هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: مصاحبه با اعضا

مصاحبه با سیریوس بلک


خبرنامه شماره شش سایت
در اینجا مصاحبه سیریوس بلک یکی از جادوگران برگزیده قرار دارد که توسط سامانتا ولدمورت صورت گرفته و در خبرنامه شماره شش سایت قرار گرفته است .
مصاحبه با سیریوس بلک

سیریوس بلک یکی از کاربران فعال سایت هستند که اکثرا همه ایشون رو با شناسه هدویگ میشناسیم. تصمیم گرفتیم در خبرنامه ششم ایشون رو انتخاب کنیم تا شما اعضای تازه وارد و نه چندان قدیمی بیشتر باهاشون آشنا بشید. در ضمن زحمت این مصاحبه رو سامانتا ولدمورت انجام دادند که کمال تشکر رو ازشون داریم.


- آنا: اول با سایت شروع کردی یا هری پاتر؟
- سیریوس: اول فيلم يک رو تو تلويزيون دیدم، بعد خوشم اومد و از دوستم کتاب سه رو گرفتم خوندم و جذب شدم و از اول شروع به خوندن کتابا کردم و بعد هم فيلما... اواخر سال هشتاد و سه یا اوايل هشتاد و چهار بود... زمان دقيقش يادم نيست.


- آنا: چی توی اون داستان ها بود که جذبش شدی؟
- سیریوس: هري پاتر يه دنياي تخيلي داره که واقعا جذاب... و تنوع شخصيتا و اتفاقا هم خيلي جالبه... همه رو جذب مي کنه.


- آنا: حالا که رسيديم آخر هري پاتر... در مجموع چطور بود؟ راضي هستي؟ کتاب 7 اون طور که مي خواستي بود؟ تو دو خط اون طور که دوست داري تمومش کن!
- سیریوس: کتاب هفت اتفاقات جالب و هيجان انگيزي داشت که من خوشم اومد و از خوندنش لذت بردم، ولي خب از نظر منطقي مشکلاتي داره که اين جا جاي بحثش نيست... در کل از کتاب هفت راضیم... من به پايان خاصي فکر نکردم... همين پايان رو دوست دارم.


- آنا: حالا بگو چطوری با سایت آشنا شدی؟ از اول بگو...
- سیریوس: تير سال هشتاد و چهار بود که هفته نامه بچه ها گل آقا يه مجله در مجله راجع به هری پاتر داشت... توش سايت جادوگران معرفي شده بود. منم اون موقع هنوز خونمون کامپيوتر نداشتم و رفتم کافي نت عضو سايت شدم... خيلي کم تو سايت فعاليت کردم و عضو رول هم شدم با شخصيت "فاوکس" ولی چون خودم سيستم نداشتم، خيلي زود سايت رو کنار گذاشتم و گذشت تا به فروردين هشتاد و پنج رسید که حضور اصلي من تو سايت از اون زمان شروع شد.


- آنا: فاوکس چی شد؟ بعد از فاوکس، چه شخصیتی برداشتی؟
- سیریوس: خب طبيعتا نه ماه که فعاليت نکردم شوتم کردن بيرون... احتمالا شخصيتمو هم دادن به اين کفي بي خاصيت ارزشي ... من که فروردين اومدم سايت، ديدم اکثر شخصيت هاي انسان مناسب گرفته شدن و چون گريف و سفیدی رو دوست داشتم، يه راست رفتم سراغ جغد هري!


آنا: هدویگ...کی این شخصیت رو توی ایفای نقش تایید کرد؟ چند بار پست زدی تایید کرد یا همون بار اول؟
- سیریوس: کوييرل... خاله کوييرل ... درست يادم نيست فکر کنم همون دفعه اول تاييد شدم. آره... يه بار سرچ کردم، دنبال معرفي شخصيتم مي گشتم، فقط دو تا نتيجه پيدا شد: يکيش هدويگ قديمي بود يکيش من! همون يه معرفي بود.


- آنا: اولین پیام شخصی رو کی برات فرستاد؟ به نظرت چطوری اومد؟وقتی بازش کردی!
- سیریوس: بديهيه مافلدا فرستاد... اين مافلدا خيلي فرندشيپه، هر کي عضو مي شه سريع مي ره مخشو مي زنه! اولش فکر کردم ديدم چقدر عجيبه من تازه عضو شدم برام پيام شخصي اومده، با هيجان بازش کردم ولي وقتي ديدم عين همون ميليه که برام اومده، حسي که بهم دست داده بود پريد!... هيچي، ضد حال هم خوردم.


