فصل اول ( تابستان غمگین)----------------------------------------------------------------این غمگینترین تعطیلات هری در طول عمرش بود. تعطیلات سردی که با از دست دادن پدر خوانده اش در طول دو گذشته ایجاد شده بود.هری پاتر پسر مشهوری که حالا به سن شانزده سالگی رسیده بود تقییرات بسیاری با اولین باری که وارد مدرسه ...
فصل دوم..( مجازات غیر منتظره)---------------------------------------------بیستم آگوست ، هری ساعت هشت صبح آماده جلوی در خانه ایستاده بود .دو روز پیش ریموس برای او نامه ای فرستاده و در آن کوتاه گفته بود ، روز بیستم آگست هشت صبح منتظر او باشد تا برای بردنش به دادگاه بیاید .اما کوچکترین حرفی در مورد این...
فصل سوم .....( اتفاق شیرین)-------------------------------------"دوشیزه آمبریج طبق قانون "246" ، شما سوگند خوردید از دیمنترها استفاده ی نا به جا یا سو ء استفاده نکنید .آیا قبول دارید که در تاریخ دوم آگوست 1995 ، دو دیمنتر را کاملا غیر قانونی و آگاهانه به سراغ آقای هری جیمز پاتر و دادلی ورنون د...
هری پاتر و دالان مرگ.فصل 4( بارو)-------------------------------------------------------"هری ، بیل و چارلی بیرون منتظر تو هستن ، میبرنت به بارو ."دامبلدور همان طور که آرام و بلند در راهرو قدم بر می داشت این حرف را به هری زد و ادامه داد : " دو نفر رو میفرستم دنبال لوازمت ، من کار مهمی دارم و باید زود ...
فصل 5 .( قطار سريع السير هاگوارتس )----------------------------------------------------------( دولورس جين آمبريج معاون ارشد وزير بي لياقت سحر و جادو پس از دادگاهي شدن دست به اعترافاتي وحشتناک زد .طي جلسه اي که روز گذشته ، بيستم آگوست در بخش قانون سوگند خورده شده ، انجام شد . دولورس آمبريج اعتراف کرد که در ...
" استراق سمع "وقتي چشم هري به برجهاي کوتاه و بلند هاگوارتس افتاد نا خداگاه لبخندي روي لبانش نقش بست.....بعد از اين که رون و هرمايني و هري وارد تالار شدن و کنار ميز طويل گريفيندور نشستند ، زمان گروه بندي بود ، کلاه تفکيک کننده روي چاهار پايه اي قرار داشت و جلوي ميز اساتي...
فصل 7 ( ناتالي امبرسمنت استاد دفاع در برابر جادوي سياه )-------------------------------------------------هري دو ضربه به در زد و وارد شد .آنجا مثل سابق بود ، بزرگ و با شکوه .تابلوهاي مديران سابق هاگوارتس بيدار، هوشيار و ترسيده نگاه ميکردند . پروفسور دامبلدور بر عکس هميشه که پشت ميزش روي صندلي مينشست ،...
فصل 8 (وزير غير منتظره )"هري به شمينه نگاه کردي؟به شمينه ي کلاس؟""هري به ذهنش فشار آورد و گفت : " فکر کنم اصلا نديدمش نه شمينه رو نگاه نکردم هرمايني با مشت به گوشه ي کاناپه اي که رويش نشسته بود زد و گفت : " حتما توي شمينه بوده .هر کس بوده از شمينه با امبرسمنت صحبت مي کرد...
اتفاق عجيب)رون بهترين دوران زندگيش را ميگذراند . اين اولين بار بود که هري او را واقعا خوشحال ميديد .تمام کلاسها را با سر حالي مي آمد و در مقابل تبريک بچه ها و زخم زبان بعضي ها واکنش خوبي نشان ميداد جيني هم به اندازه ي او خوشحال و سر حال بود .همان شب فرد و جرج براي آنها نامه نوشته ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.