هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

هری پاتر و ترایپاد عشق فصل ششم


داستانی دراماتیک در ادامه کتاب ششم
فصل ششم - سه

- بلا دم کرم ردیابی شده یا نه؟
-
بله سرورم ما میتونیم اثری از اونو در محوطه هاگوارتز ببینیم البته چیزی در مورد اون متفاوت به نظر میرسه
-
البته اون محوطه هاگوارتز رو شاید از همه بهتر بشناسه من می خواهم هر چه سریع تر دم کرم دستگیر بشه قبل از اینکه بتونه با پسره ارتباط بر قرار بکنه اگر معنای ان این باشد که به هاگوارتز باید حمله بشود من در مورد ان درنگی نخواهم کرد این عمل خائنانه دم کرم مشکلات بزرگی را در برابر نقشه من به وجود اورده در اسرع وقت این خیانتکار باید به سزای اعمالش برسه اون به شدید ترین وجه مجازات خواهد شد تا همگان معنای خیانت به لرد ولدمورت را دریابند
-
کی حمله میکنیم ارباب؟
-
همین امشب. اگر کسی در هاگوارتز باشه به وزارت خانه اطلاع خواهد داد البته من می توانم کاری کنم که کمک دیرتر برسد ولی شما باید هرچه سریعتر مکانیزم دفاعی هاگوارتز را نابود کنید.
-
سرورم ما تنها راه ورود به هاگوارتز رو که دراکو سال قبل پیدا کرده بود را از دست داده ایم امکان ورود به هاگوارتز ذر این شرایط تقریبا صفر است
-
بلا من نمی خواهم مخفیانه وارد هاگوارتز بشم شما به صورت گروهی بدان جا حمله خواهید کرد طبق پیشبینی من اگر هری پاتر انجا نباشد دیوارهای دفاعی به راحتی فرو خواهد ریخت اما اگر وی در انجا حضور داشته باشد تنها یک راه باقی می ماند
-
ارباب شما مطمئنید؟
-
من خودم نمیخواهم هاگوارتز نبود شود اما اهمیت موضوع به قدری زیاد است که حتی اگر بهای ان نابودی هاگوارتز باشد باید ان را پذیرفت البته فکر نمیکنم دامنه تخریب به تالار های درونی گسترش یابد پس از ورود به هاگوارتز من شخصا ان جا را مقر جدیدمان اعلام خواهم کرد اگر طلسم های دفاعی من هاگوارتز را محافظت کند حتی بهترین ارور های وزارت خانه هم نمی توانند وارد انجا شوند
...............................
صدای انفجارهای پیاپی سه دوست را که عمیقا به فکر فروفته بودند به خود اورد . فریادهای خشم الود هاگرید را می شد در میان انها تشخیص داد با تمام توانی که در پاهای خود سراغ داشتند از دفتر دامبلدور بیرون زدند و به سمت محوطه حرکت کردند.
هری از انچه می دید وحشت زده شد صدها رداپوش در خارج از محوطه هاگوارتز در حال جولان بودند و طلسم های بیشماری را به سمت قلعه قدیمی می فرستادند به نظر میرسید هاگوارتز در برابر همگی انها مقاومت میکند
انها در برخورد با دیواره های دفاعی نامرئی هاگوارتز منفجر میشدند هاگرید با خشمی دیوانه وار به مرگ خواران می نگریست اولین کسی که به خود امد هری بود
-
رون هرمیون شما باید هرچه سریع تر به محفل و وزارت خانه اطلاع بدید
-
هری ما ن نمی تونیم تو رو اینجا تنها بزاریم
-
هرمیون من نمیتونم از اینجا خارج بشم قدرت های دفاعی اینجا به من وابستس
-
ما چه طوری می تونیم از این جهنم بیرون بریم
-
اونها احتمالا به خاطر من یا دم کرم اینجا اومدن من می تونم به راحتی توجه انها را به خودم جلب کنم شما باید به سمت جنگل ممنوعه حرکت کنید در اولین مکانی که می تونید اپارت کنید نگران من و هاگرید نباشید هاگوارتز می تواند در بربار چند مرگ خوار لعنتی مقاومت کند
-
اگه اسمشو نبر هم کنار اونا باشه چی
-
رونالد حتی اگه ولدمورت هم کنار اونها باشه که احتمالش خیلی ضعیف باز هم نمیتونه کاری بکنه اون زمانی که دامبلدور زنده بود هرگز به هاگوارتز حمله نکرد و بنابه گفته دامبلدور دیواره ها اکنون قویتره
-
اما....