- آنا: حالا اولین پیام شخصی که زدی به کی بود؟
- سیریوس: چه سوالاي سختي... من حافظه ام در اين موارد زياد قوي نيست... يکي از این موارد:آرتيکوس دامبلدور، جسيکا پاتر، لوييس لاوگود... اون طور که من يادمه برای عضو کردنشون تو تيم گريف يونايتد بود.


-آنا: روز اول وارد شدن به تالار گریف چه حسی داشت؟
- سیریوس: تاپيکاي مختلف برای پست زدن منو به وجد آورده بود، ولي هيچ جا جرأت نداشتم پست بزنم... کوييرل پشت دستم رو داغ کرده بود... از هر کاري تو سايت مي ترسيدم! الان رو نبينيد گستاخ شدم!


-آنا: چرا مگه پروفسور کوییرل چی کار کرده بود؟ یه بار بلاک شدی؟ چی کار کردی بلاکت کردن؟
- سیریوس: بلاکم کرده بود ديگه... همون دو سه روز اولي که اومدم مورد دار شدم... سابقه دار شدم... بلاکم کردن از اون موقع معلوم بود حذبيم! يه حرف رکيک زدم تو چت باکس... نيک بي سر گفت فلاني مي خواد شخصيت منو بگيره معرفي شخصيت کرده، منم گفتم بابا اين که بوووق با معرفي شخصيتش!


- آنا: وقتی وارد گریف شدی به نظرت چطور اومد؟ چی توی سایت بود که باعث شد بمونی و تو رو جذب کرد؟
- سیریوس: خب... اون موقعا من چيزي نمي دونستم از ايفاي نقش... به نظرم يه انجمن بود که توش يه چيزايي در مورد گریفیندور هست... همين! بعد يواش يواش با فضاش آشنا شدم و باهاش خو گرفتم... رول برام تازگي داشت... وگرنه بقيه قسمت هاي سايت رو قبلا ديده بودم و چيزخاصي منو جذب نکرده بود.


- آنا: اول با کی تو سایت آشنا شدی؟
- سیریوس: سوالت باعث شد يادم بياد اولين پيام شخصيم به کي بود... به هوریس ( آرشام )... و هوریس اولين نفري بود که باهاش آشنا شدم... پيام شخصيم هم درباره پستي بود که مي خواستم توي خوابگاه گريفيندور بزنم و اون هم اولين پستم تو ايفاي نقش بود.


- آنا: اولين کاري که بعد از ورودت به سايت مي کني چيه؟ اخبار؟ پيام شخصي؟ چت باکس؟ تازه ها؟ نگاه کردن به تاپيک های جديد؟
- سیریوس: خب... من هميشه صفحه انجمن ها رو باز مي کنم نه صفحه اول رو، و ورود اتوماتيک هم دارم، بعد از ورود سمت راست رو از بالا تا پايين چک مي کنم، اول پيام شخصي...بعد بلاک ايفاي نقش... بعد بلاک تالار خصوصي... بعد از اينا ليست اخبار جديد و بعد چت باکس!


- آنا: هدویگ چه جور شخصیتی داره؟ درسته یه پرنده ست اما می شه یه چیزایی ازش گرفت... در موردش تو کتابا چی فکر می کنی؟ و بعد چرا سیریوس؟
- سیریوس: تو کتاب... يه جغد وفادار... که هري رو دوست داره و بهش کمک مي کنه... و بيشتر از يه نامه بر ارزش داره... يکي از بهترين دوستاي هريه... چون سيريوس بلک نقش مهمي تو محفل ققنوس داره و من مي خواستم به محفل کمک کنم و در کنارش يکي از شخصيت هاي اصلي رو امتحان کنم تا خودمو بسنجم.


- آنا: نظرت در مورد امضاهايي که کاربرا مي زارن چيه؟ یکی رو که یادته بگو!
- سیریوس: همم... از امضاهاي پر عکس خوشم نمياد، بعضي از امضاها هم انتقادايي توشه که اون جا اصلا جاشون نيست!... بيشتر از امضاهايي خوشم مياد که توشون جمله ها يا عبارت هاي آموزنده هست يا عبارت هاي طنز يا بامزه، چيزي که الان يادم مياد اينه: امضاي لارتن کرپسلي:‌ طنز نويسي به رگه اي از ديوانگي نياز دارد... يه همچين چيزي... از اين جمله خوشم اومد!


