هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: اطلس هری پاتر: شخصیت های اصلی

اسرار پنهان آلبوس دامبلدور


رازهای پنهان زندگی آلبوس دامبلدور
آلبوس دامبلدورشخصيت مهم و دوست داشتنی مجموعه داستان هری پاتر و مدير مدرسه ی هاگوارتز است. اما با اين بزرگی و عظمت و اهميت هيچ اطلاع و خبری از گذشته ی اين شخصيت مهم نمی دانيم . قسمت زيادی از اطلاع ما بر می گرده به کتاب هری پاتر و سنگ جادو و عکس يک شکلات قورباغه ای از آلبوس دامبلدور و نوشته های روی آن و صحبت های خود او و ساير افراد در مورد آلبوس دامبلدور. در نهايت تمام اطلاعات ما از او به شرح زير است:
1- « او مرد ی قد بلند و لاغر و با توجه به موها و ريش سفيدش بسيار پير بود. مو و ريش هايش به قدری بلند بودند که به کمربندش می رسيد. او يک شنل بنفش رنگ و بلندی پوشيده بود و ردايش بر خيابان کشيده می شد. چکمه های او پاشنه بلند و سر خميده بودند. چشم های آبی اش روشن و براق بودند. عينک نيم دايره ايش بروی دماغ شکسته اش قرار داشت. دماغش حداقل دو بار شکسته شده بود. » (س.ج.1)
2- او زخمی به شکل نقشه متروی لندن در بالای زانويش دارد. (س.ج.1)
3- « پروفسور دامبلدور با وجود کهولت سن مردی پر جنب و جوش بود. مو و ريش بلند و نقره فامش به پايش می رسيد، بينی اش عقابی بود و عينکی با قاب نيم دايره ای به چشم می زد. از او هميشه به عنوان بهترين جادوگر قرن ياد می شد اما اين علت احترام فراوان هری نسبت به او نبود. همه به آلبوس دامبلدور اعتماد داشتند. » (ز.آ.5)
4- گروه: گريفندور
دوران مدرسه: « من خودم شخصا از درس تغيير شکل ازش امتحان گرفتم...تو امتحانات N.W.E.T يه کارايی با چوبدستی اش می کرد که من تو عمرم نديده بودم...» -- گريسلدا مارچبانکس (م.ق.31)
5- در سال 1940 استاد تغيير شکل در هاگوارتز بود (ت.ا.17) و رئيس گروه گريفندور، در سال 1970 سمت مديريت مدرسه را گرفت.
6- 1940استاد تغيير شکل در هاگوارتز می شود. هنوز موهايش بور بود. به تام ريدل، دانش آموز ممتاز بد گمان بود. (ت.ا.13 و 17) [اين تاريخ از دوران مدرسه تام ريدل مشخص شده. 50 سال قبل از حوادثی که در سال تحصيلی 1993-1992 اتفاق بيفتد. همچنين در زمانبدنی DVD هم ذکر شده]
7- به يک جفت جوراب گرم علاقمند است
8- نشان مرلين، اولين درجه و جادوگر اعلی؛ موسس و راز دار محفل ققنوس (م.ق.6)
رئيس کل کنفدارسيون بين المللی جادوگران ،رئيس کل ديوان عالی جادوگران يا همان ويزينگاموت
9- استعدادها: چفت شدگی، تغيير شکل، ذهن جويی (م.ق.38)، بدون چوبدستی می تواند جادو کند؛ بدون شنل نامرئی می تواند نامرئی شود. (ت.ا.12) ، احتمالا می تواند درون شنل نامرئی را ببيند (ت.ا.14)، می تواند با چوبدستی اش پيغام انتقال دهد (ج.آ)
سپر مدافع: هنگام مسابقه کوييديچ از آن استفاده کرد ولی شکلش مشخص نشده بود (ز.آ.9) دوباره در جام آتش از آن استفاده کرد و اين دفعه به صورت « پرنده شبح مانند » توصيف شده بود. سپس رولينگ تاييد کرد که سپر مدافع دامبلدور ققنوس است.
