مقالات
-
پیوند های خانوادگی فقدان شوهر تاثیر عمیقی بر انجلین فاول گذاشت . انجلین به انزوای اتاقش پناه برده و غرق شدن در افکار و رویا های گذشته اش را به زندگی واقعی ترجیح داد . بهبود او بدون کمک پسرش ارتمیس پسر که در ازای سلامتی او با هالی شورت جن معامله کرده بود امکان نداشت .ارتمیس مجبو...
-
بندر مورمانسک ، شمال روسیه ، دو سال پیشدو مرد روس برای این که کمی از سرمای قطب شمال بکاهند با تلاشی بی ثمره در کنار بشکه ای که اتش زده بودند بهم چسبیدند.خلیج کولا به هبچ عنوان از جاهای نیست که پس از ماه سپتامبر کسی تمایل داشته باشد در ان بماند درست مثل مورماسک . در مورماسک حتی خ...
-
مالچ با سرعت هر چه تمامتر زير زمين جلو رفت. چنين متر از رگهي خاك برگ ها دور شده بود كه تازه متوجه شد اصلاً كسي تعقيبش نميكند. وقتي كمي از خاك را مزمزه كرد و تپش قلبش آرام گرفت، تصميم گرفت نقشهي فراري را كه از قبل كشيده بود، پياده كند....
-
ارتيمس به صندلي چرمي کتاب خانه اش تکيه داد و از پشت انگشتاني که روي لبش گذاشته بود، و لبخند ميزد همه چيز همان طور که او پيش ميرفت که او ميخواست . ان انفجار کوچک باعث ميشد که اجنه هواي کار خودشان را داشته باشند. به علاوه، از کشتي هاي صيد نهنگ هم یکی کم شده بود ارتمیس فاول از کشتی ...
-
ادامه فصل پنجم
-
هالي شورت دزديده شده؛ جنها احساس ميكنند كه با هالو طرفند. آرتميس به طرز حيرتآوري جنها را غافلگير ميكند و ضرب شستي نشان آنها ميدهد، فرمانده روت به سختي از مرگ رهايي مييابد و متوجه ميشود كه با گروهي معمولي طرف نيست. اما چه چيز باعث اين شد كه آرتميس و فرمانده اينطور با هم برخورد كنند موضوع اين فصل است.
-
مشکل اصلي ارتيمس پيدا کردن يک لپرکان بود. اين لپرکان از اب زير کاه ترين جن و پري ها بودند خدا ميداند که چندين هزار سال بود براي خودشان هر جا ميخواستند مي رفتند و دريغ از يک عکس يا يک فيلم يا حتي مثل اژدهاي درياچه لاک نس اسکاتلند ادعاهايي مبني بر ديدن ان ها . لپرکان ها اصلا موج...
-
فصل سوم آرتميس فاول ؛
در اين فصل با گروهبان هالي شورت... در واحد امنيتي پليسهاي زير زميني آشنا ميشويد... او در آستانهي اخراج از نيروهاي پليس زيرزميني مخفف(لپركان) است... اما اتفاقي در اين بين تاريخ او را و شايد تاريخ كل اجنه را عوض مي كند. اتفاقي مثبت نه... اتفاقي خاص. -
فصل دوم كتاب آرتميس فاول، ترجمه از شيدا رنجبر، نشر افق. داستان بسيار زيبا
-
فصل اول كتاب آرتميس فاول؛ ترجمه از شيدا رنجبر؛ داستاني بسيار زيبا.
-
امانتداري و اخلاق مداري : ترجمه از شيدا رنجبر؛ هرگونه استفادهي تجاري، كپي برداري با ذكر منبع و بدون ذكر منبع ممنوع است.
-
امانت داري و اخلاق مداري؛ ترجمه از شيدا رنجبر ؛ هر گونه استفادهي تجاري و كپي برداري؛ با ذكر منبع و بدون ذكر آنممنوع است.
-
وايسا عقب آدميزاد؛مثل اينكه نمي دوني با كي طرفي!
آرتميس فاول دوازدهساله، يك تبهكار نابغه است. حتي او هم پيش بيني نمي كند كه با گروگان گرفتن يك جن، خودش را درگير چه جنگي ميكند؛ چون اين جن، سروان «هالي شورت» از واحد نيروي ويژهي پليس در سرزمين جنهاست. جنهاي اين رمان، از آنهايي نيستند كه وقت خواب در افسانهها خواندهايم. اينها مسلح و خطرناكند. آرتميس خيال مي كند از تمام قوانين جنها اطلاع دارد و آنها مثل موم در مشت او گرفتارند. اما جنها ناگهان برخلاف قوانين خود عمل مي كنند و درگيري بالا ميگيرد...