- آنا: حالا بهترين امضايي که خودت تا حالا گذاشتي چي بوده؟
- سیریوس: امضايي که بقيه استقبال کردن اين بود:تنها رول وجود داره و کساني که ازنوشتن عاجزن... ايده اونو از امضاي کوييرل گرفتم که از اسمشو نبرنقل قول کرده بود : تنها قدرت وجود دارد و کساني که از بدست آوردنش عاجزند ولي امضايي که خودم دوسش دارم يه امضاي خيلي خيلي مختصر و ساده است: اين شکلک!!! البته بستگي به حس و حالم، شکلکش عوض مي شه ولي همين يه شکلک کل حرفامو مي زنه.


- آنا: ام...یه کم در مورد محفل و نظارتش بگو...از اون موقع که بودي تا الان که هستي...کار با آلبوس خوبه؟
- سیریوس: اون موقعي که من عضو محفل شدم، هنوز تازه وارد بودم و تو سایت گيج مي شدم، بعد يواش يواش قلقش دستم اومد و فعاليتم رو بيشتر کردم و خودمو بالا کشيدم، تا اينکه تصميم گرفتم ناظرش بشم، با دامبلدور ِ اون موقع صحبت کرديم و من در کنار استرجس پادمور و خود دامبلدور ناظر شدم... تقريبا قوانين رو زير و رو کردم... يه سري قوانين جديد به کمک دامبلدور نوشتم... سيستم امتياز دهي رو راه انداختم که باعث شد اعضاي زيادي جذب محفل شن... مي تونم بگم يکي دو ماهي که اون موقع ناظر محفل بودم و با کمک استرجس اونجا رو اداره مي کرديم خيلي بهم چسبيد... دامبلدور، همون اولاي کارم شناسش رو به اسکاور عوض کرد... خب، من به خاطر کنکور از محفل کنار کشيدم... بعد از رول کنارکشيدم و عملا خیلی کم پست مي زدم، تا اين که چند وقت پيش که دراکو مالفوي‌ِ قديم (شهاب) لرد شد، من وضعيت رو بررسي کردم و گفتم يواش يواش شروع به کار کردن کنم.


- آنا: خب...حالا چي؟
- سیریوس: من در جريان کاراي آلبوس بودم، و اگه بخوام در موردش نظر بدم، مي گم که ايشون آدم کوشاييه و دوست داره که خيلي خوب کارا رو اداره کنه، ولي يه ضعف هايي توي اجرا داره که نمي ذاره به طور کامل روی کارای محفل احاطه داشته باشه... بعد از يه سري صحبتا شناسه عوض کردم و با شناسه ي جديد ناظر محفل شدم، ولي به یه مسافرت ِ اجباري خورد و تو مدتي که مسافرت بودم، لرد از سمتش کناره گيري کرد و لرد جديدي اومد... به همين دليل نتونستم شروع طوفاني داشته باشم ولي الان دارم يواش يواش دامنه فعاليتم رو زياد مي کنم تا ببينم کجاها مي تونم اثر مثبت بذارم.


- آنا: به نظرت محفل چقدر تو رول پلينگ سايت نقش داره؟
- سیریوس: در حال حاضر، محفل و مرگخوارا بخش عظيمي رو تشکيل مي دن که اگه هاگوارتز نبود تقريبا کل رول، فعالیت این دو گروه مي شد.


- آنا: اگه يادم باشه يه سه دوره ايي توي هاگوارتز شرکت کردي... اون قدر که مي خواستي متفاوت بود؟ پروفسور خوبي بودي؟
- سیریوس: اولين شرکت در هاگوارتزم خيلي خوب بود و برام چيز جديد و جالبي بود، اگه من توي امتحانات پايان ترمش مي رسيدم شرکت کنم، دانش آموز نمونه هم مي شدم ولي نرسيدم و شدم سوم يا چهارم!... ترم دوم برام تکراري شد و بعضي کلاسا رو به زور شرکت مي کردم... ترم سوم تصميم گرفتم استاد شم که متاسفانه يه سري مشکلات نذاشت اين کارو ادامه بدم و مجبور شدم بعد از يه جلسه تدريس، کلاس رو تحويل بدم... بي مسئوليتي کردم ولي مجبور بودم.


