هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری

افسانه ی "قدرت کینه"


افسانه ی "قدرت کینه" که توسط این شخص شخیص سائورون نوشته شده.
آتیلای پیر،کسی که روزی در جنگ آوریرقیبی نداشت،اکنون با تاجی بر سر به گذشته فکر میکرد و قطره قطره اشک میریخت. او همان کسی بود که روزگاری دست در دست برادرش کارل،میجنگید. کارل...کارل...کارل... این صدا هم چون بمبی در سرش صدا میکرد؛او و برادرش هر دو دارای بدنی ضد ضربه بودند. چرا که هر دو در کودکی غولی را کشته و خود را در خونش شسته بودند. ولی همان طور که زیگفرید،آشیل،اسفندیار و ... نقطه ای آسیب پذیر داشتند آن دو هم از آن نقطه بی نسیب نبودند. غولی که کشته بودند روی پهلوی آیتیلا و ران پای کارل چنگ کشیده بود و پس از ترمیم آن دو نقطه آسیب پذیر مانده بودند. زیرا آن دو بلافاصله پس از کشتن غول خود را در آن شسته بودند. پدر آن ها که شاه قدرت مندی و پر منزلتی بود و واسال های زیادی داشت نیمی از سرزمین های تحت فرمانش را به آتیلا و نیم دیگرش را به کارل داده بود. آن ها سال ها کشورهایشان را اداره میکردند و در جنگ ها یاور دیگری بودند. ولی وای از کینه. آتیلا همیشه برتری را دوست داشت؛ولی کارل ساده دل و عادل همیشه با همه مهربان بود و هیچ وقت به چیزی که نداشت طمع نداشت. آتیلا نمیتوانست قبول کند که برادرش سرزمین هایی به وسعت سرزمین های خودش داشته باشد و از این رو بود که به جنگ با برادرش برخواست. هیچ یک حریفی نداشتند تا با هم رودررو شدند. کارل میگفت که برادر تو هم خونمی،کشتن تو یا کشته شدن من چه سود برای دیگری دارد؟ ولی آتیلا یک پارچه طمع شده بود. هیچ کدام آسیبی به یک دیگر نرساندند تا آتیلا بر نقطه ی آسیب پذیر برادرش ضربه زد...
قبلی « حماسه ی "زیگفرید" آلن ريكمن » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۸:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۸:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 هووووووم!؟
داستان بود یا ارزشی گاه؟
این چه داستان ارزشی بود؟
چقدر بلند بود.
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۸:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۹ ۱۸:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 هووووووم!؟
داستان بود یا ارزشی گاه؟
این چه داستان ارزشی بود؟
چقدر بلند بود.
سرسیوس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۵:۲۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۵ ۱۵:۲۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۵
از: شماره دوازده-قصر گریمالد
پیام: 28
 نظر
بدک نبود ولی دقت بیشتری کن

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.