هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: نقد ادبی، تجزيه و تحليل

بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!


ولدمورت با اینکه فردی قدرتمند و بدون اشتباه است، اما باز هم مثل هر انسان دیگری اشتباهاتی میکند که ریشه در درون وی دارد...

بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت

 

روانشناسی تنی چند از شخصیت های هری پاتری(3)

در این مقاله قصد دارم تا شما رو با شخصیت ولدمورت_ با توجه به سرنخ های کمی که رولینگ به ما داده_  آشنا کنم.

و در همین ابتدا از بیل ویزلی که به من کمک کردن، و شما که دارید این مقاله رو میخونید، تشکر میکنم.

----

 

ولدمورت حاصل عشق دروغین مروپ، ساحره ای که تحت تاثیر تحقیرهای پدر و برادرشنمیتوانست توانایی های خود را بروز دهد، با تام ریدل ماگل بود. کسی که مروپ را تنها با معجون عشق میخواست و بدون آن، مروپ را قبل از تولد ولدمورت، ترک کرد. و مروپ تنها برای اندک خرجی، مجبور شد تا قاب آویز اسلیترین، پدربزرگش، را بفروشد.

ولدمورت از همان دوران کودکی، به دلیل داشتن قدرتهایی فراتر از هم سن های خودشاحساس غرور مفرط میکرد. سو استفاده از قدرت خود برا اذیت کردن کسانی که او را اذیت کرده بودند، و برداشتن یادگاری از آنها نشانه ی غرور بی حد و حضر او از این اعمال بود.

*برداشتن یادگاری نشانگر لذت بردن از کارهایش میباشد، کارهایی که صاحبان یادگاری را مستحق آن میدانست. و با دیدن انها احساس خوشآیندی به او دست میداد.

و این احساس که از همه بدتر است، او را بیش از پیش تشنه ی قدرت میکند.

 

غرور، در سر تا سر زندگی تام موج میزند:

زمانی که برای اولین بار با دامبلدور مواجه میشود، بدون هیجان زدگی خاصی از او نشانه میخواهد و با آتش گرفتن کمد چوبی، حرف او را باور میکند. و با تذکر دامبلدور، او را" قربان" خطاب میکند.

* او به این دلیل به هاگوارتز آمد تا بتواند مثل دامبلدور، قدرت جادویی خودش را مهار کند و کمدی را به اتش بکشد( در نظر یک بچه، این امری بزرگی به نظر می رسد) و از این مسئله ناراحت میشود که باید به آنها احترام بگذارد! تام، کسی که همیشه مورد احترام دیگران بوده و همه از او حساب می برده اند، حالا باید خودش به دیگران احترام میگذاشت! البته این عمل برای رسیدن به اهدافش، مسلما تنها قدم کوچکی بود!

 

او از همان ابتدا میدانست که مار زبان است و همیشه خیال میکرد که این قدرتها از پدرش به او منتقل شده.

 

هاگوارتز:

تام ریدل، شاگردی نمونه، ارشد و خوش قیافه. او خوب میدانست که چطور جلب اعتماد کند تا بتواند در پس چهره و کردار خود، مقاصد زشت و پلیدانه ی خود را پنهان کند.

همان طوری که توانست هاگرید و آراگون را مسئول مرگ میرتل گریان معرفی کند.

حال اینکه تام از کجا موضوع تالار اسرار و نحوه ی باز شدن را از کجا میدانسته یا چه کس یا کسانی به او گفته بودند، در پس پرده ی ابهام است.

اما از این کار او نتیجه میگیریم که او از همان ابتدا به دنبال برتری بود و نقشه هایی را در سر داشت و برای رسیدن به آنها به شدت تلاش میکرد.

 

علاقه ی وافری به جادوی سیاه و معجون سازی داشت و بعد از آنکه خود را شاگرد محبوب اسلاگهورن کرد، توانست راز هورکراکس ها را از زیر زبانش بیرون بکشد و مطمئنا از همان دوران بود که جرقه های جاودانگی در ذهنش زده شد.

 

بعد از فارغ التحصیلی، به علت نفرت از پدر ماگل و گند زاده اش، که مسئول مرگ مادرش بود، او و خانواده اش را کشت و با تغییر حافظه ی دایی اش، تقصیر را بر گردن او انداخت.

 

اینها نشان از:

1- تنفر از ماگلها از همان ابتدا( درست مثل جدش، سالازار)

2- آگاهی بسیار از وردها و طلسمهای غریب و داشتن قدرتهای بسیار زیاد.

 

بعد به دنبال نشان خانوادگی اش( قاب آویز) و سایر کنجینه ها رفت که باز هم در این راه، حافظه ی هوکی را تغییر داد.

اشتیاق فراوانی برای تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه داشت. که دامبلدور مانع از ورود او به هاگوارتز شد.

 

تام، کم کم از دامبلدور ترسید، زیرا حدس میزد که از افکارش با خبر است و متعاقبا فاصله ی خود را با او زیاد کرد.

 

سپس عده ی کثیری را برای عملی کردن اهدافش گرد آورد و این سر آغاز قتلها بود. قتلهایی که تام را از انتقام نمیترساند، چرا که او هورکراکس هایی داشت که جانش را نجات میدادند.

نتیجه:

غرور، کینه توزی، سو استفاده از قدرت، لذت بردن از اذیت کسانی که او را اذیت کرده اند، یادگاری برداشتن از قربانیان خود و کار خوب دانستن این امر، کشتن ماگلها و عقیده به خون پاک_ مثل سالازار یا شاید به خاطر نفرت از پدر ماگلش_ همه و همه، اشاره به یک چیز دارند و آن هم:

" بیماری ولدمورت" است!

