هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: هری پاتر و مار آتشین 2

هری پاترو مار آتشین 2 - فصل 8


دوستی یا دشمنی :


در تالار اسلدرین هیچ کس دیده نمی شد جز پسری با مو های بور و صورتی رنگ پریده.دراکو مالفوی روی صندلی حکاکی شده ی سالن عمومی اسلدرین چمباتمه زده بود و فکر می کرد.

یعنی چی کار باید می کرد کدام راه را انتخاب می کرد اگه به ولدمورت خیانت می کرد پدر و مادرش کشته می شدند و اگر هم طرف سیاهی ها می ماند ممکن بود از طرف محفلی ها کشته شوند.نمی دونست چی کار باید بکنه.از ولدمورت برای همه ی کاراش متنفر بود اگه مجبورش نکرده بود حالا همه چیز مثل همیشه می بود .
دراکو نمی تونست بگه نمی خواد جز سفید ها بشه نمی تونست بگه به هرماینی علاقه ای نداره نمی تونست بگه اون یک گندزاد بی مصرفه.باید چی کار می کرد با دشمن 6 سالش دوست می شد؟ باید کینه ها را دور می ریخت؟ او و پاتر از اولین روزی که همدیگر را دیدن دشمن هم شدن دشمنی در خون آنها بود در ذاتشان.غیر ممکن به نظر می رسید که خودشم عضو محفل بشه در اون صورت خیالش از مادرش تخت بود اونا مراقبش می بودن ولی جان پدرش به خطر می افتاد.ازاینکه به دنیا آمده بود متنفر شد.از خودش متنفر بود.
صدای باز شدن دری آمد و کسی وارد شد تنها چیزی که به فکر مالفوی رسید این بود که خودشوبه یک بالش تبدیل کنه چیزی که خاله بلا مثل چفت شدگی بهش یاد داده بود.مردی با موهای سیاه لخت وارد شد دور تا دور سالن را از نظر گذراند به سوی صندلی آمد به یکی از بالش ها ضربه زد اتفاقی نیافتاد به بالش دیگر ضربه زد و مالفوی روی صندلی ظاهر شد.
-دراکوی عزیز می بینم چیزهای زیادی از بلاتریکس یاد گرفتی .
-چی می خوای.
-دراکو چقدر خشنی.
-گم شو نمی خوام ببینمت.
-از مادرت پیغام اوردم.
-نمی خوام بشنوم گورتو گم کن و به مامان بگو دیگه پیغام نفرسته این جوری کم تر نگران می شه.
-دراکو اون مادرته می فهمی.
-من می فهمم این توئی که نمی فهمی برو وگرنه مثل اون دفعه با هم درگیر می شیم خوب یادته که چه بلایی سر موهات اوردم.
-دراکو تو خیلی احمقی.
-تو هم همچنین سوروس.
-یادم نمی یاد به تو اجازه داده باشم با اسم کوچیک صدام کنی.
-خودم به خودم اجازه دادم.
مالفوی چوبدستشو کشید و به سوی اسنیپ نشانه گرفت.
-نه دراکو تو نمی تونی.
-چرا می تونم چون اونقدر ازت متنفرم که آوراکاداورام مطمئنا روت اثر می کنه.
-من چی به مادرت بگم.
-بهش بگونگران من نباشه من تصمیمو گرفتم .بهش بگو دیگه پیام نفرسته ممکنه پی ببرن.و خودتم گورتو گم کن ودیگه اینجا پیدات نشه حالا برو
-ولی دراکو.
مالفوی در تاریکی گم شد و اسنیپ نتونست جلوشو بگیره فقط خودشو به کنار پنجره رساند چیزی زمزمه کرد و به بخاری که کم کم محو می شد تبدیل شد.
مالفوی تصمیمشو گرفته بود می خواست برای اولین بار امتحانش کنه درسته که تمام شب از خوشحالی نخوابید ولی به خودش قول داد کاری رو که مدت ها بود می خواست بکنه به انجام برسونه.مالفوی در حالی که لبخندی بر لب داشت به خواب عیقی فرو رفت.
قبلی « هری پاتر و انجمن نظام سیاه (بخش 1 - فصل 1 - قسمت 5 ) مرگ خوارها هم عاشق ميشوند » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۴۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۲۱:۴۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 افرین
خوب بود.یه ذره بیشتر بنویسی بهتر میشه.
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۳:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۲/۱۷ ۳:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 8
اينم خوب بود با اينكه سريع خوندم اما جالب بود مثل قبلي ها
voltan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۲۶ ۸:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۲۶ ۸:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۷
از: 127.0.0.1
پیام: 1391
 سلام
اقا دمت گرم
ghasedak
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۱۴:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۱۴:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۲۶
از: گریفیندور
پیام: 33
 uhgd
من واقعا خوشم اومد به نظر منم دراکو خوبه و اینکه عاشق هرماینی شده این دیکه عالایه همون چیزیه که من میخواستم
D-Y-Z-2005
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۱۳:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۳۰ ۱۳:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
از: مریخ
پیام: 241
 بماند
راستش رو بخوای به نظر من خیلی خوبه که یه آدم متکبر و پر رو رو خوارش کنی

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.