- آنا: شيوه قبلي هاگوارتز رو دوست داشتي يا اين روش جديد در جهت فعال کردن تاپيک ها؟
- سیریوس: روش جديد روش خوبيه ولی در صورتي که استادا قابليت نقد کردن و تشخيص رول خوب و بد رو داشته باشن، ولي روش امتياز دادن به گروها ضعيفه... اين روش از روش هاي قبلي براي فعال کردن بهتره، خيلي هم بهتره.


- آنا: چرا فکر می کنی امتياز دادن به گروه ها ضعيفه؟
- سیریوس: مثالي که نمونه ي عينيش هم هست: سيريوس بلک مي تونه تنهايي با کيفيتي که پستهاش داره امتياز خيلي بالايي براي گروهش بگيره، در صورتي که سه نفر از هافلپاف، اگه يه نفر ضعيف توشون باشه کيفيت کارشون پایین مياد و نمي تونن امتياز خوبي بگيرن، در نتيجه يه گروه حتي با يه نفرهم مي تونه قهرمان شه!


- آنا: الان منظورت اسلي بود ديگه؟ خب به نظرت کي مقصره؟
- سیریوس: آره اسليترين داره بدون هيچ زحمتي قهرمان مي شه... فرد خاصي رو نمي شه مقصر دونست، به کوييرل خيلي فشار ميومد،‌ من ازش ايراد نمي گيرم که اين روش رو امتحان کرد، دانش آموزا همه انتقاد مي کردن و هيچ کس پيشنهاد نمي داد... من کسي رو مقصر نمي دونم.


- آنا: حالا اگه تو کتاب هاگوارتزمي رفتي، دوست داشتي جاي کي بودي؟ درس مورد علاقت؟
- سیریوس: بهش فکر نکردم... از رفتاراي شخص خاصي خوشم نمياد...Defence Against The Dark Arts از عبارت انگليسيه دفاع در برابر جادوی سیاه خوشم مياد، واسه همین زبان اصلي نوشتم!


- آنا: بريم سراغ سوال جذاب و زیبای تاپيک شناسي! ... کتابخانه سياه؟
- سیریوس: خب اين فکر کنم کوچه دياگون (اولين غلط) !


- آنا: نه... دهکده هاگزميد...قبرستان جادوگران؟
- سیریوس: عجب تاپيکايي!!! هاگزميد؟


- آنا: نه...مطالب اشتراکي... تقويم جادويي؟
- سیریوس: از غير رول نپرس که اصلا باهاش سر و کار ندارم!!!اين يکي رو ديگه مي دونم... وزارت سحر و جادو!


- آنا: بابا... ترکوندي... ماجراهاي کاشت مو؟
- سیریوس: شهرلندن... زنندش هم فکر کنم مورگان الکتو بود... انجمنش درست در خاطرم نيست ولي پستاشو قشنگ يادمه!


- آنا: شکلک مورد علاقت؟
- سیریوس:


- آنا: درسته... بريم بر سر گفتگو در مورد کمي تا قسمتی وزارت…در انتخابات آينده سایت، وزير نمي شي؟
- سیریوس: اگه حس رول نويسيم برگرده و اين جرأت رو داشته باشم که مسئوليت قبول کنم(چون اگه حوصلشو نداشته باشم بي مسئوليتي مي شه و خب خوب نيست)،‌ و شرايطم تثبيت شه که بدونم وقتشو دارم اين کارو بکنم، ‌آره يه امتحاني مي کنم... منظورم از حس رول نويسي اينه که من وقتي يه تاپيک رو باز کردم يه پستو ديدم بتونم بنويسم نه اين که بگم ولش کن باشه برای بعد!


-آنا: پس کانديد مي شي؟
- سیریوس: شدي از اون خبرنگاراي موذي و نامرد!... من هيچ قولي به هيچ کس نمي دم !از حرفاي من مي خواي بل بگيري!


- آنا: دقیقا ... اوکی... وزیر باید چقدر همه چیز رو عوض کنه؟
- سیریوس: بستگي به وزيرش داره، بستگي به اعضاش داره! تو حالت آرماني و خيلي خوب، وزير مياد يه کلاه رو سرش مي ذاره و اين ور، اون ور با پستاش و شايد مديريتش روي اعضا (نه با منوي مديريت!)، سوژه هايي خلق مي کنه، و اعضا هم با هوش و ذکاوت از اسم وزير و شخصيتش استفاده ي بهينه مي کنن و مي تونن کلي چيزاي جديد بنويسن ولي اين حالت خيلي خوبشه، اگه فقط وزير خوب باشه مي شه اميد داشت رول تا حدودي بهتر شه!