بیماری ولدمورت، فقط و فقط تشنه ی قدرت بودن است!

 

بیماری تام آنقدر شدید است که از مرگ و از دست دادن قدرت، آنقدر وحشت داشت که برای خودش هورکراکس درست کرد. چیزی که از انسان جز کالبد چیزی باقی نمیگذاشت و بهترین خطلت انسان بودن را از او میگرفت.

 

ریشه ی عشق را در وجود خود خشکاند، تا نخواهد پایبند کسی باشد و افراد مخالف او نتوانند از این را بر او چیره گردند. ( که البته از تبعات از دست دادن روح است)

 

آنقدر از، از دست دادن قدرت می ترسید که به هر چیزی متوسل شد تا بزرگترین دشمن خود، دامبلدور، را از بین ببرد.

 

از ترس اینکه مبادا کسی بر او مستولی گردد، به هیچکس اعتماد نمی کند؛ حتی به بلاتریکس که به خاطرش سالیان سال در آزکابان بوده.

 

و بلاخره، اشتباه بزرگ نقشه ی بی نقص قدرتمند شدن ولدمورت:

او که از نظرش، مرگ و از دست دادن قدرت بدترین اتفاق ممکن بود، پیشگویی ناقص یک پیشگوی تازه کار را که توسط مرگخواری جوان شنیده شد بود را، به گوش جان میخرد و با اقدام به کشتن او، بزرگترین دشمنش را بوجود می آورد.

 

از دیدگاه من، بزرگترین نقطه ضعف تام، همان پسر کوچولوی یتیم، ترس از مرگ و از دست دادن قدرت است.

قبلی « مصاحبه با فلور دالاكور مصاحبه با بلیز زابینی » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
Artabanus
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۱۲ ۱۹:۵۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۴/۱۲ ۱۹:۵۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۲۴
از: جهنم
پیام: 329
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
مقاله ای بسیار دقیق و موشکافانه و مستند بود و لذت زیادی بردیم دست شما به مقدار زیادی درد نکنه.
gilgamesh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۸:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۸:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۸/۲۷
از: قدح اندیشه
پیام: 1323
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
ممنونم از نظرتون. ببخشید چون پیام شخصیم خرابه، نتونستم از نظر لطفتون تشکر کنم.
khereft2007
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۶:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۶:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۵/۸/۱۷
از: تو دفتر ِ مدیر ِ مدرسه!!
پیام: 544
 شعر های هری پاتری .
میدونی چیه من فکر میکنم که اگر ولدی را تام صدا کنیم بهتره ، دامبلدور هم اون رو تام صدا میکرد ، اون هم از این اسم متنفره .
میتونید در جستجو بزنید شعرهای هری پاتری تا بتونید یه شعر در مورد جنگ هری و ولدی بخونید .
از تو هم ممنونیم .
dadash farzin
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۶:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۱۶:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۱/۱۸
از: دره گودریک
پیام: 42
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
خیلی جالب و دقیق بود مخصوصا اون نتیجه گیری اخرش
pendar mohajeri
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۳ ۳:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۳ ۳:۰۷
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۴
از: دارقوز آباد !
پیام: 916
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
دلايل بسيار منطقي و عالي بود .
333444
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۳ ۰:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۳ ۰:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۹/۲۴
از: دریای محبت
پیام: 134
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
جالب بود.مرسی.نتیجه گیری آخرش خفن بود.
فاطمه خانوم
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۱۵:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۱۵:۳۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۷/۲۵
از: ناکجا اباد
پیام: 173
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
بابا افرین به تو بازم از این مقاله های جالب بذاری ها!!!!!!
2007
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۹ ۱۹:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۹ ۱۹:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۵/۷/۱۰
از: كنار بر بچ مرگ خوار
پیام: 789
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
خیلی جالب بود قشنگ و پر مفهوم
ترنج
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۹ ۰:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۹ ۰:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۹/۲۴
از: جزیره رابینسن کروزوه
پیام: 12
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
واقعا لذت بردم ممنون صد در صد با هات موافقم.
komeil_4li
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۲۱:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۲۱:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۷/۱۶
از: یک جای دور ولی نزدیک به شما
پیام: 192
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
لذت می بریم .. مقله خوبی بود در ضمن از اعضای قدیمی نمیشه غیب گرفت ... فقط اگر ممکنه بگو چرا ولدی آلبوس حسودیش میشه ؟
چون موهاش بلنده ؟
sirus black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۷:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۸ ۷:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۰/۲۰
از: neverland
پیام: 35
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
خوب بود و جامع
samatnt
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۷ ۱۴:۵۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۷ ۱۴:۵۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۱
از: از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
پیام: 998
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
دقيق بود
Aripotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۷ ۱۳:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۷ ۱۳:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۱۶
از: ناکجا آباد
پیام: 400
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
ایول خیلی مقاله ی قشنگی بود مخصوصا اوننتیجه گیری آخری که کردی خیلی خوب بود..
و اینکه خوب موضوع رو پروروندی
به امید مقاله های بهتر
davidpotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۶ ۱۷:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱۱/۶ ۱۷:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۸
از: آزکابان فرار کردم
پیام: 97
 Re: بیماری ولدمورت: رویایی ضعف و قدرت!
عالی بود.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.