هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: هري پاتر و بازي مرگ

هری پاتر و بازی مرگ-فصل 2


فصل دوم:حلقه های پرواز

هنگامی که سوت قطار به صدا درامد هری و دوستانش وسایلشان را به بیرون از قطار انتقال دادند.حالا هم هری و هم جینی هردو مایل بودند در کنار هم راه بروند که با وجود شلوغی راهرو تقریبا غیرممکن بود.این تلاش انها رون و هرمیون را به خنده می انداخت و هری و جینی را تا حد زیادی سرخ می کرد.سرانجام هری و جینی که از این رفتار خود تعجب کرده بودند و کمی هم خجالت می کشیدند کمی از هم جدا شدند و خود نیز در خندیدن رون و هرمیون را همراهی کردند.این جو شاد برای هری خوشایند بود.اواز زمانی که دامبلدور مرده بود باور اینکه ممکن است باز هم خوشحال باشد برایش سخت بود اما حالا با وجود جینی در کنار خود احساس شادی می کرد.
خانم و اقای ویزلی همراه با مودی،تانکس و لوپین بیرون قطار منتظر انها بودند.خانم ویزلی با دیدن انها جلو دوید و تک تک انها را در اغوش گرفت."هری…نمی دونی چقدر نگرانت بودم مخصوصا با اتفاقاتی که برای دامب…"و ادامه ی حرفش را خورد.هری با دیدن تانکس و لوپین که دست همدیگر را گرفته بودند لبخندی زد و به انها سلام کرد و منتظر شد تا انها از سکوی نه و سه چهارم خارج شوند.در همین افکار بود که اقای ویزلی به هری گفت"با وجود مشکلات و دزدیده شدن چند جادوگر موقع غیب و ظاهر شدن وزارتخونه به تازگی از حلقه های پرواز برای جا به جایی افراد استفاده می کنه.تا چند دقیقه ی دیگه هم یکی برای ما ظاهر میشه."
رون که هیجان زده شده بود گفت"جدا؟ فکر می کنم سفر با اونا بهتر از غیب و ظاهر شدن باشه"
هری پرسید"حلقه های پرواز دیگه چین؟"اقای ویزلی طوری که انگاردر رویاهای خود فرو رفته و این وضعیت او هری را بیاد لونا می انداخت جواب داد"اونا یه نوع غیب و ظاهر شدن به حساب میان با این تفاوت که هر دفعه یه عده از جادوگرا رو با هم غیب و ظاهر می کنن و البته کسی هم که علامت شوم داره نمی تونه با اونا سفر کنه.البته این به ماهیت اونا بر میگرده…."هری دیگر به حرفهای اقای ویزلی گوش نمی داد.او به این فکر می کرد که چرا تا بحال چیزی راجع به این روش سفر چیزی نشنیده بود…"نگاه کنین ظاهر شد"هری به سمتی که جینی اشاره کرده بود نگاهی انداخت.یک نور ابی رنگ به شکل حلقه قسمتی از ایستگاه را در بر گرفته بود.صدای اقای ویزلی را شنید که می گفت"سریع باشین.همه برین تو حلقه.یالا"هری به همراه جینی و بقیه در حالی که وسایلشان را همراه خود حمل می کردند به سمت حلقه حرکت کردند و وقتی که همه زیر ان نور ابی رنگ قرار گرفته بودند اقای ویزلی گفت"بارو"
ببخشید که فصلام کوتاهه ولی تند تند میفرستم
قبلی « هری پاتر و آغاز پایان- فصل 14 جام جهانی جادوگران » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
nnight
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۱۱:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۲ ۱۱:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۶
از: هاگوارتز
پیام: 47
 کوتاه
خیلی کوتاه بود این طوری که فایده نداره بعد هم اگه تند تند ننویسی این جوری میشوی :bigkiss: : : :
server2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۹ ۱۸:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۹ ۱۸:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۱۲
از: شیراز
پیام: 12
 چه کوتاه
این فصلت فجیح کوتاه بود ... امیدوارم فصل های بعدی بهتر باشن ..
راستی کی تموم می شه ؟
من منتظر فصل اخرم
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۹ ۶:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۱۹ ۶:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 اوه
خوب بود ولي كوتاه بود.
Roham
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۵ ۲۰:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۱۵ ۲۰:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱۸
از: سرزمین میانه
پیام: 43
 عالی
عالی بود
tahere
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۷
از: سنـــــــت..مانگــــــــــو
پیام: 235
 kam bood
خيلي كم بود ولي بازم خوب بود...ممنون
shiva Abdolahy
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۸:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۸:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۲
از: یه جای گمنام توی سازمان جاسوسی TMM(تاریکی مطلق مرگ)
پیام: 32
 Re: نظر من
کوتاه وخوب بود. جوری که خواننده رو خسته نمی کنه و با فضا سازی عالی ! در کل واقعا خوب بود!!
1385
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۲:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۲:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۵
از: درون تام
پیام: 101
 Re: قدردانی
پرفسور وکتور عزیز سعی خودمو می کنم به هرحال ممنون.
مرلین عزیز از تعریفتون متشکرم.
هری پاتر جان مرسی که می بخشی!!
33166655
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳ ۲۳:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۳ ۲۳:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۱۲
از: هرجايي كه ميشه زنده موند
پیام: 226
 Re: نظر من
خوب بود اگه قول بدي فصلها رو سريع بدي شايد ببخشمت
rah682004
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲ ۵:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲ ۵:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۸
از: تهران
پیام: 27
 نظر من
من دومیم !

خیلی خوب ولی کوتاه بود . ضمنا" تبریک می گم چون تو

اولین کسی هستی که دقیقا" از بعد از تشییع

جنازه ی دامبلدور شروع کردی .
harrypotter1449
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲ ۱:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲ ۱:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۰
از: کوهستان اشباح
پیام: 217
 بد نبود
بد نبود. خوبم نبود. می تونستی بهتر بنویسی.

من اولم دلتون بسوزه.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.