هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: مقاله‌ها :: مجله سفسطه باز

گفتگو با آزاده ها و جانبازان ودست اندركاران جنگ تحميلي جادوگران


سلام

(طرح اصلي برگرفته از نمايشنامه هاي تايپيك محفل به روايت فتح)

بينندگان عزيز ما در روزهاي پاياني جنگ تحميلي جادوگران بين دو جبهه ي سياه و سفيد سعي كرديم كه مصاحبه اي با بعضي از آزادگان آزاد شده، جانبازان، مفقود الاثر هاي جنگ! و شهداء جنگ! انجام بديم...

گفتگو با آزاده مرلين:
سوسك: سلام برادر مرلين...
مرلين: سلام برادر...
سوسك: برادر ميشه هدفتون رو از جهاد و جنگ با دشمنان بيان كنين؟
مرلين: جنگ؟ كدوم جنگ؟
سوسك با صدايي بسيار آرام: مگه شما نرفته بودين جنگ؟ مگه شما آزاده نيستين؟
مرلين هم با صدايي بسيار آرام: خداييش رو بگم كه نه...
سوسك با صدايي بسيار آرام: پس كجا رفته بودين؟
مرلين هم با صدايي بسيار آرام: من براي رفع حاجت رفته بودم يك جاي بد! نمي دونم كدوم از خدا بي خبري در رو از پشت روي من بست!
سوسك كه جاخورده: بله... بينندگان عزيز اين هم گفتگوي ما با مرلين آزاده بود كه متاسفانه به دليل اوضاع وخيم و شرايط سختي كه به موجب فشارهاي وارده بر ايشون وارد شده الآن زياد حالشون خوب نيست و اگر خدا بخواد بعدا مزاحمشون ميشيم!

*****

گفتگو با آزاده گيلدوري:
سوسك: سلامٌ عليكم آيت الله گيلي گيلي...
گيلي گيلي: عليك سلام برادر بسيجي...
سوسك: برادر گيلي اگه ميشي هدفتون از جهاد و جنگ رو بگين...
گيلي گيلي: جنگ؟ جنگ چي هست حالا!؟
سوسك با صدايي بسيار آرام: مگه شما نرفته بودين جنگ؟ مگه شما آزاده نيستين؟
گيلي گيلي هم با صدايي بسيار آرام: نه والله...
سوسك با صدايي بسيار آرام: پس كدوم گوري رفته بودين؟
گيلي گيلي هم با صدايي بسيار آرام: من ديدم كه اوضاع وخيمه و يكي از بندگان معصوم خدا به تنفس مصنوعي نياز داره... رفتم به كمك اون بنده ي خدا...
سوسك با صدايي بسيار آرام: درست! ولي چرا اين همه مدت!؟

گيلي گيلي هم با صدايي بسيار آرام: ميدونين چيه؟ طرف خيلي به كمك نياز داشت! هر چي بهش تنفس مصنوعي ميدادم باز هم نيازش به تنفس مصنوعي رفع نميشد! بعد هم امام جمعه ي قزوين كه ما رو در اين حالت ديده بود و شاكي بود چرا اون رو در اين عمل روحاني شريك نكردم! منو برد به منكرات! هر چي بهش گفتم كه: « بابا خود من منكراتي ام... داشتم به طرف كمك مي كردم كه خفه نشه... وقت نبود كه به شما فرصت بدم تا در اين عمل روحاني شريك بشين...» گوشش بدهكار نبود كه نبود...
سوسك: بله... بينندگانن عزيز... برادر گيلدي در اين مدت كار بسيار بزرگي انجام دادن و جان يك انسان رو نجات دادن... ! و الآن هم به دليل نياز به تنفس مصنوعي حالشون بده و نميتونن حرف بزنن... انشاء الله بعدا باهاشون مصاحبه مي كنيم و خودشون اطلاعاتي در مورد كاري كه كردن به شما ميدن!