-
اما نداره هرمیون دیگه خیلی دیر شده
با گفتن این کلمه رون و هرمیون به سمت جنگل ممنوعه دویدند هری هنگامی که از رفتن دوستانش اطمینان یافت به سمت دروازه های اصلی هاگوارتز حرکت کرد به نظر میرسید قلعه قدیمی به راحتی از عهده طلسم های مرگ خواران بر می اید هری ذر حالی که صدایش را به نحوی جادویی بلند کرده بود فریاد کشید
-
فکر نمی کردین که من اینجا باشم ولدمورت میترسید که خودش بیاد شماها را فرستاده ایا لرد ولدمورت کبیر به اندازه ای از هری پاتر وحشت دارد که خودش نمیتوتند با وی مواجه شود و قهقهه ای مستانه سر داد
به نظر میرسید مرگ خوارها از دیدن هری یکه خورده باشند همگی انها به سمت یک رداپوش حرکت کردند رداپوش میانی از خشم بر خود میلرزید هنگامی که هری به دقت نگاه کرد متوجه شد همه انها به دور بلاتریکس حلقه زده اند
با دیدن لسترینح اتش خشم و نفرت سراپای وجود او را در بر گرفت بدون اینکه قادر به کنترل خود باشد چوب دستیش را بیرون کشید و قوی ترین طلسمس را که خودش یا دامبلدور می دانست به سمت انها روانه کرد قدرت طلسم به حدی بود که هری چند قدم به پشت لغزید(شوخی:قانون پایستگی تکانه) در اثر برخورد طلسم با دیواره انفجاری مهیب روی داد البته به نظر می رسید حتی مهیب ترین طلسمها در برابر دیواره دفاعی موثر نیست مرگخوارها به عقب نشینی میکردند ایا از دیدن هری ترسیده بودند ؟
هری در حالی که علت این عقب نشینی مرگ خوارها را درک نمی کرد منتظر حرکت بعدی انها بود اما به نظر می رسید انها واقعا رفته بودند تا اینکه هری متوجه اتش عظیمی شد که از هر طرف بر هاگوارتز نزدیک می شد تا کنون اتشی بدین بزرگی ندیده بود در چها رسوی هاگوارتز شعله ها با سرعتی باور نکردنی نزدیک می شدند صداهای درد الود جانوران جنگل ممنوعه به گوش می رسید این وحشیانه بود مرگ خوارها جنگل را هم به اتش کشیده بودند جانوران زنده زنده در اتشی مهیب می سوختند صدای ناله جانوران مو بر تن هر انسانی سیخ میکرد ایا رون و هرمیون از اتش رهایی یافته بودند یا گرفتار اتش مهیب جنگل شده بودند ایا هری دوستانش را به کام مرگ فرستاده بود ایا...