10- بدترين خاطره/ترس: ....دامبلدور رام و مطيع ،معجون را نوشيد گويا نوشدارويی بود که هری برايش فراهم کرده بود. اما همين که تا آخر آن را نوشيد بی اختيار شروع به لرزيدن کرد و دو زانو بر زمين فرود آمد . هق هق کنان گفت:همه اش تقصير منه، تقصير منه. خواهش می کنم تمومش کن.......اون وقت من ديگه هيچ وقت، هيچ وقت دوباره.....
هری با صدای گرفته گفت:اين تمومش می کنه پروفسور.
آنگاه هفتمين جام راکج کرد و در دهان دامبلدور ريخت.
دامبلدور خود را با ترس جمع کرد، گويی شکنجه گران نا پيدايی دور تا دورش را گرفته بودند. چنان با وحشت دست هايش را تکان می داد که چيزی نمانده بود جام پر شده را از دست لرزان هری به زمين بيندازد . ناله کنان می گفت :
- اذيــــــــتشون نکن، آزارشون نده، خواهـــــــش می کنم، خواهــــــش می کنم،تقصــــير منه، به جای اونا منو زخمی کن(ش.د.26)............
11- مشهور برای: شکست دادن جادوگر سياه گرينوالد در سال 1945، پيدا کردن 12 استفاده برای خون اژدها.
12- هوريس اسلاگهورن: ...با اين حال تام اين چيز هايی که گفتم، يعنی با هم درباره ش بحث کرديم،پيش خودت بمونه. مردم اگه بدونن ما درباره ی جان پيچ گپ می زنيم هيچ خوششون نمياد.آخه می دونی ، اين مطلب توی هاگوارتز تحريم شده . دامبلدور مخصوصا روی اين موضوع خيلی سختگيری می کنه...(ش.د.23).
تمام اطلاعاتی که ما از دامبلدور داريم همينه، ولی رولينگ هميشه از قبل مدارکی در اختيار ما قرار می ده همون طور که در بالا به ما مدرک های داده، اگر شما شمـــــــــاره های 1،2،10،11،12 را يک بار بادقت بخوانيد متوجه منظور تيتر مقاله می شويد.
حالا يک سری سوال پيش مياد:
1- زخم شبيه متروی لندن از کجا آمده است؟
2- کی به جای چه کسانی بايد دامبلدورو زخمی کند؟
3- چرا دامبلدور هر مطلبی درباره ی جان پيچ ها را در هاگوارتز ممنوع کرده است؟
4- دماغ دامبلدور چرا دو بار شکسته است؟
5- دامبلدور برای چی بايد جادوگر سياه گرينوالد را شکست می داد؟
6- از کجا می دانست که ليلی از جادوی باستانی استفاده کرده؟ (بايد اين را می دانست چون به هاگريد گفته بود که هری را به پريوت درايو بياورد. در اين مورد يه چيزی رو بايد بگم ،چرا بين اين همه جادوگر فقط دامبلدور از راز اين طلسم خبر داره يعنی هيچ کس نمی دونست طلسم آواداکـــــداورا چرا خنثی شده و برگشته که می گفتند هری استثنا بوده؟؟)
اول می خواهم جواب سوال 6 را بدهم. چرا؟چون اگر اين سوال رو جواب بدم همه ی سوال ها جوابش معلوم ميشه :در اين مورد دو تا جواب می شه داد:
الف) دامبلدور خودش قبلا همچين چيزی را ديده بود و تجربه داشته!!
ب) يا اين موضوع را از جايی ياد گرفته و می دونسته که بقيه نمی دونستند!!
در باره ی جواب (الف) اگر خوب نگاه کنيم می بينيم که در اطرافمون فقط و فقط يک نفر مثل هری زخم (جادويی) داره که می تونه ناشی از يک طلسم باستانی باشه اون هم... آلبوس دامبلدور ه حالا با اين فرض می توانيم جواب سوالهای قبلی را بدهيم:
ج1- زخم متروی لندن را جادوگر سياه گرينوالد روی بدن آلبوس به وجود آورده است.!!!!!
