هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: اطلس هری پاتر: شخصیت های اصلی

لونا لاوگود


لـــونا لاوگود
تقريباً مقدمه:
لونا لاوگود يکی از دانش آموزان مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز است که در گروه ريونکلا درس می خواند. او هم سن و سال جينی است.او ناگهانی در کتاب پنج سروکله اش پيدا می شود و نقش مهمی را در کتاب به عهده می گيرد همراه با هری به سازمان اسرار می رود و می جنگد صداهايي را که از پشت طاق نمای فرسوده می آمد را می شنيد از بين گروه سه نفره ی رون جينی و لونا فقط او سالم و بدون کوچکترين خراشی از دست مرگ خوارها بيرون آمد و در گروه ديگر هم فقط هری سالم بيرون می آيد ازگروه الف دال تنها او به همراه هری می جنگد (البته نويل جينی رون و هرميون را جزء دوستان هری حساب کرده ام )لونا ناگهانی وارد می شود و مهم می شود .
جي.کي و لونا:
با کمـــال تعجب بايد بگويم که رولــينگ نويسنده ی کتاب گفته که لونا جزء شخصيت ها يی که آن ها را دوست دارد. رولــينگ حتی يک فصل از کتاب پنج را به نام لونا لاوگود زده است در صورتی که هرگز برای يکی از شخصيت های ديگراز جمله : هرميون ، رون ، آلبوس دامبلدور و.... که به مراتب از لونا - البته به نظرما - مهم تر بودند ؛ اين کار را نکرده يعنی لونا اين قدر مهمه که رولينگ برای او اين همه ارزش قـــائل شده است! ولی برخلاف خصوصيات طبيــعی گروه ريونـــکلا او خيلی مسخره به نظر می ياد و ماننـد خل و چل ها است. نمي دانم کلاه دسته بندی چی توی سرش ديده که انداختتش تو ريونکلا!!! رولينگ او را اين جوری توصـيف می کنه:
دختری که کنار پنجره نشسته بود سرش را بلند کرد موهای آشـفته بور و کدرش تا کمـرش می رسيد ابروهای بسيـار کم رنگ و کم پشتی داشت و چشم های بر آمده اش طوری بود که انگار هميشه در حال تعجب است. هری بلافاصله متوجه شد که چرا نويل می خواست از خير آن کوپه بگذرد . ظاهرا دختـرک مثل خل و چل ها بود. شايد برای اين بود که چوبدســتی اش را پشت گوش چپش گذاشته بود تا محفوظ بماند يا برای اين که گردن بندی از تشتک نوشـيدنی کره ای به گردن داشت يا شايد برای اين که مجله ای را سرو ته نگه داشته بود و می خواند......
خانواده ی لونا :
پدر لونا سردبير مجله ی طفره زن است که به قول هرميون آشغاله !!!ا مادر لونا يک ساحره ی عاقل و دانشمند و بزرگ بوده که طبق گفته ی خود لونا خيلی علاقه داشته که آزمايش کنه و يک دفعه يکی از آزمايشهايش بدجوری اشتباه درآمد و اون از بين رفت ولی صدايش از پشت پرده ی طاق نما می آمد !! لونا هم عقيده دارد که مادرش زنده است و برمی گردد! اگر به گفته ی لونا اون زنده است چرا لونا می تواند تسترال ها را ببيند؟ يعنی امکان دارد لونا مرگ کس ديگری جز مادرش را هم ديده باشد؟
راز و رمز لونا :
لونا به خل و چل ها شباهت دارد و نظر اکثريت درباره ی او اينه تا حدی که او را لونی به معنای خل و چل می نامند ولی به نظر من نظر عوام مردم آنچنان اهميتی ندارد آن هم عوام مردم جادوگر که از اهل کوفه هم بد ترند مردمی که يک سال تمام می گفتند که دامبلدور پير و خرفته و هری هم يک درغگوی خودنما است مردمی که اوايل می گفتند دامبلدور يک ذره خل و چله!!!ولی همه ی اينها غلط بود پس نظر آنها درباره ی لونا هم يقينا غلطه لونا ناگهان در محفل ققنوس سرو کله اش پيدا می شه سالی که پر از نظرهای غلطه اون توی گروه ريونکلاست گروهی که جايگاه انسانهای عاقله امکان نداره که کلاه گروهبندی اشتباه کنه حتما لونا توی داستان نقش مهمی داره!