*******

گفتگو با مفقود الاثر سيريوس بلك!
سوسك: بله بينندگان عزيز ما اومديم جلوي پرده تا با مفقود الاثر سيريوس بلك مصاحبه اي رو انجام بديم... اميدوارم كه استفاده بكنين... آقاي سيريوس بلك سلام... صداي ما رو ميشنوين؟
سيريوس بلك: آنتن نميده! ميشه يك جا واستين؟
سوسك: ما همين جا واستاديم شما نبايد حركت كنين...
سيريوس بلك: ... ب... ل... ه...؟ م... ت... و... ج... ه... ن... م... ي... ش... م...
سوسك: ميگم صداي ما رو ميشنوين؟
سيريوس بلك: آها... آره حالا ميشنوم... بفرمايين امرتون چيه؟
سوسك: ميشه هدفتون از جنگ رو بگين؟ چه طوري شد كه حاظر شدين جونتون رو براي هري فدا كنين؟
سريوس بلك: مگه من جونم رو براي هري فدا كردم؟
سوسك با صدايي بسيار آرام: چي؟ پس براي كي فدا كردين؟
سريوس بلك هم با صدايي بسيار آرام: براي هيچ كي بابا... لوپين اومد پيش من گفت هري پاتر در خطره من هم كه از قيافه ي هري بدم ميومد گفتم اشكال نداره بذار بميره... بعد هم داشتيم با لوپين شعر « يك توپ دارم قل قل ايه» رو ميخونديم كه مالي ويزلي از ترس اينكه جيني رو دستش بمونه اومد ما رو مجبور كرد بريم هري رو نجات بديم... همين...
سوسك با صدايي بسيار آرام: بعدش چي شد؟ مگه شما به خاطر هري جسورانه نجنگيدين و نرفتين پشت پرده؟
سريوس بلك هم با صدايي بسيار آرام: پرده؟ كدوم پرده؟
سوسك با صدايي بسيار آرام: نگين كه پشت پرده نيستين...
سيريوس بلك هم با صدايي بسيار آرام: اگه به هري نگين معلومه كه پشت پرده نيستم! اين پرده رو براي خروج اضطراري ساختن! من هم كه از قيافه ي هري بدم ميومد به دامبل گفتم كه به من كمك كنه... اون هم گفت بيا يك كم سر به سر هري بذاريم! تو برو پشت پرده من هم به هري ميگم تو مردي!
سوسك: بله بينندگان عزيز اين هم مصاحبه ي ما با فداكارترين پدر دنيا كه دليل آنتن ندادن موبايلشون نتونستيم باهاشون گفتگو كنيم و اگه موبايلشون آنتن داد دوباره باهاشون تماس ميگيريم.

************

پيام هاي بازرگاني
ردا فروشي خانم مانيا انواع لباس ها براي تمام مراسم...
كافي شاپ پرنل فلامل... بهترين غذا براي بهترين ذائقه!
تا چندي ديگر تايپيك قشون كشي برا دعواهاي شما!
تا 7 بهمن انتخابات جبهه ي سفيد... همه شركت كنن لطفا...
پايان پيام هاي بازرگاني

************

سلام
بينندگان عزيز با ادامه برنامه از شبكه ي خصوصي سوسك در خدمت شما هستيم!

گفتگو با جانباز دامبلدور!
سوسك: سلام... دامبل عزيز ميشه بگين از كدوم ناحيه جانبازين؟ ميشه بگين چند درصد جانبازين؟
دامبل: بله من از ناحيه ي مغز و اعصاب و روان جانبازم و براي همين هم دو سه ماهي در بخش رواني هاي سنت مانگو بستري بودم! اما دكتر گفت كه من ديگه خوب نميشم پس مرخصم كرد! در مورد درصد هم بگم كه من جانباز % 500 درصد هستم...
سوسك:
حالا ميشه هدفتون از رفتن به خط مقدم بگين؟ و اينكه چه طوري جانباز شدين؟
دامبل: خط مقدم كدومه؟ چه طوري جانباز شدين چه حرفيه؟
سوسك با صدايي بسيار آرام: يعني چي؟ متوجه نميشم...
دامبل هم با صدايي بسيار آرام: ما كه اصلا نرفتيم خط مقدم...
سوسك با صدايي بسيار آرام: اگه نرفته بودين خط مقدم پس چه طوري جانباز شدين؟
دامبل هم با صدايي بسيار آرام: ولله بايد بگم كه ما جانباز مادرزاديم! همين طوري جانباز به دنيا اومديم!
سوسك: بله... بينندگان عزيز اين هم مصاحبه ي ما با جانباز گران قدر دامبل كه فقط به خاطر ميهنش %500 جانباز شده... البته به دليل اوضاع وخيم ايشون ما ادامه ي مصاحبه با ايشون رو مي اندازيم براي بعد... دامبل عزيز در آخر ميشه يك نوشته ي نيم خطي به عنوان يادگاري براي ما بنويسين؟
دامبل: آره... چي بنويسم؟
سوسك: بنويس با عشق... تقديم به تمام هموطنان عزيزم.
دامبل:
با اشغ... طغديم به حمه ي حموتنان اضيضم!
امزا! ديمبلدورت!
(براي تازه كاربرها: دامبلدور سابق به داشتن غلط املايي معروف بود)