ج2- جادوگر سياه گرينوالد به جای چند تن از افراد عزيز دامبلدور اونو زخمی کرده يا مانند مادر هری ، مادر آلبوس اين کلمات (کلمات بخش10 )رو به زبون آورده و گرينوالد گوش نکرده ( همونطور که هری موقعی که ديوانه سازها رو می ديد به ياد حرفهای مادرش قبل از مرگ می افته و ناخودآگاه اونا رو به ياد مياره امکان داره آلبوس هم با خوردن اون معجون و ضعيف شدن مثل هری شده باشه)
ج3و4 – جادوگر سياه گرينوالد بعد از حمله به آلبوس دامبلدورکودک ( واحتمالا کشتن مادر او و سپس از بين بردن خودش مثل لرد ولدمورت) توسط جان پيچي که قبلا ساخته بود دوباره برمی گرده و با دامبلدور در سال 1945 می جنگد و شکست می خورد دامبلدور هم هرگونه اطلاع دادن درباره ی جان پيچ ها رو به دانش آموزان ممنوع می کنه تا کسی مثل جادوگر گرينوالد پديد نياد تا زندگی افراد ديگه مثل خودش ( دامبلدور) غم انگيز و سخت نشه ...اما...احتمالا دماغ دامبلدور در جگ با جادوگر سياه گرينوالد دو بار شکسته.....
ج 5- ..[1]
حالا می رسيم به فرض( 6ب) دامبلدور به جايی رفته که بقيه از اونجا خبر نداشتند مثل جايی که لرد ولدمورت به اونجا رفت و جادوی سياه رو در حد عالی ياد گرفت ....می تونه امکان داشته باشه...!!
نتيجه و حرف آخر: آلبوس دامبلدورشخصيت مهم و دوست داشتنی مجموعه داستان هری پاتر و مدير مدرسه ی هاگوارتز است. اما با اين بزرگی و عظمت و اهميت هيچ اطلاع و خبری از گذشته ی اين شخصيت مهم نمی دانيم...
نه الان ديگه با برگشت به گذشته ها يه چيزهايی دستگيرمون شد..پس بايد اصلاح کنيم که :
آلبوس دامبلدورشخصيت مهم و دوست داشتنی مجموعه داستان هری پاتر و مدير مدرسه ی هاگوارتز است.که شباهت زيادی به هری پاتر قهرمان داستان دارد او هم در کودکی مانند هری مادر (و پدر ) خود را از دست داده است . او و برادر کوچکترش(آبرفورث) با هم به زندگی ای که مادرشان به آنها عطا کرده بود ادامه دادند که سرانجام در شبی وحشتناک و باور نکردنی هديه ی مادرش از او سلب شد و زندگی و عمر (تقريبا ) 150 ساله اش پايان پذيرفت .. اميدوارم برای هری اين اتفاق نيفته ....
در انتها يک چيزی به ذهنم رسيد که بهش اطمينان ندارم اما بگم بهتره در فصل آرامگاه سپيد هری از خودش می پرسه که دامبلدور زبان مردمان دريايي را از کجا آموخته ؟ شايد زبان پری های دريايي در بين خانواده شون ارثي بوده يا به او مثل مار زبان بودن هری انتقال داده شده توسط اون زخمه .... زخمی که يک روزی به دردش خورده کدام روز معلوم نيست؟!!؟!!.
امکان داره من در تهيه ی اين مقاله به خاطر عجله کردن اشتباهاتی کرده باشم يا نظراتم اشتباه باشه ولی مدتهاست که روی اين موضوع فکر کردم و به اين نتايج رسيدم و فکر می کنم که همه ی اين چيزها نمی شه تصادفی باشه اميدوارم به درد بخوره و به خاطر اشتباهاتم منو ببخشيد و نظرات خودتونو بنويسيد...همين..
(بعضی از قسمت ها از مقاله ی آلبوس دامبلدور گرفته شده است) وسلام
تهيه شده توسط ادوارد بونز (رئيس سازمان سوابق جادوگری!)

یادداشت ها
  1. هری تو پيش گويی رو خيلی جدی گرفتی فکر کن اگه پيش گويی ای در کار نبود تو چی کار می کردی يقينا با اون می جنگيدی اون پدر و مادرتو از تو گرفت....( آلبوس دامبلدور)
قبلی « جادو گری قرن 16 و17 هری پاتر و دالان مرگ - فصل 5 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
روفوس.اسکریم.جیور
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۱۱/۲۵ ۲۲:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۱۱/۲۵ ۲۲:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۸/۳/۳۰
از: دواج يك امرحسنه است !