گاهگداری لونا خيلی حرفهای عجيب و چرت و پرت می زند که هيچ ربطی به موضوع صحبت آن موقع ندارد ... حرفهايي در مورد اسنورکک شاخ چروکيده ، جلبک سرگردان و خيلی چيزهای ديگر چرا هميشه اي چيزها تو ذهن اونه؟ اين کارهای لونا من را بيشتر ياد سيبل تريلانی می اندازد که هميشه حرف از چيزهای عجيب می زنه وجود طالع های بد را حس می کند و...لونا هميشه نظرهايي غير معمول می دهد و باعث می شود که بقيه بگويند که ديوانه است، اصلا لونا اين حرفها را از کجا مياره حرفهايي که هيچ عقل سالمی قبول نمی کنه و هيچ جادوگری نشنيده ( جز پدرش چون من فکر می کنم که همه ی اين حرفها از پدرش و طفره زن داره)..... چرا رولينگ شخصيت عجيبی را برای لونايي که بهش عشق می ورزد انتخاب کرده است؟ از طرفی امکان دارد که اين رفتار ناشی از شوک روحی و عاطفی اي که در اثر مرگ مادرش بهش وارد شده است ! اگر اين حرف را قبول کنيم در مورد پدرش چی می توانيم بگوييم چون او هم قدری خله!!!!!!!!!
حدس عجیب:این امکان وجود داره که پدر لونا فقط در رویاهاش باشه و مثل مادرش مرده باشه ولی خودم هم به این حدسم اطمینان ندارم!!!
سوالها درباره ی لونا :
1- چيزی که خيلی عجيبه اين است که هيچ کس به جز هری و لونا نمی توانست صداهای پشت پرده ی طاق نما را بشنود حتی نويل هم که مرگ را ديده بود چيزی نمی شنيد ! چه شباهتی بين هری و لونا بود که باعث می شد فقط و فقط آن دو صداهای پشت پرده را بشنوند ؟
2- چرا رولينگ لونا را ناگهانی وارد داستان کرده است؟
3- مادر لونا درباره ی چی آزمايش و تحقيق می کرد و چه چيزی اشتباه شد که از دست رفت ؟ امکان داره که مادر لونا درباره آن طاق نما تحقيق می کرده در واقع جزء همان دانشمندانی بود که نيک می گفت در سازمان اسرار در باره ی مرگ تحقيق می کنند چرايش را هم از حرف لونا فهيدم او بعد از اينکه درباره ی مادرش و آزمايش ها و اختراعات او تمام کرد گفت امکان داره او ن برگرده خودت که شنيدی صداش از پشت پرده می آمد!
4- اصلا چرا لونا در گروه ريونکلا افتاد ؟
نتيجه و پيش بينی :
يک بار گفتم بازم می گويم لونا لاوگود در داستان بايد نقش مهمی را بازی کند. در هر صورت فعلا اطلاعات زيادی از لونا در دست نداريم و همچنان شخصيت لونا در هاله ای از ابهامه و تا کتاب هفتم نمی نوانيم راز لونا لاوگود را کشف کنيم ( مگر نابغه باشيم يا از علم غيب برخوردار باشيم !!!) احتمالا در کتاب هفتم هری رون و هرميون برای بدست آوردن اطلاعات درباره ی گنجينه ی رونا ريونکلا به خانه ی لاوگودها می روند تا لاوگود ها و فک وفاميل ريونکلاييشان در اين رابطه به آنها کمک کنند و اطلاعات بيشتری در باره ی لونا بدست می آوريم .....