************

و آخرين مصاحبه با شهيد راه كربُ بلا! حاج آقا دارك لرد! اولين شهيد جنگ تحميلي! كه همون روز هاي اول جنگ به دست نيروهاي اهريمني ولدمورت به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد! و البته تا ثانيه هاي آخر در حال تلاش براي نابودي نيروهاي دشمن بود...

سوسك: حاجي كجايي ببيني! وزارت آزاد گشت!
حاجي دارك لرد: (با صدايي طنين انداز) نه... نبينم كه براي من گريه مي كني! من رفتم پيش خداي خودم و نزد او روزي مي خورم...
سوسك: حاجي... قاتلت بميره...
حاجي: نه... اون كه تقصيري نداشت... همش تقصير من بود...
سوسك: تقصير شما؟ چرا تقصير شما؟
حاجي: من رفته بودم پشت سنگرها ديدم چند تا از مرگخوارها گرگم به هوا بازي مي كنن... گفتم من هم بازي؟ اون هم به عربي يك چيزي گفت كه من معنيش رو نفهميدم... براي همين بازيشون رو خراب كردم... بعد كه اومد فرار كنم يكي از اونها افتاد دنبال من... من بدو... اون بدو... من بدو... اون بدو... من بدو... اون بدو... تا اينكه رسيدم به يك كوچه ي بن بست... اون هم اومد دستش رو زد به من و گفت: «الآن انتَ گرگي!» من هم عصباني شدم و دنبالش كردم... من بدو... اون بدو... من بدو... اون بدو... من بدو... اون بدو... تا اينكه رسيد به يك كوچه ي بن بست... من هم رفتم گرفتمش... و گفتم: « به كي فحش دادي گفتي گرگ؟؟؟» اون هم گفت: « به انتَ...!» من هم عصباني شدم و چوبدستيم رو كشيدم بيرون ولي دوستاش كه از دور منتظر بودن تا بريم دنبال اونها و اونها رو بگيريم سريع تر عكس العمل نشون دادن...

سوسك:
حاجي:
سوسك: بله... حاجي اگر توصيه اي براي جوانان دارين ما درخدمتيم...
حاجي:
اولا: دوستان هميشه راه شهيدان رو ادامه بدين... و هيچ وقت راه ما رو فراموش نكنين...
دوما: برادرم نمازت را سر موقع و به جماعت بخوان و خواهرم حجابت را رعايت كن...
سوما: بر خود واجب ميدانم كه همه ي شما رو امر به معروف و نهي از منكر بكنم: همه ي شما رو امر ميكنم به تنفس مصنوعي و بي جامه پارتي! و نهي ميكنم از با جامه پارتي!
چهارما: هيچ وقت به «با جامه پارتي» نرويد و بدانيد كه توطئه ي استكباره!

سوسك: حاجي... استكبار مملي!؟ يا استكبار جهاني؟
حاجي: چه فرقي ميكنه؟ مهم اينه كه پاسوريزه... ببخشين منظورم اين بود كه مهم اينه كه استكباره حالا چه استكبار مملي! و چه استكبار جهاني! و البته مطمئن باشيد كه هر دو استكبار در پشت پرده با هم رابطه ي دوستانه اي دارن و هدف اصليشون دور كردن شما از آصلامه!

سوسك: بله اين هم يك مصاحبه ي بسيار جامع و كامل با حاجي دارك لرد... اميدوارم كه لذت برده باشين... خدانگهدار.