پیام: 689
 Re: اسرار پنهان آلبوس دامبلدور
اصن همون بهتر که مرد ... آدم مزخرفی بود
پروف
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۱۴ ۱۲:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۱۴ ۱۲:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۳
از: اینوره!
پیام: 475
 Re: خوبه
خوب...خوب.. بايد بگم باكمال تاسف دامبل مرده
oldaten
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۳:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۳:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۱
از: هاگوارتز
پیام: 122
 cool
خیلی ممنون جالب بود
ملی اون جایی که در مورد زخم دامبلدور گفتی چون نقشه ی متروی یه خورده عجیبه
amir abreham
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۱۲:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۳
از: زندان آزکابان
پیام: 9
 ایول
خییییییییییییییییییییییییییلی باحال بود.
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۸:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۸:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 خوب بود
خب جالب بود درسته كه من با بعضي هاش ، نيمه مخالفم ولي توهم خوب اومدي و به سوالا خوب جوابيدي !
notron
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۶:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۷ ۶:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۲
از: وسط اتم
پیام: 54
 کی به کیه؟
مقاله جالبی بود.دست درد نکنه بونز. خوب باید بگم که حالا چی؟
D-Y-Z-2005
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۲۱:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۲۱:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
از: مریخ
پیام: 241
 بماند
جناب بونز عزیز سلام
من در مورد شما به یه نتیجه بزرگ رسیدم. چرا تا الآن هیچ مقاله ای ننوشتی؟؟ چرا نگفتی من هم هستم؟
اما در مورد مقالت باید بگم که خیلی جالب بود و خیلی خوب به سوالاتت جواب دادی. من راهی برای رد این حرفا ندارم. من حتی نمیدونستم دامبلدور چند بار دماغش شکسته. اما تو خوب به این موضوع دقت کردی و خوب پازلی چیدی. باید بگم بهترین بود. زدی رو دهن همه اونایی که اومدن گفتن داملدور زندست و معجون مرکب کوفت کرده. اما آخر مقالت دماغ منو سوزوندی. نگفتی به نظرت دامبلی مردست یا زنده؟؟؟
ایلیا
فرودو-بگینز
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۲۰:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۲۰:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۲/۱۸
از: INDIA
پیام: 1
 جالب بود
دستت درد نکنه
نظریه های جالبی بود
mina3110_3110
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۲۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۱۹
از: تهران
پیام: 44
 Re: خوبه
خوب بود مرسی
ولی بابعضی جا هاش مخالف بودم
Arious
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۶:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۰
از: دفتر پيام امروز
پیام: 111
 تشكر
چيزهاي جالبي نوشته بودي. دستت درد نكنه
dj_negar
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۶
از: یه جای خوب
پیام: 78
 خوبه
من بابیشتر نظرات موافق بودم و به نظر من مقاله جالبی بود دی جی نگار
kont_dracula2006
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۷
از:
پیام: 8
 دامبلدوره مشکوک
جالب بود دست درد نکنه
aidin.halalzadeh89
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۵:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۱۵
از: اون بالا دختر میایَ !
