مو : کم مو و همچنین وسط سر بدون مو
قد : 178 ( 1 متر و 78 سانتی متر )
چشم : یشمی رنگ
ظاهر : فردی نسبتا بلند قد و طاس و همچنین لاغر ، با لباس هایی وصله پینه دار و مندرس ، با موهای قرمز و عینک کائوچویی
ویژگی : فردی با ادب ، دانا و آرامش بخش
شغل : رییس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی ( در گذشته ) ، رئیس دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی تقلبی ( حال )
محل زندگی : در پناهگاه که بارو نام دارد .
آرتور ویزلی جادوگر 40 ساله ای است ، که یکی از اعضای محفل ققنوس میباشد ، نام همسرش مالی است و 7 فرزند به نام های : رونالد ، جینی ، پرسی ، بیل ، چارلی ، فرد ، جرج دارد . آرتور یکی از مسئولین و رئسای وزارت سحر و جادو به شمار میرود که سالهای زیادی است که در آنجاست ، از گذشته به عنوان رئیس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی فعالیت میکرده است ، ولی در سال ششم ( هری در هاگوارتز ) از طرف وزیر جدید سحر و جادو روفوس اسکریم جیور ترفیع مقام به او داده شد و به مقام ریاست دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی رسید .
او حدود 10 سال است که در جرگه محفل ققنوس و سپیدی در حال فعالیت است ، و کمک های بسیاری را برای محفل کرده است . او اطلاعات جدید درباره بازگشت لرد سیاه را از درون وزارتخانه کسب نموده و خبر رسانی میکند ، در بعضی موارد از طرف محفل دستور میگیرد که کشیش بدهد چه در منطقه سکونت محفل و چه در وزارت جادوگری .
اگر چه او فعالیت های بسیاری نموده است ، ولی هنوز در تنگ دستی به سر میبرد و مال و منالی برای خود جمع نکرده است ، چرا که او از آن دسته افرادی نیست که در برابر رشوه برای ارباب رجوع کار کند و به کسب حلال بسیار معتقد است ؛ همچنین او با رفتار بسیار خوب خود دوستان بسیار در وزارت جادوگری و ... دارد که او را دوست دارند ، از جمله دوستان صمیمی او میتوان به آلبوس دامبلدور بزرگترین جادوگر قرن اشاره کرد .
در هنگام فعالیت هایش چندین بار آسیب دیده است و مجروح شده است ، خطرناک ترین و جدی ترین مجروحیت او مربوط به سال پنجم هری در هاگوارتز است ؛ هنگامی که او در وزارت خانه و در حال کشیش برای محفل به سر میبرده است ، نجینی مار قدرتمند و فوق العاده خطرناک لرد سیاه او را گزید و سم خود را به بدنش تزریق نمود ، که با انتقال او به سنت مانگو جان سالم به در برد که جان خود را به دلیل اینکه هری متوجه گزیدگی او شده بود مدیون هری پاتر است .
او همواره سعی نمود تا فرزندانش را به سمت و سوی محفل ققنوس که همان راستی است ، سوق دهد . تنها فرزندش که از سوی خواندن او به طرف محفل عاجز ماند ، پرسی ( فرزند سوم اوست ) است . پرسی هنگامی که از سوی وزیر سحر ترفیع مقام گرفت ، به پدرش گفت که دامبلدور را حمایت نکند ، ولی آرتور که مخالف این نظر بود ، با او جر و بحث کرد و در نهایت بحث ها منجر به دعوای آنان شد ، و هم اکنون فرزندش در خانه ای جدا زندگی میکند .
بزرگترین آرزوی او در زندگی این است که بفهمد ، هوا پیما ( وسیله ای برای پرواز ماگل ها ) چگونه پرواز میکند و در آسمان شناور باقی میماند !