مقالات
-
هری از اینکه نتوانسته بود طلسم رویا را اجرا کند ناراحت و ناامید به تخت خوابش رفت ، در این فکر بود که اگر فردا نیز نتواند طلسم را اجرا کند هالپر چه خواهد گفت ، حتما از ادامه تدریس به هری نا امید میشد ، هری هرطور شده باید ذهنش را خالی میکرد تا تمرکز لازم برای اجرای آن طلسم را داشته باشد .
-
فصل پنجم ... راز هالپر سه روز از رفتن دابی میگذشت و هری به تمرینات سختش با هالپر ادامه میداد ، به قدری خسته میشد که شبها به محض رفتن به رختخواب خوابش میبرد ، هر چند این اواخر کابوس های وحشتناک کمی پریشانش کرده بودند ، هری به آنها توجهی نمیکرد ، میدانست که همه آنها فقط کابوس هستن...
-
هری پاتر و هورکراکس هفتمفصل چهارم ، بازگشتهری آن مرد را که نزدیک میشد به خوبی میشناخت ، چندین بار او را دیده بود و غیر مستقیم با او ارتباط برقرار کرده بود . آبرفورث دامبلدور هر لحظه نزدیکتر میشد . هنگامی که دیگر به چند قدمی هری رسیده بود گفت : آقای پاتر از اینکه شما و دوستتون رو...
-
فصل سوم : انتخابفردای آن روز هری سرحال از خواب بیدار شد ، عینکش را از کنار تختش برداشت و به چشم زد ، چیزی را که میدید نمیتوانست باور کند . اتاقش به طرز معجزه آسایی تمیز شده بود و اصلا به نظر نمیرسید همان اتاق باشد ، هری قبلا نیز اتاقش را تمیز کرده بود ولی هیچ وقت اینقدر عالی نشده ...
-
فصل دوم : گودینیوس هالپرماندن دابی پیش هری حداقل یک خوبی داشت آن هم این بود که هری توانست به کمک دابی کتابهایی را که نیاز داشت در عرض 2 ساعت جستجو که توسط دابی انجام شده بود تهیه کند ، این کتاب ها همگی نه تنها غیر قانونی بودند بلکه بعضی از آنها واقعا هری را به وحشت انداخته بودند....
-
فصل اول : بازگشت به پریوت درایوهری از پنجره اتومبیل جدید عمو ورنون خیابانهای مختلف و رنگارنگ ماگلی را میدید که یکی پس از دیگری با سرعت از چشم هری دور میشدند ، البته این سرعت در مقابل سرعت اتوبوس شوالیه هیچ به حساب میامد.هری غرق در افکار خود بود ، وقتی عمو ورنون با عصبانیت از ت...