پیام: 106
 عجیب
خیلی عجیبه
بسیار عجیبه و لی در کل خیلی هم جالبه
من واقعا خوشم اومد هر چند که بعضی از قسمتهاش رو قبول ندارم
tahere
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۱:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۳:۰۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۷
از: سنـــــــت..مانگــــــــــو
پیام: 235
 دامبي هميشه با ماست
من همه و خوندم...اول از هر چيزي تشكر مي كنم از وقتي كه براي نوشتن و فكر كردن صرف كردي...من با بيشتر حرف هايي كه زدي موافقم....مخصوصا با قسمتي كه به زخم پاي دامبلدور مربوط مي شه...اين مشخصه كه رولينگ اين حرف رو براي اثبات حرف هاي بعدش زده..در ضمن رولينگ يه نوع خاص مي نويسه به طوري كه اگه يه حرف در جايي مطرح كنه مياد اون حرف رو به جاي مهم داستان وصل مي كنه به عنوان مثال ( توي كتاب يك فصل آينه نفاق انگيز صفحه ي 242 خط 8 ) دامبلدور به هري مي گه من براي نامريي شدن نياز به شنل ندارم = ما مي تونيم نتيجه بگيريم كه رولينگ مي تونه همه ي اتفاقاتي كه براي آلبوس افتاده رو خوب تقي كنه.....يه چيزه ديگه هم هست (چرا رولينگ مياد اسمه معجون مركب رو بوسط مياره ؟) منظورم اينه كه رولينگ توي كتاب 4 هم به اين موضوع اشاره مي كنه..؟اگه ما فرض كنيم كه معجون مركب به كار نمي رفت در كتاب 4 اصلا ولدرموتي به وجود نمي آمد....حالا اين بحث ها رو كردم.. در ضمن مي دونم بعضي از جاهاش تكراريه و دوستان به آن اشاره كردن...راستي من با اميلي اسپلن موافقم چرا اين حدث رو نزدي كه دامبل زندست يا مرده؟؟؟من كه اطلاعاتمو بررسي كردم به اين نتيجه رسيدم كه دامبل 100 % زندست.....به اميد زنده بودن آلبوس
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۱:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۶ ۱۱:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 خوبه !
خيلي خيلي جالب بود . معلوم بود خيلي روش كار كردي . البته دلايل بعضي از قسمتها كافي و محكم نبود . ولي در كل قابل قبول بود . مرسي .
gognus
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۲۱:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۲۱:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۲۷
از: در صحرا و بیابان:جای دور از دست رس
پیام: 40
 هووووووووم....
سلام!
خسته نباشی واقعا" عالی بود.
حدس هات خوب بودن و همه جای تامل داشتن و من با اکثرشون موافقم و نمیتونم در مقابلشون چیزی بگم.و خیلی مرموز نوشتی.حال کردم.!!!!!!
hsn_az
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۲۰:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۲۰:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۱۹
از: زیر سایه ی ارباب لرد ولدومرت کبیر
پیام: 329
 نظر
خیلی جالب بود روش وقت گذاشته بودی
ولی من هم با بعضی از قسمت هاش مشکل دارم

ولی در کل خوب بود دستت درد نکنه
komeiloonia
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۹:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۹:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱
از: سرزمین مردگان
پیام: 39
 نظر
دستت تمیز فقط این دفه گلرنگ بخر کاره قشنگی بود
hoort18
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۸:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۸:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۳
از: از یه جهنم دره ای میام دیگه!
پیام: 283
 Re: هوم!!!!
میتونم به جرئت بگم که زحمت زیادی واسه این مقاله کشیدی.ولی تئوری هایی که دادی نیاز به بررسی داره.همه ما در اینکه دامبلدور یه تفاوتی با همه ادما داره شکی نداریم ولی اینکه داستان زندگی اون هم مثل هری باشه نیاز به تامل و درنگ بیشتری داره.من به نوبه خودم حدس می زنم که اینجوری نباشه.ولی ممکنه این استدلالی هم که شما کردید درست باشه.در هر صورت شما بر اساس دلایلی که اوردید این نتیجه گیری رو کردید و من می تونم بگم که خیلی هاش هم ممکنه درست باشه.ولی به نظر من اتفاقی که برای دامبلدور در گذشته دور افتاده با اتفاقی که واسه هری افتاده تفاوت داره.
koodak4
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۸:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۸:۴۱
مرگخواران
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۵
از: یخچال خانه ریدل
پیام: 1708
 Re: .....بدک نبود!!!
نظراتت جالب بودش البته من با همش موافق نیستم شایدم اصلا موافق نباشم ولی رو مجموع خوب بودش
negin.sdh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۷:۱۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۷:۱۸
گریفیندور
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۵
از: عمارت پوگین
پیام: 467
 .....بدک نبود!!!
خوب بود نظرات جالبی داری
جای بحث داره
نگار اسدالهی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۷:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۵/۵ ۱۷:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۸
از:
پیام: 231
 خوبه
خوب بود
دستت درد نکنه
نگفتی به نظرت دامبلدور زنده ست یا مرده؟
این برای خیلی ها مهمه!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.