- آنا: و اون يکي حالتش؟
- سیریوس: اگه فقط اعضا خوب باشن مي تونن بدون اينکه وزير خبر داشته باشه دورش چه خبره، ازش استفاده کنن و رول بنويسن... ولي اين جوري خوب نيست!


- آنا: مثل وزارت کي؟
- سیریوس: مجبورم نکن از کسي بد بگم ! پليديا!


- آنا:... نظرت در مورد وزراي قبلي چيه؟
- سیریوس: ققنوس مي تونست خوب باشه ولي خيلي زود کنارکشيد که بحثش بماند!، دراکو خوب بود تلاش خوبي کرد و من قبولش دارم، و قبليا رو هم من نبودم که بگم.


- آنا: خب حالا اگه وزير شي... فکر مي کني بهترين کاري که بکني چيه؟
- سیریوس: اين که پست بزنم تا يه سري پشت سرم پست بزنن و به همين سادگي فعاليت بيشتر شه!دم از طرحهاي نمي زنم که اصلا بهشون فکر نکردم، من عموما اول کار رو مي گيرم و بررسي مي کنم بعد براش طرح مي ريزم، مگر مواردي که از قبل شروع به بررسی کرده باشم و اين صحبتا!


- آنا: فعاليت بيشتر شه؟ بعدش چي مي شه؟ دوباره فعاليت کم مي شه...و بعد دوباره بيشتر مي شه؟ آخرش کجاست؟
- سیریوس: فعاليت بيشتر شه بسته به کيفيت پستا راهنمايي مي کنم يا يه سري طرح مي ريزم که الان نمي تونم بگم چون نمي دونم چه وضعيتيه !آخرش اونجاييه که همه از فعاليتشون لذت ببرن!


- آنا: از چه موجودي توي داستان ها هري پاتر خوشت مي ياد؟
- سیریوس: همممم... از دابي خوشم مياد!


-آنا: يادمه خيلي وقت پيش يکي مي گفت جنبه ی کاربراي سايت خيلي پايينه...البته استثناها زيادن....خب حالا به نظرت اون فرد نظرش رو کمي تغيير نداده؟
- سیریوس: نه تغيير نداده! لابد مثال مي خواي؟


- آنا: براي درک بهتر کمک مي کنه!افتش بيشتر شده يا يه کم منحنيش رفته بالا؟
- سیریوس: خب جسيکا پاتر ناظر گريفيندور شده و برای اين که يکي قبلش رزرو کرده و يه خورده پستش رو داره دير مي زنه تهديد به پاک کردن مي کنه، ‌اون فردم مي گه پاک کن تا ببيني چي مي شه... حالا حق با کيه عاقلان دانند!... اين يکيش بهتر شده، مثال ديگش پرسي ويزليه که قبلا کوييرل نفسش رو گرفته بود و نمي تونست کاري بکنه ولي تا بهش ميدون داد الان داره راحت تو رول مي چرخه و هر جا مي خواد پرخاش و توهين مي کنه و هر ادعايي مي خواد مي کنه، ‌از اون موقعي که همه جوگير بودن بهتر شده!


- آنا: فکر مي کني اين به خاطر اينه که فنگ، ققي و سرژ رفتن؟ واي خدا... هنوزم يه کم پستم!
- سیریوس: همم... من هميشه سعي کردم رفاقتام رو نسبت به رول سایت برتري بدم... و به همين خاطر مي گم که من بعضي کاراي اين دوستاني که گفتي رو تاييد نمي کنم ولي زياد به اونا ربط نميدم... حرمتا و خط قرمز وقتي شکست که دعواي خيلي ناجوري تو نحوه برخورد پيش اومد... از همون موقع فرهنگ سايت پرخاش و توهین شد، اون موقع اوجش بود ولي فروکش کرد و از قبل بهتر شد.


- آنا: اون فقط يه تفريح بود ! براي اينکه حوصلشون سر رفته بود... البته فکر کنم سرژ خيلي ناراحت شد... فضاي بلاک هميشه بعدش بهتر بوده!
- سیریوس: انکار نمي کنم که ققي و سرژ و فنگ با بحث کردنا تفريح مي کردن ولي بقيه هم به اندازه اونا تقصير داشتن !


- آنا: آخه بقيه باور مي کردن!
- سیریوس: بقيه اي که نمي شناختنشون... آره!