حالا به آهنگي از*** توجه فرماييد...
حاجي: اي بي ناموس ها! ما براي شما شهيد شديم حالا شما مياين آهنگ هاي اين زن بي حجابه! ضد آصلام رو رو پخش ميكنين؟
سوسك: حاجي بيخيال... غيرتي نشو!
حاجي: راه نداره... من نميذارم آهنگ اين زن بي حجابِ ضد آصلام رو پخش كنين...
سوسك: حاجي...
حاجي: ولي يك راه داره...
سوسك: چه راهي؟
حاجي: بايد همراه با حركات موزون پخشش كنين!
سوسك:

قبلی « گفت و گو با دانيل رادكليف ، بازيگر فيلم هري پاتر کی گفته هری پاتر بهترین کتابه؟ » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
harrypotter1449
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۴ ۱۷:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۴ ۱۷:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۱۰
از: کوهستان اشباح
پیام: 217
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
بد نبود شوخی کردم خوب بود
1385
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۴ ۱۲:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۴ ۱۲:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۲/۵
از: درون تام
پیام: 101
 Re: چی بگم
ایول خیلی با حالی از ده امتیاز نه امتیازشو میگیری
zombi
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۱۳:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۲۹ ۱۳:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۲۸
از: دنیای مردگان(اهواز)
پیام: 9
 چی بگم
مزخرف خوبی بود.
سعی کن طنزتو قوی کنی.
افرین
Jerry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۶ ۱۶:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۶ ۱۶:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸
از: اینجا تا شیراز راه درازیست!
پیام: 154
 خيلي توپه
سوسك عزيز انقدر نگو مقالم افتضاح بود(چون اصلا اينطوري نبود) وقتي تو اين جوري مي گي بقيه هم به خودشون اجازه مي دن انقدر چرت وپرت بنويسن.
من نميدونم اينا يي كه حوصله ي خوندن اينو نداشتن چه جوري هري پاترو خوندن.
درباره ي مقالت هم فقط مي تونم اينو بگم:
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۴ ۶:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۴ ۶:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 مفقود
كارت عالي بود البته اگه از جايي كپي نكرده باشي دركل خوب نوشتي مخصوصا در باره سريوس چون موضوع اصلي اين سايت هم در باره هري پاتر هست
namid2
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۳۰ ۱۴:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۳۰ ۱۴:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲
از: جزیره های لانگرهانس
پیام: 125
 گفتگو با دست اندركاران جنگ تحميلي جادوگران
جالب بود ! من به دليل اينكه نميخوام از آزكابان سر در بيارم ديگه بيشتر نميگم.
فرد ويزلي
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۳۰ ۱۰:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۶/۳۰ ۱۰:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۳
از: بارو
پیام: 271
 Re: نظر
سوسك مقالت بدك نبود ....
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۲۲:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۲۲:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: نظر
دوستاني كه نظر مي دن لطفا كنن امتياز هم بدن
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۱۱:۳۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۵ ۱۱:۳۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: نظر
اولا: من هيچ وقت دل كسي رو نمي شكنم! وقتي خودش مي خواد ضايعش كنم من چي كار كنم؟ دلشو بشكنم؟

1- بد نبود از خودتونه! شوخي كردم مرسي و ممنون.

2- هنوز ننوشتم ولي داشتان نويسي رشته ي اصلي منه و من نمايشنامه نويسيم زياد خوب نيست. اگر خدا بخواهد به زودي مي نويسم.

3- نظر هاي مخالف... اگه سازنده باشن خوبن... ولي بعضي ها ايفاي نقش رو با واقعيت اشتباه گرفتن... وگرنه بد نمي گفتن...

4- اگه يك جا نمي نوشتي مك گونگال يك جاش مي كرد!

5- من به دلايل ديگه در يك شماره قرارش دادم در سايت. دليلش هم اينه كه ترسيدم اعضا شماره ي يك رو ببينن و خوششون نياد و اون وقت بي خيال شماره دو بشن.

6- ولله خيلي هم تنم مي خواره! ولي من سوسكم و از آزكابان به راحتي فرار مي كنم!

قربون عمو
cnn
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲ ۱۰:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲ ۱۰:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۶
از: خانه شماره 13 گریموالد
پیام: 17
 نظر
اول می خواستم به روش خودت ضایعت کنم اما ...
1. مقاله بد نبود
2. راستی تا حالا داستان هم نوشتی اگه نوشتی به من خبر بده تا برم بخونم
3.از نظرهای مخالف هم ناراحت نشو همونطور که خودت با بعضی از نظرها مخالفی
4.من همه پیام رو یه جا نوشتم کاری هم به درجه ندارم
5. این جور مقاله های بلند رو سعی کن چند قسمت کنی تا بقیه حال خوندن داشته باشن به مک گونگال هم کار نداشته باش
6. راستی مثل اینکه تو مشکل داری و تنت می خاره که مقاله های مورد دار می نویسی مواظب باش سر از ازکابان در نیاری تازه اگه گیرت بیارنو ازکابان تعطیل باشه قصر رو شاخشه

