جادوگران® :: مقالهXML مقالهhttps://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2492/c202024-03-29T10:06:12+00:00info at jadoogaran dot orgARTICLE @ XOOPS powered by FeedCreatorبهترین لحظات جام جهانی کوییدیچ2018-09-29T17:44:23+00:002018-09-29T17:44:23+00:002018-09-29T17:44:23+00:00https://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2492/c20Yvonneشاخه: مقالهها<br />منبع: (mugglenet.com)<br />خلاصه: طی چند ماه گذشته، مشغول بازخونی کتابهای هری پاتر بودهم تا اون جادوی فوقالعاده رو دوباره تجربه کنم. فعلاً دارم کتاب جام آتش رو میخونم. واقعاً یادم رفته بود که این کتاب، عجب اتفاقات شگفتانگیزی داشت. یکی از بخشهای موردعلاقهم، جام جهانی کوییدیچه...طی چند ماه گذشته، مشغول بازخونی کتابهای هری پاتر بودهم تا اون جادوی فوقالعاده رو دوباره تجربه کنم. فعلاً دارم کتاب جام آتش رو میخونم. واقعاً یادم رفته بود که این کتاب، عجب اتفاقات شگفتانگیزی داشت. یکی از بخشهای موردعلاقهم، جام جهانی کوییدیچه.<br />توی این مقاله، میخوام با همدیگه یه نگاهی به دوتا فصل از کتاب چهارم داشته باشیم.<br />یکیشون، فصل هفتمه که در مورد اتفاقات قبل از مسابقهی کوییدیچه و اونیکی، فصل هشتمه که خود مسابقه رو روایت میکنه.<br /><br />یکی از چیزهایی که باعث میشه از جام جهانی کوییدیچ خوشم بیاد، اینه که بالاخره میتونیم ببینیم جادوگرها و ساحرهها، خارج از محیط مدرسه چطوری زندگی میکنن. توی این فصل، چندین «بچهجادوگر» رو توی محوطهی اردوگاه میتونیم ببینیم. مثلاً اون پسربچهای که با چوبدستی پدرش بازی میکرد یا دختربچههایی که سوار جاروهای اسباببازی بودن.<br />اگه یه نگاهی به کل کتابها بندازیم، متوجه میشیم که کم پیش میاد که بچههایی رو ببینیم که هاگوارتز رفتن براشون زوده.<br />و من فکر میکنم که واقعاً جالبه که ببینیم اونا قبل از اینکه برن مدرسه، زندگیشون رو چطوری میگذرونن.<br /><br />البته جدا از این، چیزی که باید بهش توجه کنیم، اینه که توی فصل هفتم، ما نهتنها جادوگرها رو خارج از محیط مدرسه و توی محوطهی اردوگاه ماگلی میبینیم، بلکه اونا رو بصورت استتارکرده در بین ماگلها هم میتونیم ببینیم.<br />البته بعضیها این کار رو بهتر از بقیه انجام میدن. مثلاً دو جادوگر از وزارت سحر و جادو که واقعاً لباسهای شگفتانگیزی پوشیده بودن. <br /><br />نقل قول:<div class="xoopsQuote"><blockquote>"یکی از آنها، کت و شلوار پشمی به تن داشت و روکفشیای به پا کرده بود که تا رانش میرسید. همکارش نیز یک دامن اسکاتلندی و یک کت بارانی پوشیده بود."</blockquote></div><br /><br />خیلی دلم میخواد بدونم که جنس این کت بارونی، پلاستیکی بوده یا پارچهای. حیف که توی کتاب مشخص نشده. واقعاً در موردش خیلی کنجکاوم.<br />البته نباید «آرچی» رو فراموش کنیم. مهمترین مردی که توی جام جهانی کوییدیچ حضور داره! شخصی که اینطوری توصیف شده: <em>«... یک جادوگر خیلی پیر که یک ربدوشامبر گُلگُلیِ بلند پوشیده بود.»</em><br />یکی از جادوگرهای وزارتخونه به آرچی پیشنهاد داده بود که یه شلوار درست و حسابی و ساده بپوشه، امّا آرچی اصلاً اهمیتی نداده بود. من واقعاً ازش خوشم میاد! اون میدونه که چی دلش میخواد بپوشه و هیچ اهمیتی هم نمیده که بقیه در مورد طرز لباس پوشیدنش چی میگن.<br /><br />بذارین از خود مسابقهی کوییدیچ براتون بگم. مسابقه واقعاً شگفتانگیز بود! بخش موردعلاقهم اونجاییه که قبل از مسابقه، کورنلیوس فاج داشت وزیر بلغارستانی رو، که ظاهراً بلد نبود انگلیسی حرف بزنه، دنبال خودش میکشید و به همه معرفی میکرد. حالا بعد از اینکه مسابقه تموم شد، با این گفتگوی خندهدار روبهرو میشیم.<br /><br />نقل قول:<div class="xoopsQuote"><blockquote>"صدای حزنآلودی از پُشت سر هری گفت: «خب، ما شوجاعانه جانگید.»<br /><br />هری برگشت. این صدای وزیر سحر و جادوی بلغارستان بود.<br />فاج از کوره در رفت و گفت: «شما انگلیسی بلدین؟! از صبح تا حالا با علم اشاره داشتم باهاتون حرف میزدم!»<br /><br />وزیر بلغارستان شانههایش را بالا انداخت و گفت: «خب، بارایِ اینکه خایلی بامزه بود.»"</blockquote></div><br /><br />برای من، این یکی از بهترین صحنههای این فصله. واقعاً از وزیر بلغارستانی خوشم اومد که همچین شوخیای با فاج کرد. چون اون فکر میکرد این میتونه یه شوخی بامزه باشه.<br />