هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

سرزمین عجایب ۲


فصل ۲

پارو زدم. مطمئن بودم خوابم. همیشه یه جورایی به جادو اعتقاد داشتم ولی نه اینجوری. بیشتر اونو یه بخشی از همین دنیای خودم میدونستمش، مثل هری پاتر. ولی این دیوانه کننده بود. آقای جام؟ لابد خانومشم باید استکان باشه! از این فکر خندم گرفت. آقای جام نگام کرد و گفت:

-چته؟

-هیچی

-نه اسمش مریمه

-اسم کی؟

-زنم دیگه.

-یعنی چی؟

-خودتی! من فکر خوانی بلدم بچه.حیف که برادر سو ... وای نباید میگفتم.

-چی؟

-هیچی دیگه سوال نکن!

-باشه.

حقیقتا برام راحت تر بود. کمی گذشت. دستم خیلی خسته شده بود که باز گفت:

-بسه بقیه راهو خودم پارو میزنم.

-ممنون.

کمی گذشت. نه... خیلی گذشت. یواش یواش چشم هایم گرم میشد. پلک هایم را به آرامی بستم. انگار در آب فرو میرفتم که اقای جام بادستاش منو تکون داد. قیافش خیلی مضطرب بود و با ترس گفت:

-منو یادته؟

-آره چرا باید شمارو یادم بره آقای ...

اسمش چه بود؟ فقط یادم است که اسمی خنده دار داشت.

-من جام هستم. تو در سرزمینی عجیب و به قول خودت جادویی هستی و ...

-همه رو یادمه فقط اسم شما انگار محو شده بود.

و با تاکید بیشتر گفتم:

-آقای جام.

-هیچوقت نخواب.

-چرا؟

-یادته گفتم سوال نکن؟

-آره ببخشید.

-به موقش همه چی رو میفهمی.

ولی واقعا خسته بودم. سعی میکرم با نیشگون گرفتن خودم بیدار بمانم. اولین آثار حیات پدیدار شد. یک جزیره. میخواستم درباره آن سوال کنم ولی یادم افتاد این جا سوال کردن ممنوع است! یا حداقل در حضور جناب جام. فکر کنم باز ذهنم را خواند و گفت:

-دیگه داریم میرسیم. من دیگه اینجا باهات خداحافظی میکنم. ببخشید اگه بد رفتار کردم، مجبور بودم... آخه دستور بود.

میخواستم بپرسم دستور چه کسی که منصرف شدم.

-نه عیب نداره آقای جام. از آشناییتون خوشوقتم.

و دستم را دراز کردم. کمی تردید کرد. ولی آخر دست داد. می خواستم بپرسم که کجا باید بروم و ... که باز ذهنم را خواند.

-ببین من باید اینجا تورو ول کنم و برم ولی راستش دلم نمیاد. تا جزیره میرسونمت. هر جا به مشکلی بر خوردی فقط باور کن. این سرزمینو و خودتو باور کن.

و قایق محکم به سنگی در ساحل برخورد کرد.

-من باید برم سپهر. موفق باشی. میدونم که میتونی.

میخواستم تشکر کنم که بادی شدید وزید و مجبور شدم چشم هایم را ببندم و بعد از گشودن چشم هایم دقیقا آنچه را انتظار داشتم دیدم. آقای جام رفته بود ...

پیاده شدم. پاچه هایم خیس شد. به سمت جزیره رفتم. کنار ساحل در خشکی سنگی پیدا کردم و نشستم و به فکر فرو رفتم. ذهنم آشفته بود ... قایق ... آقای جام ... و ...

چشم هایم را بستم و به فکر فرو رفتم. البته حواسم بود خواب نروم و فکر کردم. به همه چیز ... خودم ... اینجا ...

و فقط فکر کردم ...

قبلی « سرزمین عجایب ۱ معمای پنج پرنده » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.