هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

امپراطوری مرگ




امپراطوری مرگ
شورای سفید
البوس گفت:ام...سلام من دامبلدورم یعنی البوس دامبلدورهستم ام از اشنایتون خوشوقتم اقای کرپسلی
البوس گفت: شما از ساکنین اینجا هستید؟ . البته بعید به نظر میرسید چون مردمی که اینجا زندگی میکردند البته بر طبق نظرالبوس و کتابهای دست نویسی که او خوانده بود هیچ کدام اینچنین نبودند.ولی این اولین حرفی بود که بنظرش رسید کرپسلی گفت:اه نه نه من اهل این جای قشنگ نیستم . این جور جاها به ما نمی سازه من به اینجا دعوت شدم .البته من فکر میکردم شما اهل اینجایید. ناراحتی در صورت هر دو مرد نمایان بود .البوس گفت پس شما هم دعوت شدید درست مثل من حتما بالای نامه هم عکس برگی سبز بود ؟نه کرپسلی جواب داد: اره چه برگ عجیب خوش بوی هم بود من توی عمرم همچین برگی ندیده بودم .البوس گفت:اره خیلی عجیب بود در واقع یکی از دلایل شک البوس هم همین نامه بود البوس عکس یکی از این برگها را در داخل کتابهای قدیمی دیده بود این برگ مخصوص قوم الف های سیاه بیشه بود یکی از قدیمی ترین قوم ها این قوم در جنگهای خونین دوره سوم زمین طرف انسانها بود و البته صدمات زیادی هم دیدند ولی در پایان جنگ به سرزمین های دور دست مخصوص الف ها رفتند همین هم باعث تعجب بود که حالا انها بعد چندین قرن به میان انسانهای فانی برگشته بودند او در همین افکار بود که کرپسلی او را از افکارش بیرون کشید و گفت:فکر میکنید هالا چکار کنیم بهتره ؟ البوس گفت به نظر من بهتره بریم داخل ساختمان شاید اونجا کسی را دیدیم البوس و لارتن کوره راه جنگلی را پیش گرفتند و به ان ساختمان بزرگ و با حیبت رسیدند ساختمان که نمیشد گفت مانند مجموعه کاخهای بزرگ و زیبا که درکنار هم قرار گرفته بودند و تشکیل یک ساختمان را داده بودند که در اینجا و انجا درختانی بزرگ و ابشار های دیده میشد که در این زیبای و بزرگی بصورتی کاملا استادانه از وسط و کنار خانه ها میگزشتند. بعد از چند لحظه و تماشای این کاخ زیبا در ورودی ان را دیدند که در جلوی ان چند نفر ایستاده بودند مردانی بلند قامت با موهای نقره ای و زیبا این مردان مهری بر حدسهای قبلی البوس بود انها واقعا الف بودند. الفهای سیاه بیشه برگشته بودند .
مردان جلو امدند با البوس و لارتن دست دادند یکی از انها گفت خوش امدید اقایان داخل شید لطفا در سالن اصلی منتظر شما هستند جلسه چند دقیقه پیش شروع شد ارباب فکر میکرد شما دعوت او را نپزیرفته اید.و خیلی هم ....اه اصلا مهم نیست مهم این است که شما امدید داخل شید لطفا داخل شید دیوید انها را راهنمای کن لطفا لارتن از تعجب حتی یک کلمه هم نتوانست بگوید .البوس هم فقط توانست یک سر تکان دهد با اینکه حدس زده بود با چه مواجه میشود ولی اصلا فکر نمیکرد انها واقعا الف باشند
در همین افکار بود که به دری از چوب بلوط رسیدند دری بزرگ و با ابهت و بسیار خوشبو لارتن با صدای بلند نفسش را بداخل کشید و از بوی ان لذت برد البوس هنوز در تعجب بود ولی از بوی ان در هم لذت برد الف گفت اقایان اجازه هست در را باز کنم . لارتن گفت :چی؟
البوس گفت :بله لطفا کارتان را انجام دهید
الف لبخندی زد و در را باز کرد انها وارد شدند البوس سالن اجتماعات الفها را در ان کتابهای قدیمی دیده بود دقیقا مانند عکس داخل کتابها بود یک سالن گرد که سقفش با ستونهای به کف متصل بود و دور تا دورش باز بود ومنظره اطراف را نشان میداد
نگاه البوس به عجیب ترین منظره ان روز افتادارباب الف ها همان ارباب قبلی بود اه خداب من .
او همان الروند بود بدون هیچ تقییری در چهره.
الروندبلند شد و گفت :بفرمایید البوس عزیز بزرگترین جادوگر قرن حاظر البوس گفت:شما شما......زبانش بند امده بود
الروند گفت:بله دوست عزیز من الروند هستم ولی فکر نکنم الان وقت مناسبی برای معرفی باشد .جناب کرپسلی شما هم خوش امدید چرا انقدر دیر امدید .لارتن گفت:اوه معزرت میخواهم جناب الروند. اه ببخشید شما ما رو به این قصر زیباتون دعوت کردید
الروند گفت:بله ولی لطفا بشینید امروز مسائل مهم تری داریم.
البوس تمام حواسش به این مرد عجیب بود.ولی وقتی نشست متوجه شد چند نفر دیگر هم در اینجا هستند . هه جالب این جا بود که انگار تمام این افراد با کل این مکان عجیبن کنار الروند یکی از عجیب ترین جادوگران قرن نوشسته بود
مرلین دوم نوه نوه نوه نوه نوه مرلین کبیر کسی که جادوگران به اسمش قسم میخوردند.حالا نواده اش اینجا نشسته بود تنها کسی که در ان خوانواده به خودش جسارت داد لقب مرلین را برای خودش انتخاب کند هیچ کس در ان خوانواده به احترام مرلین این نام را برای خودش انتخاب نکرده بود او با انتخاب اسم مرلین از خوانواده اش رانده شد خوانواده ای که قوی ترین خوانواده جادوگری بود.وهیچ کس جرات مقابله با انها را تداشت تمام افراد ان خوانواده چه کوچک چه بزرگ قوی ترین جادوگران بودند. اما مرلین دوم اصلا محبوبیتی در دنیای جادوگری نداشت .دلیلش هم همان انتخاب نام مرلین برای خودش بود .
البوس در این حد میدانست که این فرد در حدود 20 سال بود که دیده نشده بود.اما شایعاتی بود که میگفت مرلین دوم قلعه ای از خود مرلین کبیر به ارث برده. البته در جایی نامعلوم و میگفتند طرفدارانی هم دارد.درطرف چپ مرلین یک الف نشسته بود الفی حدود 20 تا 24 سال حضور او در این جمع بسیار عجیب بود.مانند بچه ای که خود را در جمع بزرگان جای کند.
در کنار او هم لارتن و البوس نشسته بودند . الروند لب به سخن گشود و گفت:اقایان شورای سفید چند قرنی بود که تشکیل نشده بود دلیلش هم نبود الف ها که از پایه های اصلی این شورا بودن بود و اینکه هیچ اتفاق بدی هم در این چند قرن اخیر نیفتاده بود اما....
این امای عجیب بود که تن تمام حاظرین جلسه را لرزاند ولی دلیل این اما چه بود؟