قربون دایی
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲ ۷:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲ ۷:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
مرسي. قابلي نداشت. اگر خدا بخواد دارم روي دو تا مقاله ي ديگه كار مي كنم. ولي سرم شلوغه و دير تموم ميشه. به هر حال هر وقت آماده شد اميدوارم كه از اون هم لذت ببرين.
Argona-therangerlady
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱ ۱۹:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۱ ۱۹:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۷
از: Mirkwood
پیام: 18
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
سوسک عالی بود.حال کردم.واقعا خیلی خلاقی.باز هم بنویس.
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵ ۵:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵ ۵:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
مرسي :bigkiss: نظر لطفتونه... حتما...دارم روي چند تا مقاله ي ديگه هم كار ميكنم... اميدوارم از اون ها هم خوشتون بياد... :bigkiss:
nazanin pother
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۴ ۱۳:۵۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۴ ۱۳:۵۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۷
از: ازروت(سرزمین خاکستری)
پیام: 73
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
alii bood mamnonam
montazere karaieh baditoon hastam
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۴ ۶:۰۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۴ ۶:۰۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
مرسي... اول ميخواستم در دو دو مقاله بفرستمش... ولي ترسيدم پروفسور مك گونگافل مخالفت كنه... براي همين دو قسمت رو كامل كردم و يكجا براي سايت فرستادم...
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۳ ۱۷:۳۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۳ ۱۷:۳۴
عضویت از:
از:
پیام:
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
ببین تنها اشکالش این بود که خیلی طولانی بود . یه کم مختصرش کن .من حدودا 1/3 ش و خوندم
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۳:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۳:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
1- ازت متشكرم.
2- پيام هاي اين افراد به دو دليل زده شد:
الف: بالا بردن رنگينك
ب: دشمني هاي رول پلينگ
3- باز هم متشكرم.
لرد امیر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۳:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۳:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۷
از: جمهوری خودمختار غولاباد
پیام: 175
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
مستر سوسک ناراحت نباش اینا خودشون همین چند کلمه نظر رو هم با کمک بزرگتراشون مینویسن...
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۱:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۲۱:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
من كه از همون اول گفتم افتضاحه! ميخواستين اون پيام رو بخونين... ديگه يك ساعت مقاله ي به اين مزخرفي رو نخونين!
imago
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۱۲:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۱۲:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۲۰
از: کجایی؟
پیام: 333
 Re: SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
آخه كي مياد اين مثنوي سوسك رو بخونه
سوسك جلال ادين


ولي تا نصفه هاش خوندم افتضاح بود
به اين مسخره اي نديده بودم
Gary Shotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۱۱:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۱۰ ۱۱:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۳
از: ایالت گَریفورنیا
پیام: 84
 SOOOOOOOOOOOOOOOOOSSSSKKKKKKKK!
آی...سوووسک...واقعا که...
half-bloodprince
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۲۲:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۲۲:۲۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 460
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
اه اه اه اه اه....
باز میگن واسه حفظ اکو سیستم طبیعت سوسکارو له نکنین
نیگا نیگا
یه وجب سوسک....
دالاهوف
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۱۱:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۹ ۱۱:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۲۱
از: نیروگاه هسته ای
پیام: 255
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
خیلی خیلی افتضاح بود...آخه تو رو به چه این کارا .سوسکی؟
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۵:۰۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۵:۰۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
وا ! تو كه باز صد تا پيام پشت سر هم براي بالا رفتن رنگينك دادي... ولي خداييش خيلي مسخره بود! نه؟
Gary Shotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۳
از: ایالت گَریفورنیا
پیام: 84
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
ولی ای..... در کل بدک نبود...
Gary Shotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۳
از: ایالت گَریفورنیا
پیام: 84
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
در ضمن سوووسک جون یه کم خلاصش کنی پا روت نمیزارن. آخه مگه ما وقتمونو از سر راه گیر آوردیم؟
Gary Shotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۶ ۱۳:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۳
از: ایالت گَریفورنیا
پیام: 84
 Re: گفتگو با دست اندركاران جنگ تح...
من به سوسک رای میدهم
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۵ ۱۹:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۱/۵ ۱۹:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 گفتگو با دست اندركاران جنگ تحميلي جادوگران
بياين بخونين ضرر نميكنين... مقاله از اين افتضاح تر توي عمرتون نديدين! با اينكه خودم نوشتمش ولي ميدونم افتضاحه!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.