وسلام
تهيه شده توسط ادوارد بونز(رئیس سازمان سوابق جادوگری)

قبلی « راز های پنهان زندگی آلبوس دامبلدور هری پاتر و ناپدید شدن جای زخم - فصل 7 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
aliedrisi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۴ ۲:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۴ ۲:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۰/۱۵
از: از کنار هرمایون جونم
پیام: 468
 لونا رو ببین!
این که لونا شخصیت مهمیه یه امر کاملا مشخصه.
مطمان باش تو کتاب هفتم هم مثل کتاب پنجم و ششم نقش مهمی خواهد داشت.
در ضمن رولینگ اعتراف کرده که لونا رو بیشتر از همه دوست داره و اون رو بیشتر از همه ی شخصیت های دیگر به خودش شبیه می دونه.
miss.zolo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۲/۳ ۱۷:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۲/۳ ۱۷:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۰
از: گودریک هالو
پیام: 313
 Re: لونا لاوگود
دسست درد نکنه.ولی همه ی شماهایی که نظر دادید به یه چیزی توجه نکردید اونم اینکه اگه لونا گفته مادرش برمیگرده پس شاید سیریوس هم برگرده. به امید روزی که سیریوس برگرده
فاطمه خانوم
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۲/۳ ۱۵:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۲/۳ ۱۵:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۷/۲۵
از: ناکجا اباد
پیام: 173
 Re: لونا لاوگود
مرسی دستون درد نکنه!!!!!!!!!
paanamadi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۱۹:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۰ ۱۹:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۸
از: اون ورا چه خبر؟!
پیام: 339
 Re: لونا لاوگود
مر30 ... مر30 ... بابا يعني شوما تا حالا نميدونستين من اين قدر مهمم؟! ... اين رولينگ واقعا آدم قدر شناسيه جواب اون همه زحمتي رو كه براش كشيدم داده ... من الكي بيخودي تو كتاب كسي كه نميرم آخه! ...

ولي كلا معلومه كه شخصيت جدي ايه ( جدا از خودم ) منظورم از جدي اينه كه نقش مهمي توي كتاب داره و مطمئنم توي كتاب هفت ( قديسان مرگبار ) نقشش پر رنگ ترم ميشه ... روي موهام شرط ميبندم!
ymd_fj
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۶ ۲۱:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۹/۶ ۲۱:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۸/۲۹
از:
پیام: 26
 لونا!
مرسي زحمت كشيدي!
خيلي كامل بود.
sina_gh_Crash
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۱۲ ۱۳:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۱۲ ۱۳:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱۵
از: هر جا که کفتر میایَ!
پیام: 791
 ناموس!
آقا این یارو چطور جرات کرده راجع به ناموس من مقاله بنویسه ؟! ... بزار برم به گیلدی عکس زنشو بدم !
خارج از جدی ، مقاله واقعا جالبی بود و به نکات خوبی هم اشاره کرده بود ... البته به نظر من حضور ناگهانی لونا کاملا دور از انتظار نیست و ممکنه مثل خیلی کارای دیگه ای که رولینگ کرده ، اینم با مقصود خاصی نبوده باشه .
ولی به هر حال به نظر نویسنده احترام می زاریم و به انتظار می شینیم تا کتاب هفت !!!
saman_shik_a
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۶ ۲۱:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۶ ۲۱:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۵
از:
پیام: 138
 لونا؟؟؟
ونا مرسي..
شخصيت اين لاوگود منو خيلي جذب ميكنه..
ashy
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۵ ۲۳:۳۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۵ ۲۳:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۳
از:
پیام: 122
 لونا ...............
خوب بود. من که خیلی استفاده بردم.