با برخورد بدن هاگرید به خود به زمین پرتاب شد هرگز هاگرید را چنین خشمگین ندیده بود در حالی که قطره اشکی از چشمانش جاری شده بود ناپدید شدنش را در میان شعله های اتش مشاهده میکرد میدانست که هیچ طلسمی نمیتواند هاگرید را باز دارد او به دنبال برادرش رفته بود.ایا این اخرین بار بود که هاگرید را میدید؟ به وضوح توانست صدای اپارت هایی را در خارج هاگوارتز بشنود پس رون و هرمیون نجات یافته بودند ناگهان ارامشی وجودش را در بر گرفت اکنون باید روی مساله ای مهمتر تمرکز میکرد هری می دانست که قوی ترین دیواره های دفاعی و محکمترین سنگها و برج و باروها تا مدت مشخصی می توانستند در برابر اتش مقاومت کنند اتش سرانجام غالب و هاگوارتز مغلوب میشد باید چاره‌ای می اندیشید ولدمورت نابغه بود
به سمت قبر دامبلدور حرکت کرد در حالی که قطره‌ی اشکی از چشمانش جاری بود
-
دامبلدور کمکم کن تو هیچگاه هاگوارتز را ترک نکردی هاگوارتز امروز بیش از هر روز دیگر به کمکت نیاز دارد
مثل این بود که دامبلدور خواهش او را شنید چون جواب مساله در برابرش نمایان گردید از اینکه قبلا بدان فکر نکرده بود بر خود لعنت فرستاد ایا میتوانست از این هم جان سالم به در برد ولی اکنون زمان فکر کردن بدان نبود ققنوسی باشکوه بر فراز اسمان هاگوارتز پدیدار شد ققنوس پرنده عشق پرنده اتش تنها راه مبارزه با اتش اتش بود به اوازی زیبا سراپای پرنده اتش گرفت اما این اتش اتشی معمولی نبود اتش عشق بود به شعله های نقره ای رنگ امیخته به سبز در سه نقطه از جامعه جادوگری اشعه هایی قدرتمند تابیدن گرفتند ازگودریک هالو وزارت سحر و جادو و قبر دامبلدور
مثلث عشق در وجود ققنوس تجلی یافت اشعه ها به هم پیوستند و بر اشکال عجیب حول گردن ققنوس به هم پیوستند اتش گسترش یافت قدرتمند تر و شدید تر از هر شراره ای به هر طرف پراکنده شد
...............................................................................
جنگ در اوج خود بود این اولین برخورد محفل ققنوس با مرگ خواران بعد از مرگ دامبلدور بود انها هرگز بدون دامبلدور با این همه مرگخوار یکجا مواجه نشده بودند ارورهای وزارت خانه هم هیچ کمکی نمی توانستند بکنند همه اعضا محفل حتی رون و هرمیون هم در جنگ شرکت داشتند گویی شعله های رقصان حول هاگوارتز بر مقاومت پوشالی انها قهقهه میزنند ناگهان از درون قلعه اتشی تابیدن گرفت و در لمحه ای همه جا را در بر گرفت احساس خنکای لذت بخشی کرد هرگز خودش را تا این حد نسبت به تانکس نزدیک احساس نکرده بود اما به نظر می رسید این شعله مرگ خواران را عذاب می دهد همه چیز به همان سرعتی که شروع شده بود پایان یافت
در میان حیرت محفلیان اجساد در هم پیچیده ی مرگخوارها نقش بر زمین شد شعله های اتش نقره ای رنگ بر اتش جادوگر سیاه فایق امده بود
میزان خسارات وارده بر هاگوارتز غیر قابل باور بود همه حا سوخته بود از دیدن دود تاریکی که از جنگل ممنوعه بر میخواست می شد به عمق فاجعه پی برد هیچ موجودی نمی توانست زنده از ان خارج شود
ضجه ی دختری جوان او را به عالم واقعیات بازگرداند هرمیون گرنجر در حالی که در برابر قبر سفید دامبلدور زانو زده بود حزن انگیزترین ندای بشری را به گوش جهانیان بانگ میزد در برابرش جوجه ققنوسی سوخته که اشکالی عجیب بر گردن داشت بر قبر دامبلدور ولو شده بود
و عشق دوباره همه رانجات داده بود

قبلی « هری پاتر و ترایپاد عشق فصل پنجم هری پاتر و ترایپاد عشق فصل هفتم » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.