن هي نوشته كه نميدونم ماكسيم با هاگريد ميرقصيد نميدونم دامبل با مك گونگال ! والا من نميدونم اينا مدرسه رو با ديسكو اشتباه گرفتن ؟!

- با تشكر اگه ميشه به اين نوشته نظر بدين !
emma7
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۹ ۱۶:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۹ ۱۶:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۲۷
از: : نا معلوم
پیام: 280
 Re:سوال
ببخشيد كه اين سوال رو اینجا مطرح ميكنم (مي خوام جوابمو زود بكيرم) سالهايي كه اعضا دارن
جطوري ارتقا ييدا ميكنه؟ مثلا سال اول-سال دوم-
و...........
Fred__weasly
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۹ ۱۵:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۹ ۱۵:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۰
از: Too Lebasam
پیام: 2
 Re: خیلی ممنون
Fecr Nemikardam Harry Ron Hermione Cho Va Baghiyeh Inkare bashand Kholase Agar Kasi MITOONE BARAM IN MATNHAYE BAHAL RA KE ENGLISH AST BARAM BEFEREST :bigkiss:
ماندانگاس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۱:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۱:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۲
از: كوچه ناكترن
پیام: 136
 Re: حالا
چو چانگ جان
توي قسمت جشن و رقص و اينا
يه جا هست كه هري و رون بيكارن و از ساختمون ميرن بيرون بعدش يه دفعه اسنيپ رو با كاركاروف ميبينن بعد ميرن دنبالشون بعد پرچين ها تكون مي خوره اسنيپ اونجارو نگا ميكنه و دو نفر فرار ميكنن و اسنيپ ميگه ازتون امتياز كم ميكنم
مي خواستم ببينم كه ميتوني يه نگا بندازي ببيني سانسور داره يا نه؟
البته ببخشيد كه به تو ميگم چون خودم متن انگليسي رو پيدا نكردم اگه ميشه لينك متن اانگليسي رو برام بزار مرسي
__________

عمو ماندانگاس
snip
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۶:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۶:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۹
از: جنگلهای اطراف هاگوارتز
پیام: 118
 حالا
نه حالا
کلآ
مرسی
خوب بود
snip
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۵:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۵:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۹
از: جنگلهای اطراف هاگوارتز
پیام: 118
 خیلی خوب بود
احسنت چو
لطفآ از این کارا به بقیه که فقط بیخود حرف می زنند هم یاد بده
snip
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۵:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۹/۲۶ ۱۵:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۹
از: جنگلهای اطراف هاگوارتز
پیام: 118
 mer30
تشکر