- آنا: حالا بي خيال...ام... تو جاي من... دوست داري با کي مصاحبه کني؟
- سیریوس: با يه عضو تازه وارد که استعداد خوبي از خودش نشون داده... اگه دو سه ماه پيش بود با لارتن کرپسلي مصاحبه مي کردم! دوست دارم بدونم اين جور اعضا چه فکري در مورد رول مي کنن و برداشتشون چيه! از اين نظرا مي شه خيلي نکته ها و راهکارها رو در آورد! منم مثل همه دنبال رگه هاي هري پاتري مي گشتم ولي زود فهميدم که اين جوريا هم نيست و خودمو تطبيق دادم.


- آنا: به نظرت رگه هاي هري پاتري مهمترين زمينه جلب توجه اعضاي تازه وارده؟ تو چی؟
- سیریوس: بذار فکر کنم... هممم... رول پلينگي که بر طبق کتاب نباشه هم، زيبايي هايي داره، سليقه ها فرق مي کنه يکي هري پاتريش رو خيلي دوست داره... يکي براش فرقي نمي کنه... يکي هم غير هري پاتريش رو پايه است! من غير هري پاتري برام آسون تره ولي هري پاتري هم به نظرم لذت بخشه و دوست دارم تو یه بستر مناسب تجربش کنم.


- آنا: خب... حالا اگه یه کم بخوای سر به سرش بذاری...اذیتش کنی...چه سوالی ازش می پرسیدی؟
- سیریوس: فکر کنم اگه مي خواستم سر به سر اون عضو بذارم، ازش مي پرسيدم، بهترين پستي که زدي کدوم بوده!


- آنا: اگه يه روز تمام اعضاي خوب سايت برن و فقط تو بموني چي کار مي کني؟
- سیریوس: با بقيه کار مي کنم تا جاي اونا رو پر کنن!


- آنا: بابا روحیه! رولينگ اين جاست که به تو يه قدرت جادويي بده... چي دوست داري باشه؟
- سیریوس: قدرت تغيير نظرهمه !از هر قدرتي مي شه سوء استفاده کرد، پس بهتره به اين فکر نکنيم که اين قدرت مي تونه پليد هم باشه !


- آنا: جمله ايي از کتاب که تقريبا هميشه يادته و به نظرت خيلي تاثير گذاره رو بگو!
- سیریوس: هممم... بايد فکر کنم چند لحظه... متاسفم که نا اميدت مي کنم، ولي تنها جمله اي که يادم مياد و دوستش دارم اينه: تو هيچ وقت از اشتباهاتت درس نمي گيري تام ريدل!


- آنا: هدويگ چقدر توي سياست هاي سايت نقش داشته؟ منظورم وقت هايي که ييهو پيداش بشه و همه چيز رو عوض کنه...حالا يا به نفع خودش، به نفع حذب... گريف يا محفل؟
- سیریوس: همم... توي محفل خيلي نقش داشتم، توي گريف تا حدودي تاثير داشتم، ولي توي حذب نه(!)


- آنا: مثبت بوده يا منفي؟

- سیریوس: توي کل رول هم سعي کردم تاثير بذارم ولي نمي دونم چقدر نتيجه داده فکر نکنم منفي بوده باشن.


- آنا: تعارف نکن هدي جون!

- سیریوس: ترجيح مي دم از خودم هيچ جا تعريف نکنم، تو همين سايت تجربشو داشتم که فقط از قدرت رول صحبت کردم و گفتم يه همچين چيزي وجود داره، بعدش چند نفري بهم وصله زدن که اين ادعاي رول داره و فکر مي کنه خداي روله!


- آنا: چند تا کلمه مي گم بگو تو رو ياد چي مي اندازه؟... پيام امروز؟
- سیریوس: خبرهاي ارزشي!


- آنا: آواتور؟
- سیریوس: جغد!


- آنا: ساحره؟
- سیریوس: فمن!خاطره ايه که از ذهنم پاک نمي شه... خودتم جزوشون بودي!


- آنا: مرسي که منو هيچ وقت فراموش نمي کني! ... هري پاتر؟
- سیریوس:علي نيلي ؛ که به اسم هاي مختلفي معروفه: هري، عله،‌ علي نيلي، هري قاتر(قاطر) که سوتي کوييرل بود!!!


