هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و آغاز پایان

هری پاتر و آغاز پایان - فصل 8


هری پاتر و آغاز پایان
فصل 8
هری ، رون و هرمیون بر فراز آسمان پرواز می کردند.
-هری یادت نره بری تو قدح!
- نه یادم نمیره ولی من که فکر نمی کنم چیزی یادم بیاد!
- مگه میشه؟اگه تو واقعا اون جا بودی صد در صد می تونی ببینی چرا ولدمورت اومد اونجا!...اه چه بادی میاد!
-آره ظاهرا هوا داره طوفانی میشه.
-هری من نمی تونم جارومو کنترل کنم .
-هرمیون این که یه نسیم بیشتر نیست!
-نمی خواد بگی که تو روندن جارو مهارت داری .من دارم کنترلمو از دست میدم.
-خیله خوب . رون!هرمیون راست میگه هوا طوفانی شد من نمی دونم توی تابستون این طوفان دیگه برا چیه؟!
اون جا یه دهکده ست بیاین پایین!
-هری اونجا دهکده ی مشنگیه چه جوری می خوایم فرود بیایم؟
رون با حیرت به هرمیون نگاه کرد: تو همه چیزو میدونی!
-تو رو خدا بس کن فقط کافیه به پشت بومشون نگاه کنی . آنتن تلویزیون همه چیرو لو میده.
رون که حیرتش از بین رفته بود با خودش فکر کرد که چقدر« آی کیو» پایینی دارد!
- هری جواب ندادی کجا باید فرود بیایم؟!
-هیسسسسسسسسسسسسسس...اونجارو!
-نـــــــــــــــــــــه! امکان نداره!
-اون اسنیپه؟!!!؟!؟!؟!
-می کشمش!
هرمیون با عجله پشت ردای هری را گرفت و کفت : نه هری نباید این کارو بکنی اون تو رو میکشه!
-اون منو میکشه؟؟خودم خفش میکنم ...
-بس کن دیگه الان صدامونو میشنوه!این باد لعنتی دیگه نمی ذاره درست جلو بریم.
هری که چشم از اسنیپ بر نمی داشت گفت:بیاین بریم رو اون پشت بومه!
-ولی ...دیده نشیم!
-ما سرخورده ایم!
هری، رون و هرمیون روی پشت بام یکی از خانه های آن نزدیک فرود آمدند.
-یعنی این جا چیکار می کنه؟
-نمی دونم من می خوام بکشمش...
-هری!نفرت تو طبیعیه ولی ما نباید عجولانه تصمیم بگیریم!
هری چشم از اسنیپ بر نمی داشت و روی پشت بامها حرکت می کرد.هرمیون و رون هم پشت سرش میدویدند.
-هری لطفا وایسا ! من دیگه نمی تونم بیام دامنمو باد داره می بره.
-من نمی تونم اونو ولش کنم می خوام ببینم کجا میره تا خودم کلکشو بکنم.
-نیگا کن پیچید توی یه کوچه ی بنبست.
-یعنی اونجا کجاست؟
-نمی دونم داره میره توی یه خونه!
-خیله خوب گورشو گم کرد حالا می تونیم بشینیم .خواهش می کنم!
-باشه فقط مواظب باشین درنره.
-باشه بابا !
-کی بکشمش؟
-شوخی می کنی؟
-رون! من با کسی شوخی ندارم!
-اتفاقا حرفت کاملا خنده دار و مزخرفه!
هری عصبانی شد و داد زد:میشه بس کنی؟
-نه رون، نه من بس نمی کنیم .هری اشکال تو اینه که عجولانه تصمیم می گیری آروم باشو ببین من چی میگم.
ما نمی دونیم اونجا کجاست ممکنه خونه ی یه مرگ خوار باشه ممکنه قرار گاه ولدمورت باشه اصلا ممکنه خونه ی خودش باشه!می دونی در همه ی این حالات اون برنده است و ما بازنده.حالا خودت فکر کن می تونی بری اونو بکشی؟به همین سادگی؟
هری که نمی دانست چه بگوید گفت: پس چیکار کنم ؟
-مگه اینجا نزدیک گریمولد نیست؟
- نه خیلی!
- به هر حال ما می تونیم اینجارو زیر نظر بگیریم...
-نه! ممکنه این آخرین باری باشه که اینجا میاد.
-ندیدی چطور با آرامش راه میرفت؟ اصلا من نمی فهمم این مرتیکه قاتل راست راست تو خیابون راه میره کاراگاها هم کشکن دیگه؟ چه طور جرات می کنه؟!
- این جا جای دور افتاده ایه تا جاییکه من میدونم هیشکی از اسنیپ آدرس خونه اش یا هر کجا که رفت و آمد می کردو نپرسیده!ازبس دوست داشتنی بوده!
- به هر حال ما نمی تونیم تا صبح اینجا زل بزنیم هوا هم آروم شده بریم؟
-کجـــــــــا؟!
- خونه ی سیریو...منظورم خونته دیگه!
- من نمیام.
-یعنی چی؟!
-من اونو بعد از چند ماه دیدم حالا بذارم بره؟!
-هری تو رو خدا بیا بریم .فردا دوباره میایم زاغ سیاهشو چوب می زنیم.
-انگار از اونجا داره میاد بیرون.اون کیه همراهش؟
- فکر کنم بدونم کیه!
-کیه ؟ بچه به نظر میاد!
- نه هری، اون پیتره !پیتر پتی گرو!
- امکان نداره!
- ظاهرا ممکن شده. خال خالی !
هری دیگر خونش به جوش امده بود . دو تا از خونی ترین دشمنانش روبه روی او ایستاده بودند.، اما کاری از دست او ساخته نبود.
- من دیگه نمی تونم نحمل کنم.
- می تونی .هری هدف تو ولدمورته نه نوچه هاش.دارن میرن؟
- می خوان غیب شن!
-نــــــــــــــــــــــــه! نمی ذارم برن...
ولی آنها رفته بودند. شاهزاده ی دورگه و مسبب قتل پدر و مادر هری الان در جای دیگری بودند.









قبلی « مصاحبه با روپرت گرينت توسط سايت كامينگ سون هری پاتر و آغاز پایان - فصل 9 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
afshinsheatoon
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۱۹:۵۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۱۹:۵۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۷
از: پناهگاه شیراز
پیام: 86
 Re: هری پاتر و آغاز پایان(8)
بابا این هیجانی که گفتی کو ؟

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.