هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

هری پاتر و شاهزداه ی تاریکی _فصل اول(نجات سیریوس)


باز هم خانه ی دورسلی ها باز هم تنهایی باز هم احساس بیهودگی.این احساس اکنون بیشتر از قبل هری را ازار میداد زیرا فکری را که میکرد هرگز روحش را راحت رها نمیکرد:ایا من میتوانم سیریوس را با ساعت زمان برگردان نجات دهم؟
بله این فکر انقدر هری را ازار میداد که برای رسیدن جغدش هدویگ که برای رساندن نامه ی دوستانه ی هری به رون رفته بود لحظه شماری میکرد.فکرش اشفته بود .سیریوس مرده بود دوستانش در کنارش نبودند و هم صحبتی نداشت.نمیدانست چه باید بکند این مساله فکرش را ازار میداد ایا واقعا میتوانست سیریوس را نجات دهد ول اینکار را نکرد...غرق در افکارش بود که صدای مزاحم فرزند خانواده ی دورسلی ها دادلی رشته ی افکارش را پاره کرد:بیا غذاتو گذاشتم اینجا...بشقاب ها رو بذار دم در...
سپس بدون اینکه کلمه ی دیگری سخن به زبان بیاورد به سرعت دور شد.از زمان تهدید مودی به خانواده ی دورسلی ها رفتار اتها نسبت به هری کمی بهتر شده بود.غذایش را در حالی که به همان مساله فکر میکرد تمام کرد.بشقاب ها را دم در گذاشت و به رختخوابش رفت.میخواست بخوابد ولی نمیتوانست این فکر سرنوشت ساز ترین ماجرا برای او بشمار می امد پدر خوانده اش حال نزدیک ترین فرد به او به شمار میامد چه سال هایی که میتوانستند با هم زندگی زیبایی را داشته باشند اما این حماقت او باعث شد سیریوس را برای همیشه از دست بدهد.ولی اکنون در مردن و زنده شدن سیریوس دو دل بود.او یک بار با همکاری هرمیون و با استفده از ساعت زمان برگردان باک بیک و سیریوس را نجات داده بود اما در ان هیاهو که سیریوس موفق به زنده ماندن نشد ایا هری میتوانست موفق شود؟در این افکار سیر میکرد که هوی جغد باوفایش هدویگ را از دور دست شناخت و به سوی پنجره رفت و امدن او را تماشا کرد.هدویگ به پنجره رسید وارد اتاق شد از هوی که میکشید مشخص بود نامه ای اورده است که این نامه بدون شک از رون است .هری نامه ی رون را روی میز گذاشت و به سرعت مشغول نوشتن نامه ای برای دامبل دور شد:
سلام پرفسور دامبل دور
میخواستم سوال مهمی را که در جهت نجات پدر خوانده ام سیریوس است از شما بپرسم که ایاکسی با استفاده از ساعت زمان برگردان می تواند به صحنه ی جنگ برگردد و سیریوس را نجات دهد؟
با تشکر هری پاتر
-------------------------------------------------------------------------
حال نامه را به پای هدویگ بست و او را روانه ی بیرون اتاق کرد.به رختخوابش بازگشت با سقف اتاقش خیره شده بود و صحنه های ان جنگ را به خاطر میاورد به شدت تلاش میکرد تا همه ی لحظات را یاداوری کند چون او میدانست که ساعت زمان برگردان خطر هایی را هم در پیش دارد که گاه جبران ناپذیرند باید به دقت همه ی لحظات را به خاطر میاورد که در هنگام انجام عملیات کسی او را نبیند...
هری در حالی که نظاره گر مرگ سیریوس بود اینبار مشاهده میکرد که هیر به وسیله ی چه کسی نابود شد این صحنه بارها تکرار میشد هری دقتش را بیشتر میکرد بله ان شخص والده مورت نبود...
هری هراسان از خواب پرید سعی میکرد خوابش را به خاطر بیاورد ولی اصلا نمیتوانست...انقدر دیشب در نوشتن نامه عجله داشت که فراموش کرد نامه ی رون را بخواند.
قبلی « اگر هری پاتر جادوگر واقعی بود... الگو برداری های احتمالی رولینگ از مجموعه دارن شان » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
pendar mohajeri
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۸ ۲۰:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۸ ۲۰:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۴
از: دارقوز آباد !
پیام: 916
 يارو !
خوبه ولي چرا نميدي يك سال گذشته بقيش كو ؟
goli
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۲۸ ۱۹:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۲۸ ۱۹:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۶
از: خيابون هاي لندن جا و مكان نداريم ما كارتون خواب ها
پیام: 48
 اااااایییییییییییییییوووووولللللللل
معلومه به کتاب دقت کردی مرسی ما منتظریم تا بعدی بیاد :bigkiss:
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۶:۰۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۶:۰۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 شاه زاده دو رگه
بدك نبود اما هم يه خورده كم بود و هم بيشتر بايد روش كار بشه و من توي سايت گشتم تا نسخه 2 قخ پيدا كنم كه نتونستم اگه دو داشت فكر ميكنم پخته تر مي شد
tonks
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۲۲:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۳/۲۹ ۲۲:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۵
از: همونجایی که دلبر خونه داره
پیام: 149
 خوبه
در مورد ساعت فکر خوبی بود تا حالا به فکرم نرسیده بود
درکل خوب بود
:bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss: :bigkiss:
Avril
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۴ ۱۵:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۴ ۱۵:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲۳
از: کارتن!!
پیام: 789
 khoobe
ghashang bood vali fekr nemikoni ke yekhoorde matne in fasl kam bood? albate bazam migam khili khoobe
الیور_وود
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲ ۱۴:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲ ۱۴:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱
از:
پیام: 325
 Re: خوبه
پیتر ازت خواهش میکنم اول داستانو بخون بعد پیام بذار.
godric.griffindor
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۱۳:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۱۳:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۶
از:
پیام: 10
 
ÇÑå ÈÏ äÈæÏ .ÝÞØ íå ÎÑÏå ßãå.ÓÚí ßä ÈíÔÊÑ ÈäæíÓí
اندرومیدا
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۳۰ ۱۳:۵۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۳۰ ۱۳:۵۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: معلوم نیست!دوره گردم!
پیام: 660
 Re: خوبه
بد نبود.
می تونست بهتر باشه!!!
هری عشق من
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۲۱:۴۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۲۱:۴۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲
از: کوهستان اشباح
پیام: 44
 Re: خوبه
بقیه اش کی میآد؟
کورنلیوس فاج
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۱۶:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۱۶:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۱۲
از: هاگوارتز
پیام: 26
 Re: خوبه
در مورد زمان برگردان به نکته خوبی اشاره کردی...مرسی
اما پیتر تو با اون کارایی که با هری کردی روت میشه بیایی تو سایت
پیتر پتیگرو
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۸:۱۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۹ ۸:۱۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۷
از: هرجا
پیام: 231
 خوبه
هنوز نخوندم ولی باید جالب باشه ... مرسی

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.