خیلی باحال بود
sinad_66_xx
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۹ ۱۱:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۹ ۱۱:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۶
از:
پیام: 8
 Re: ولي من نديدم
baba hame ja daran dige
پری دریایی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۵ ۲۱:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۵ ۲۱:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۲۷
از: حمام ارشدها_داخل تابلو
پیام: 120
 Re: خیلی ممنون
با اینکه ازت خوشم نمیاد ولی خوب نوشتی...
سر نیکلاس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۲ ۲۲:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۱۲ ۲۲:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۲۵
از: برج گریفیندور
پیام: 187
 Re: قسمت ها ی محذوف کتاب ها
خوب چانگ عزیز اولا کتابسرای تندیس از ویدا اسلامیه جلد یک رو نداره و سعید کبریایی اون رو ترجمه کرده
ثانیا اسلامیه این طوری ترجمه کرده که کودکان نیز بتوانند از آن کتاب استفاده کنند
ثالثا مملکت ما اسلامی اگر والدینت ببینند تو کتاب این جوری نوشته کتاب بی کتاب
ثالثا هم متن زیلد بود و هم پاسخ من زیاد شد
دابي
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲۲ ۱۴:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲۲ ۱۴:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۱۹
از: آشپزخانه هاگوارتز
پیام: 19
 tnx
سلام چوچانگ.خیلی عالی بود دستت درد نکنه...
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۱۵:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۱۵:۴۸
عضویت از:
از:
پیام:
 Re: ادامه
اين همه رمان تو بازاره زورشون به هري پاتر مي رسه در صورتي که به نظر من حذف بعضي موضوع ها خيانته
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۵ ۱۳:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۵ ۱۳:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: ادامه
بابا انجا چه خبره؟
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۵ ۱۳:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۵ ۱۳:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: ادامه
پیامامون کجا رفتن؟؟؟؟؟؟؟؟
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۵:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۵:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: ادامه
راستی من وقتی پیامارو خوندم بلافاصله رفتم کتابای english رو خوندم (فقط جاهائی که اشاره شده بود البته)و جائی که گفته شده بود فلور تو کتاب 4 گونه ی هری و رونو می بوسه رو ندیدم ولی اونجائی که تو کتاب 5 هرمیون گونه ی رون رو میبوسه رو دیدم منظورم اینه که اگه قرار بود کتابم قلابی باشه اون تیکه ی کتاب 5 رو هم نمیداشت ولی داشت پس قضیه ی فلور چی میشه؟
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: ادامه
وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد پشت سر هرمیون که در جمعیت ناپدید شد ....
++++وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد توانست هرمیون را ببوسد
مال من نوشته بود وود انقدر خوشحال بود که میخواست هرمیون را ببوسد یه چیزی تو همین مایه ها
+++رون با قیافه ای دلسرد و سردر گم به سویشان می آمد. هرمیون روی پنجه ی پا ایستاد و گونه اش را بوسید و د رگوشش گفت :
-موفق باشی. رون.
سپس رو به هری کرد و به او نیز گفت :
-تو هم موفق باشی . هری
وقتی در سر سرای بزرگ بر می گشتند رون اندکی به خود آمده بود . با قیافه ای گیج و سر در گم دستش را به قسمتی از صورتش که هرمیون بوسیده بود کشید و به دستش نگاه کرد گویی آنچه را اتفاق افتاده بود باور نمی کرد ...
مال من نوشته بود هرمیون با ناخن به گونه ی رون زده بود و رون وقتی به خود امد جای ناخن هرمیون را روی گونه ی خود لمس کرد
راستی یه چیز دیگه منم بازی the sims رو دارم و منظورتو فهمیدم
و...من فقط کتاب 1 2 3 ترجمه ی ویدا اسلامیست 4 ترجمه ی مهدی قراچه داغی و شیرین لارودی(با جلد اصلی) و کتاب پنجم ترجمه ی بهارک ریاحی پوره (چون عجله داشتم صبر نکردم ترجمه ی اسلامیه بیاد
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: ادامه
وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد پشت سر هرمیون که در جمعیت ناپدید شد ....
++++وود که از خوشحالی داشت بال در می آورد توانست هرمیون را ببوسد
مال من نوشته بود وود انقدر خوشحال بود که میخواست هرمیون را ببوسد یه چیزی تو همین مایه ها
+++رون با قیافه ای دلسرد و سردر گم به سویشان می آمد. هرمیون روی پنجه ی پا ایستاد و گونه اش را بوسید و د رگوشش گفت :
-موفق باشی. رون.
سپس رو به هری کرد و به او نیز گفت :
-تو هم موفق باشی . هری
وقتی در سر سرای بزرگ بر می گشتند رون اندکی به خود آمده بود . با قیافه ای گیج و سر در گم دستش را به قسمتی از صورتش که هرمیون بوسیده بود کشید و به دستش نگاه کرد گویی آنچه را اتفاق افتاده بود باور نمی کرد ...
مال من نوشته بود هرمیون با ناخن به گونه ی رون زده بود و رون وقتی به خود امد جای ناخن هرمیون را روی گونه ی خود لمس کرد
راستی یه چیز دیگه منم بازی the sims رو دارم و منظورتو فهمیدم
و...من فقط کتاب 1 2 3 ترجمه ی ویدا اسلامیست 4 ترجمه ی مهدی قراچه داغی و شیرین لارودی(با جلد اصلی) و کتاب پنجم ترجمه ی بهارک ریاحی پوره (چون عجله داشتم صبر نکردم ترجمه ی اسلامیه بیاد
پادماپاتیل
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۱۳:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: لندن(india town)
پیام: 67
 Re: سانسور
منم کتابای اصلیشو از همین سایت گرفتم دقیقا درست نوشتی چوچانگ مال من نوشته تو کتاب 5 که رون میگه فکر نمیکنی یه کم دردودل حالشو جا بیاره و این اصلا درست نیست
merlini
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۶:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۲ ۶:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۱
از: شیون آوارگان
پیام: 1286
 Re: سانسور
پرتو اشراق تقريبا همه‌ي اين مواردو ذكر كرده.. اونجايي كه فلور هري و رون رو مي‌بوسه هم اومده..
فقط آخر كتاب دو كه جيني گفت پرسي رو ديده نگفت كه داشت از پنلوپ لب مي‌گرفت فقط نوشت:
ديدم تو يكي از كلاسا... داشت يه كاري مي‌كرد...
يه چي تو همين مايه‌ها بود
saghar_dan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۱۸:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۱۸:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۵
از:
پیام: 1
 Re: سانسور
من فکر می کنم که هرمیون خیلی لوسه.حالم ازش بهم می خوره.
Biganeh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۷:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۷:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۰
از: بعد از پل, دست راست دومين كوچه
پیام: 182
 Re: سانسور
این هم آدرس مطالب قبلی
صفحه‌ي 362 خط هشتم فصل 19:
Harry looked questioningly at her, but she shook her head warn.ingly; Ron had
just ambled over to them, looking lost and desperate.
'Good luck, Ron,' said Hermione, standing on tiptoe and kissing him on the
cheek. 'And you, Harry .'
Ron seemed to come to himself slightly as they walked back across the Great
Hall. He touched the spot on his face where Hermione had kissed him, looking
puzzled, as though he was not quite sure what had just happened.

