اینکه هری پاتر یکی از تاثیر گذارترین شخصیت های کتاب زمان ماست، غیر قابل انکار است. پس از اینکه در نقطه کانونی سری ای که پس از او نامیده شد قرار گرفت، دیگر کودکی نبود که او را نشناسد. با وجود اینکه مسائلی داشت، او انجامش داد. کامل نبودن بخشی از یک شخصیت خوب شدن است( هیچ کس مری سو1 را دوست ندارد)، اما زمان هایی بود که لجاجت و طبیعت غم انگیز هری روی اعصاب همه ی ما بود.
اینجا جایی است که نیوت اسکمندر وارد می شود. مو سرخ خوشحال موازنه عالی از چیزی است که یک شخصیت را بزرگ می کند. او به شکل مثبتی دست و پا چلفتی است و بیشتر قهرمان مردم است تا فقط یک قهرمان. در حالی که هری بیشتر یک ستاره کلیشه ایست، نیوت تنها یک "جو" میانه است. "جو" میانه کسی است که یک اشتباه مصیبت بار میکند، اما با این حال "جو" میانه است.
منظور من رو اشتباه متوجه نشوید، هری هنوز در قلب من عزیز است: کتابی که بدون اون وجود نخواهد داشت، و خصلت های اذیت کننده گاه و بی گاهش برای طرح لازم است. اما زمانی که کسانی که من ترجیح میدهم رتبه بندی می شوند، مردی با یک مارمولک برای نام رتبه اول را میگیرد.
اگرچه، اولویت ریشه ای عمیق تر از دمدمی بودن دارد. غرابت نیوت او را به شکلی در می آورد که بشود با او ارتباط برقرار کرد، که در صحنه رمان های مدرن کمیاب است. جایی که اکثریتمان زمانمان را با حیوانات خانگی مان در راحتی منزل شخصی (یا چمدان)، به جای قلمرو بی طرف با سایر انسان ها، سپری می کنیم.
فرد مقابل این طیف هری است. او پسر برگزیده است. او مشهور است. مردم او را تحسین میکنند، و او کینه ی خود را در طول ماجراجویی همیشگی اش به خوبی حفظ می کند. چطور یک زن یا مرد عام می تواند با او مقایسه شود؟
نیوت، بر خلاف طبیعت درون گرایش، در مهارت های ارتباطی سر تر است. او قادر است به صداقت دوستان جدیدش به سرعت پی ببرد، به طوری که او مایل است که جانوران جادویی را نماینده اش تعقیب کند.
هری دوست اولش را بلافاصله پیدا کرد، دومی را کمی دیرتر و بعد... هیچ چیز. هری به طور کامل شخص دیگری را ندید، از دراکو در کتاب اول گرفته تا برادران کریوی در کتاب دوم و چهارم.
آیا آقای اسکمندر هرگز به شهرت هری می رسد؟ احتمالا نه. اما من باور دارم او در تاریخ به طور قابل توجهی بیشتر از پسری که زنده ماند باقی می ماند.
1- مری سو در فن فیکشن شخصیتی است که به صورت ایده آل شناخته می شود و اغلب، اما نه لزوما، از روی شخصیت خود نویسنده الهام گرفته.
اینجا جایی است که نیوت اسکمندر وارد می شود. مو سرخ خوشحال موازنه عالی از چیزی است که یک شخصیت را بزرگ می کند. او به شکل مثبتی دست و پا چلفتی است و بیشتر قهرمان مردم است تا فقط یک قهرمان. در حالی که هری بیشتر یک ستاره کلیشه ایست، نیوت تنها یک "جو" میانه است. "جو" میانه کسی است که یک اشتباه مصیبت بار میکند، اما با این حال "جو" میانه است.
منظور من رو اشتباه متوجه نشوید، هری هنوز در قلب من عزیز است: کتابی که بدون اون وجود نخواهد داشت، و خصلت های اذیت کننده گاه و بی گاهش برای طرح لازم است. اما زمانی که کسانی که من ترجیح میدهم رتبه بندی می شوند، مردی با یک مارمولک برای نام رتبه اول را میگیرد.
اگرچه، اولویت ریشه ای عمیق تر از دمدمی بودن دارد. غرابت نیوت او را به شکلی در می آورد که بشود با او ارتباط برقرار کرد، که در صحنه رمان های مدرن کمیاب است. جایی که اکثریتمان زمانمان را با حیوانات خانگی مان در راحتی منزل شخصی (یا چمدان)، به جای قلمرو بی طرف با سایر انسان ها، سپری می کنیم.
فرد مقابل این طیف هری است. او پسر برگزیده است. او مشهور است. مردم او را تحسین میکنند، و او کینه ی خود را در طول ماجراجویی همیشگی اش به خوبی حفظ می کند. چطور یک زن یا مرد عام می تواند با او مقایسه شود؟
نیوت، بر خلاف طبیعت درون گرایش، در مهارت های ارتباطی سر تر است. او قادر است به صداقت دوستان جدیدش به سرعت پی ببرد، به طوری که او مایل است که جانوران جادویی را نماینده اش تعقیب کند.
هری دوست اولش را بلافاصله پیدا کرد، دومی را کمی دیرتر و بعد... هیچ چیز. هری به طور کامل شخص دیگری را ندید، از دراکو در کتاب اول گرفته تا برادران کریوی در کتاب دوم و چهارم.
آیا آقای اسکمندر هرگز به شهرت هری می رسد؟ احتمالا نه. اما من باور دارم او در تاریخ به طور قابل توجهی بیشتر از پسری که زنده ماند باقی می ماند.
1- مری سو در فن فیکشن شخصیتی است که به صورت ایده آل شناخته می شود و اغلب، اما نه لزوما، از روی شخصیت خود نویسنده الهام گرفته.