- آنا: يه کم در مورد پاتروپديا بگو؟ فقط براي خشگليه پروفايله؟

- سیریوس: همم... پاتروپديا يه زماني فعال بود، يه گروه ترجمه است که از سايت اچ پي لکسيکون مطلب ترجمه مي کنه، تا يه دايرة المعارف فارسي درست کنه، ولي همون موقع هايي که من عضو شدم فعاليتش قطع شد. مديريتش قرار بود عوض شه، ولي ديگه در جريان نيستم چي شد که هنوزم غير فعاله، ولي من عضوشم و هنوز هم شوتم نکردن بيرون، چون هيچ کس فعاليت نمي کنه!


-آنا: يکي از بروبچسشون مي گفت: "قرار بوده يه پولي بدن....آخه تا کي سوء استفاده"!
- سیریوس: شايد شايعه بوده، ولي اگرهم فرض کنيم واقعيت بوده، من رفتم تا زبانم تقويت بشه و يه کمکي کرده باشم، و خيالشون از بابت ِ من راحت!


- آنا: در مورد حذب بپرسم يا به نظرت ديگه حسش نيست؟
- سیریوس: حس همه چي هست بفرما !


-آنا: يادمه خرداد 85 درخواست عضويت دادي...به نظرت چرا تأييدت کردن؟
- سیریوس: چون فکر مي کردن آينده دارم.


- آنا: آينده از چه نظر؟
- سیریوس: آينده از اين نظر که رول نويس خوبي مي شم، نمي گم شدم؛ ولي مي گم اونا اين طور فکر مي کردن... شايد خيال باطل!


- آنا: مگه حالا از اینکه تایید شدی پشیمونی؟
- سیریوس: نه، ‌باز رفتي تو جلد خبرنگار نامرده !من همچين حرفي نزدم. من گفتم که من درخواست دادم و اونا به اين خاطر تاييد کردن که فکر مي کردن رول نويس خوبي مي شم و توي حذب مي تونم فعاليت خوبي بکنم... از اينکه تاييد شدم، پشيمون نيستم.

 

-آنا: يعني واقعا اونا اعضا رو تاييد مي کردن که رول نويس خوبي بشن؟عمرا!!!
- سیریوس: منم ماجراهاي خودمو داشتم، رفتم تو حذب و اولاش خوشم ميومد ولی وقتي ديدم بچه ها يه کارايي مي کنن که قبول ندارم، يه خورده از حذب زده شدم و ديگه توش فعاليت نکردم.


- آنا: مثلا چه کارايي رو قبول نداشتي؟
- سیریوس: اينکه برای تفريح دعوا راه مي انداختن!


- آنا: حالا که رفتن نظرت چيه؟ دلت براشون تنگ نشده؟ درست نيست مديرا دارن قصر در مي رن!!!
- سیریوس: دلم برا نوشتنشون تنگ شده، ولي نه برای کاراشون، حالا که رفتن از نوشتنشون بي بهره ايم، ولي اگه بهترين رول نويس ها هم از سايت برن، من اميد دارم يکي بعدا جاشونو بگيره. واسه همون غمباد نمي گيرم !مديرها از چيزي در ميرن؟ به نظر من مديرا بيشتر مواقع تحت فشار بودن، ازشون چيزي تو ذهن ندارم که ناراحتم کنه!


-آنا: شوخي مي کنم باب... من خودم مديرا رو خيلي دوست دارم... همه مدیرا رو دوست دارم!!!
- سیریوس: منم به شرط منو مديريت ( به شرط چاقو ) خيلي خاطرشونو مي خوام!


- آنا: نظر شما در مورد انتخابات دو ماهانه سايت چيه؟
- سیریوس: آخ جون... رسيديم به انتقاد صريح... از وقتي وارد سايت شدم تا الان انتخابات هر دوره بدتر از قبل شده، الان ديگه نود درصد از روي رفاقت رأي مي دن... مگر اينکه مجبور باشن به يه نفر رأي بدن و نتونن به رفيقشون رأي بدن، چون تابلو مي شه! واقعا رنک ها بي ارزش شده...


-آنا: به شدت موافقم!... يه نمونش رو در همين انتخابات بگو!
- سیریوس: لازم نمي بينم کسي رو زير سوال ببرم. کافيه بريد تاپيک رو باز کنيد و اگه يه خورده از روابط آگاه باشيد و رأي ها رو بخونيد؛ به همين راحتي... من اين انتخابات فقط رول رو نگاه کردم... بقيه رو هم نگاه نکردم... فقط بهترين نويسنده رول!


