هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

کتاب هشتم: هری پاتر و سوزش زخم


فصل اول: پسر نوح
جینی ویزلی تنها روی صندلی میز غذاخوری نشسته بود و با چنگالی که در دستش بود آرام با غذایش بازی میکرد. نگاه او مدام بین غذا و ساعت مکان نمای اعضای خانواده در رفت و آمد بود. ساعت نشان میداد که هنوز هری پاتر در اداره کارآگاهان است.

بعد از ده دقیقه، عقربه هری از اداره کارآگاهان حرکت کرد و بسمت کلمه خانه آمد.

هری پاتر درست در کنار میدان گریمولد ظاهر شد. نگاهی به خانه ای که زمانی متعلق به پدرخوانده اش سیریوس بلک بود کرد، شنلش را تکاند و بسمت خانه حرکت کرد. چند قدمی بیشتر با در خانه فاصله نداشت که نگاهش به درخت مجاور میدان افتاد.

دو کلاغ چاق را بسختی روی بلندترین شاخه های درخت پیدا کرد. معلوم بود کلاغ ها بخوبی استتار کرده اند. برای آنها دست تکان داد، در خانه را باز کرد و وارد شد.

هنوز کامل در را نبسته بود که چیزی خوشایند در بغلش افتاد. جینی تمام قد در آغوش هری بود و به او لبخند میزد. جینی گفت: «آقای رئیس غذاتون سرد شد!» هری گونه جینی را بوسید و جواب داد: «عیب نداره عزیزم. فک نکنم دفعه اولم باشه که غذای سرد میخورم.»

هر دو کنار میز غذاخوری نشستند و همانطور که هری غذایش را میخورد، جینی مفصل درباره کارهایی که باید برای کریسمس انجام دهند صحبت کرد.

هری یک لیوان آب خورد، با دستمال دهانش را پاک کرد، از جینی بابت غذا تشکر کرد و گفت: «راستی کلاغامون چطورن؟» جینی ابرویش را بالا برد و جواب داد: «هووم ... باید به کلاغات بگی رژیم بگیرن. یواش یواش محتویات یخچالمون داره تموم میشه.»

هری خندید و ادامه داد: «اینا بهترین کارآگاههای منن! اگه اینا اینجا مواظب تو و لی لی نباشن من نمیتونم با خیال راحت و با تمرکز تو اداره کار کنم. همش حواسم میره سمت شما.»

جینی با بیخیالی جواب داد: «باشه، بیخیالشون! خودم یه کاریش میکنم. شاید رفتم یه گربه ای چیزی پیدا کردم! اما از اینا که بگذریم دوتا خبر دیگه م برات دارم. اول اینکه یه نامه برات اومده.»

هری با تعجب پرسید: «از کی؟»
جینی: «قهرمان ورزش بوکس ماگلا»
هری: « اوه دادلی! چقد دلم براش تنگ شده بود.»

هری نامه را کامل خواند، کمی خندید و به خودش قول داد در اولین فرصتی که خستگیش در برود جواب نامه را با تیزپروازترین جغدش بفرستد. سپس رو به جینی کرد و گفت: «خبر اولت که خیلی خوب بود امیدوارم خبر دومت هم همینطور باشه.»

جینی با حالتی مردد جواب داد: «منم امیدوارم. راستش امروز آلبوس سوروس یه جغد از هاگوارتز فرستاده و گفته گروهبندی شده و تو گروه اسلایترین افتاده! در ضمن یه دوست خیلی خوبم به نام اسکورپیوس مالفوی پیدا کرده!»

هری برای اینکه خیال جینی راحت شود به او گفت که این گروهبندی هیچ اشکالی ندارد و همیشه به آلبوس سوروس افتخار میکند اما درونش نگرانی خاصی بوجود آمده بود.

ادامه دارد ...
قبلی « حماسه سیاوش ۸ سرزمین عجایب ۱ » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
reihaneh.1379
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۹۱/۹/۱۳ ۱۹:۰۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۹۱/۹/۱۳ ۱۹:۳۱
عضویت از: ۱۳۹۱/۶/۱۱
از: برج گریفندور
پیام: 98
 پاسخ به Re: کتاب هشتم: هری پاتر و سوزش ز...
عالی بود ادامه بده

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.