فصل 26 صفحه‌ي 520و 521:
He was sorry to hear she had shed even more tears over it, but very glad they
were on speaking terms again, and even more pleased when she gave him a
swift kiss on the cheek and hurried off again. And unbelievably, no sooner had
he arrived outside Transfiguration than something just as good happened:
Seamus stepped out of the queue to face him.
'I just wanted to say,' he mumbled, squinting at Harry's left knee, '1 believe you.
And I've sent a copy of that magazine to me mam.'

فصل 23 صفحه‌ي 275:
To Harry's displeasure, Percy now took Padma's vacated seat. The top table was
now empty; Professor Dumbledore was dancing with Professor Sprout, Ludo
Bagman with Professor McGonagall; Madame Maxime and Hagrid were cutting a
wide path around the dance floor as they waltzed through the students, and
Karkaroff was nowhere to be seen. When the next song ended, everybody
applauded once more, and Harry saw Ludo Bagman kiss Professor McGonagall's
hand and make his way back through the crowds, at which point Fred and George
accosted him.

فصل 26 صفحه‌ي 327:
"Yeah," said Harry, who was now heartily wishing he'd left all three girls tied to
the statue.
Fleur bent down, kissed Harry twice on each cheek (he felt his face burn and
wouldn't have been surprised if steam was coming out of his ears again), then said
to Ron, "And you too-you 'elped -"
"Yeah," said Ron, looking extremely hopeful, "yeah, a bit -"
Fleur swooped down on him too and kissed him. Hermione looked simply furious,
but just then, Ludo Bagman's magically magnified voice boomed out beside them,
making them all jump, and causing the crowd in the stands to go very quiet.

فصل 37 صفحه‌ي 473:
See you. Harry," said Ron, clapping him on the back.
"'Bye, Harry!" said Hermione, and she did something she had never done before,
and kissed him on the cheek.
"Harry - thanks," George muttered, while Fred nodded fervently at his side.
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۶ ۲۰:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۶ ۲۰:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: سانسور
درسته من هم این جاها رو خوندم . متن کامل
سانسور شده های کتاب 5 رو هم دارم یعنی:
همون دو قسمت که چو اشاره کرده که هر کودوم 5 یا 6 صفحه با پسوند pdf(اگه اشتبا نکنم)
هست که با برنامه ی آکروبات ریدر باز میشه
اگه بخاید می تونم برای سایت بفرستم .
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۴ ۲۰:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۴ ۲۰:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 سانسور
اخر کتاب 4 هری هرمییون میبوسه
دين توماس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۵ ۱۲:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۵ ۱۲:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۰
از:
پیام: 46
 Re: ولي من نديدم
چو چانگ جان جلد انگليسيش رو از کجا تهيه کردی منم می خوام
چو چانگ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۵ ۱۱:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۵ ۱۱:۱۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۵
از: کنار مک!!!
پیام: 1771
 ولي من نديدم
من انگليسي كتاب 5 رو دارم ولي اينارو توش نديدم با اين حال يه بارم نيگا ميكنم
Biganeh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۴ ۱۵:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۱۶ ۱۰:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۰
از: بعد از پل, دست راست دومين كوچه
پیام: 182
 بازم هست
یک پست جدید با مکان دقیق و توضیح و شرح قضایا زدم
که شاید دیدنش خالی از لف نباشه.
علی ملکی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۵/۲۶ ۱۸:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۵/۲۶ ۱۸:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۷
از: پارسه
پیام: 19
 خیلی ممنون
نهایت تشکر رو دارم . ازت ممنونم چو چانگ که این مطالبو گذاشتی.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.