-آنا: حالا به نظرت چه پيشنهادي مي شه داد که اين رنک ها عادلانه باشه؟

- سیریوس: مي شه مثلا يکي به عنوان امين باشه که بتونه صلاحيت رنک گيرنده ها رو تاييد کنه و تاييد کنه که واقعا حقشونه تا ملت خيال نکنن راحت مي تونن با چهار تا رفيق رنک ببرن!!


- آنا: اي ول... موافقم... مديران عزيز توجه کنن به اين قسمت... چشماشونو هويجوري نبندن! بهترين سوالي که دوست داري الان ازت بپرسم چيه؟
- سیریوس: اين که تو رول، جادوگران مهمتره يا رفاقتتون با بقيه؟ جوابم اينه که رفاقت ها هميشه مهمتره!


- آنا: خب پس نبايد در مورد رنک ها شاکي باشي!
- سیریوس: نگرفتي منظورمو! منظورم تمام دعواهاييه که پيش مياد، نگفتم رفيق بازي کنيد! گفتم که رفاقتتونو به رول‌ ِ سايت برتري بديد... منظورم هم اين بود که سر رول با رفيقاتون دعوا نکنيد، اصلا يا سر رنک يا سر هر چيزي مربوط به سايت!


- آنا: بهترين خاطرت تو اين مدت؟

- سیریوس: هممم... نمي دونم، نمي تونم انتخاب کنم...خيلي خب، يکي از خاطره هاي خيلي خوبم رنک بهترين عضو تازه وارد بود که تو ماه دوم عضو شدنم تو رول پليينگ به زحمت گرفتمش!


- آنا : با دمنتور، شواري ويزانگاموت، جادوگر تي وي و گريفيندور يه جمله بساز!
- سیریوس: شوراي ويزنگاموت در اخبار ساعت دوي جادوگر تي وي، اعلام کرد سه فروند! دمنتور به طرز عجيبي وارد تالار گريفيندور، در هاگوارتز شدند، ولي با تلاش دانش آموزان به سرعت از آنجا فرار کردند.


- آنا: در مورد قسمت آخرش شک دارم!
- سیریوس: به الف دال شک داري؟!


-آنا: يه توصيه به تازه واردايي مثل من؟
- سیریوس: تازه واردايي مثل تو روي کره ي خاکي و شايد کل دنيا وجود ندارن، از تاريخ عضويتت خجالت بکش! چون تازه وارد نيستي ؛ تو سايت واسه خودت مامان بزرگي شدي... و اما توصيه:‌ بريد دنبال راه هاي پيشرفت بگرديد واينستيد يکي بياد دستتونو بگيره ببره شما رو روي تخت پادشاهي بشونه !


-آنا: تخته پادشاهي منظورت مديريته؟
- سیریوس: تخت پادشاهي برای هر فرد فرق مي کنه !


- آنا: الان که ديگه نظارت تخت پادشاهي محسوب نمي شه... نظرت در مورد تک تک مديرا؟
- سیریوس: کریچر: يه مدير خوش برخورد و مهربون... بارون خون آلود: صبور و قاطع، و البته منطقي... پروفسور کوییرل: صبور، سخت کوش، منضبط!


- آنا: هدی اين قدر دنبال کلمات قلمبه سلمبه واسه خودشيريني نگرد. همين طوري هم قبول دارن!
- سیریوس: دنبال کلماتي مي گردم که چيزي که تو ذهنمه و چيزايي که ديدم رو توصيف کنه... تو اگه بلدی بهترشو بگو...


- آنا: مي دونم با مشکل مواجهي، چون اصلا با هم جور در نمي ياد... کوييرل: عصبانيه بيل...!
- سیریوس: موناليزا: هم سخت کوشه و هم خوش مشرب... باک بيک: سرش تو کار خودشه، من اصلا نمي بينمش... هري پاتر: هم با سياست و جدي... زياد روي جدي تأکيد نمي کنم چون منم جاي اون باشم همين جوري رفتار مي کنم تا حدودي ولي با سياسته!


- آنا: حرف آخر؟
- سیریوس: تشکر مي کنم که گذاشتين حرفامو بزنم و اميدوارم حرفام مفيد واقع شده باشن، و از هر کي تا اينجاي مصاحبه رو خونده تشکر مي کنم... برای همه آرزوی موفقیت می کنم!

قبلی « مصاحبه با کالین کریوی مصاحبه با هری پاتر » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.