نظرات و انتقادات شما دلیل ادامه این داستان خواهد بود راستی اسم داستان از امپراطوری تاریک به امپراطوری مرگ عوض شده است
سایه مرگ
قبلی « مصاحبه با دنیل رادکلیف و کتی لیونگ اسنیپ فداکارترین فرد در کتاب های هری پاتر » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
33166655
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳ ۰:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳ ۰:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۲
از: هرجايي كه ميشه زنده موند
پیام: 226
 Re: امپراطوري مرگ
خب داستانت خوب بود اما به نظر من سعي نكن كه همه چيزه داستان رو از داستانهاي ديگه جمع كني سعي كن بيشتر داستان رو از ذهن خودت بيرون بكشي و خودت شخصيت خلق كني
rezamahdavi_2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۱۷:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۱۷:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۶
از: هاگوارتز
پیام: 106
 امپراطوري مرگ
متشكر از اين كه وقت گذاشتي و نوشتي...

اما كلي ايراد دارم كه از نوشتتون بگيرم...ديگه ببخشيد:

خب سبك مثل سبك تالكين رو خواستي در پيش بگيري كه ناموفق بود...

از كاراكتر لرد حلقه ها هم استفاده كردي...

اما مشكلت نوشته ات نداشتن فضا سازي بود...
يعني خواننده نمي تونه فضا و جو داستان و حالت ديالوگ هايي كه مثلا بين آلبس و الروند رد و بدل ميشه رو در ذهنش تصور كنه...شايد بتونه اما نه آن طور كه بايد...

همين..

روي فضاسازي بيش تر كار كنيد موفق تر خواهيد بود..

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.