نگار اسدالهی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۵ ۱۹:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۵ ۱۹:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۸
از:
پیام: 231
 لونا لاوگود
خوب بود دستت درد نکنه
به نظر من هم لونا آخر سر یه کار مهمی میکنه
پروف
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۷:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۷:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۷/۲۳
از: اینوره!
پیام: 475
 طاق نما
آره کسی به جز هری و لونا در مورد صدا چیزی نگفت و فقط هرمیون گفت که خیلی مشکوکه !!!! از همه تشکر می کنم که تعریف کردن
torshi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۶:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۶:۳۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۲۲
از: خونمون
پیام: 360
 اوه
خوبه بچه جان
erica
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۶/۲۸
از: يه جايي نزديك خدا
پیام: 570
 مرسي
مقاله ي جالبي بود . به خصوص از اين جهت كه تا به حال در مورد لونا لاوگود مقاله اي بر روي سايت قرار نگرفته بود . اون هم با اين شرح و تفصيل
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 عنوان
كار خوبي بود مرسي
تينا ساساني
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۰۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۴:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۱۱
از: there isn't any answer
پیام: 157
 لاوگود شناسي
خيلي جالب بود ممنون از نويسنده به نظر منم لونا نقش مهمي داره اينو بر اساس يك قانون كه بيشتر نويسنده ها وفيلم نامه نويس ها در نوشته هاشون به كار ميبرن ميگم البته شايد اونا به اين شيوه به چشم قانون نگاه نميكنند ولي بگذريم چون ميخواهم خود قانون رو بگم ما هميشه شاهد بوديم كه قاتل يا هر كس ديگه كه خيلي توي داستان ها مهمه خيلي كم بهش اشاره ميشه از كنار همه رد ميشه همه ميبيننش ولي هيچكس بهش اونطوري نگاه نميكنه يا اصلا نگاه نميكنه حالا لونا فقط توي كتاب پنج يك نقش پررنگ داشت اونم چون كتاب سري بود ولي توي كتاب شش اشاره ي زيادي به حضورش نشد يعني شد ولي نه خيلي نمي دونم منظورم و فهميديد يا نه؟
dj_negar
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۳:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۳:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۶
از: یه جای خوب
پیام: 78
 لونا
مقاله جالبی بود من که خیلی لذت بردم
dan & emma
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۱:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۱:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۵/۱۴
از: کتابخانه هاگوارتز
پیام: 43
 Re: خوب بود !!!!!
بابا ايول خيلي باحال بوى بازم از اين كارا بكن. دستت درد نكنه... :proctor:
negin.sdh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۸:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۸:۱۱
گریفیندور
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۵
از: عمارت پوگین
پیام: 467
 خوب بود !!!!!
باحال بود
مقاله ی جالبی بودمرسی از زحمتی که کشیدی باز هم از این کارا بکن :proctor:
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۲:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۲:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 خوفففففففففففففف
بابا این کاره
خیلی جالب بود دستت درد نکنه باز هم از این ها بنویس
پیشنهاد: در مورد مونتاگ بنویس
D-Y-Z-2005
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
از: مریخ
پیام: 241
 بماند
عالی بود. چیزی رو گفتی که من درست چن روزی بود مشغولش بودم و می خواستم در مورد تاپیک یزنم خدا وکیلی کارت درسته.
ایلیا
tahere
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۷
از: سنـــــــت..مانگــــــــــو
پیام: 235
 لونا
من عاشق شخصيت لونا هستم..
مقاله جالبي بود..
به نظرم نقش لونا تو كتاب هفت خيلي مهم هست
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۲۰:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 .
مقاله ي جابي بود دستت درد نكنه ولي در مودر تاق نما فكر نمي كنم كسي گفته باشه كه صداي اونو نمي شنوه .
atefehshan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۱۹:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۳ ۱۹:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۴/۱۱
از: خانه ی بلک ها
پیام: 68
 من اولم!
1-من اولم!
2-اومدم همینو بگم!!
3-هنوز نخوندمش!!!
4-ولی باید باحال باشه!!!!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.