هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: اطلس هری پاتر: شخصیت های اصلی

شخصیت های اصلی : هری پاتر


این مقاله با ترجمه من و ویراستاری دوست عزیزم تانکس تهیه شده تصویر کوچک شده


هری جیمز پاتر Harry James Potter


« من دنبال دردسر نمی رم، خودش میاد سراغم »
-- هری پاتر

« آه ،بازم تویی؟ حتما دوباره با چیزای خطرناک داشتی بازی می کردی؟ »
-- مادام پامفری به هری

« گوش کن هری...تو خیلی از خصوصیاتی که سالازار بزرگ براشون ارزش قائل می شه داری - استعداد شخصی خودش مار زبان بودن - مبتکر بودن - اراده قوی داشتن و کمی خلاف قوانین عمل کردن. اما کلاه گروه بندی تو رو توی گریفندور قرار داد. می دونی چرا. فکر کن...این تصمیم های ماست که مشخص می کنه ما دقیقا چه آدمی هستیم و نه توانایی های ما... »
-- آلبوس دامبلدور

سال های اولیه
1980 تا 1981

هری جیمز پاتر در 31 ژوئیه 1980 از جیمز و لیلی پاتر زاده شد. سیریوس بلک، بهترین دوست جیمز پاتر، به عنوان پدر خوانده هری نامگذاری شد. سیریوس، جیمز و لیلی هر سه عضو محفل ققنوس بودند، محفلی متشکل از جادوگران و ساحره هایی که با لرد ولدمورت در حال جنگیدن بودند.تعداد مرگ خواران بیشتر از محفلی ها بود ولی آن ها همچنان به این نبرد ادامه دادند. جیمز و لیلی پاتر سه بار به سختی توانستد از چنگ ولدمورت فرار کنند.

قبل از اینکه هری به دنیا بیاید، در یک پیشگویی اشاره شده بود که شخصی که قدرت شکست دادن لرد سیاه را دارد در پایان ژوئیه زاده می شود. لرد ولدمورت قسمتی از این پیشگویی را توسط جاسوسش شنید و به دنبال این نوزاد آمد تا او را از بین ببرد. پیشگویی درباره نویل لانگ باتم و هری، هر دو صدق می کرد ولی لرد ولدمورت به این نتیجه رسید که آن شخص حتما هری خواهد بود و برای همین به جستجوی او رفت. جیمز و لیلی می دانستند که لرد ولدمورت در پی هری است تا او را به قتل برساند برای همین در اکتبر 1981 از طلسم "وفاداری" استفاده کردند تا از لرد ولدمورت در امان باشند. متاسفانه شخصی که به عنوان راز دار انتخاب شد، پیتر پتی گرو، یک جاسوس دو طرفه بود و او موقعیت پاتر ها را برای ولدمورت فاش کرد.

عصر 31 اکتبر 1981، لرد ولدمورت به دهکده گودریک _جایی که جیمز و لیلی مانند ماگل ها زندگی می کردند_رفت و به آن ها حمله کرد. جیمز تلاش کرد که ولدمورت را در مقابل در متوقف کند ولی موفق نشد و همانجا کشته شد. لیلی سعی کرد با هری فرار کند ولی ولدمورت او را به دام انداخت. در کمال تعجب، ولدمورت به لیلی گفت که زندگی او را می بخشد ولی او از جلوی ولدمورت کنار نرفت و توسط وی کشته شد. این فداکاری بسیار مهم بود چون معلوم شد که همین فداکاری مادر هری بود که جادویی باستانی را بوجود آورد و زمانی که ولدمورت نفرین آواداکداورا را به هری فرستاد این جادو از او محافظت کرد و طلسم ولدمورت به خودش برگشت که باعث خارج شدن ولدمورت از بدنش شد. این نفرین یک زخم صاعقه مانند در پیشانی هری به جای گذاشت.

به خاطر نبردی که بین پاترها و ولدمورت رخ داد خانه پاترها ویران شد. دامبلدور از هاگرید خواست تا هری را از خرابه های خانه پاترها نجات دهد و او را نزد خودش بیاورد. هاگرید قبل از اینکه ماگل ها بتوانند بازجویی های خودشان را شروع کنند، موفق شد هری را نجات دهد. هاگرید در آن جا با سیریوس بلک رو به رو شد و سیریوس از او خواست تا هری را به او بدهد چون او پدر خوانده هری بود ولی هاگرید از این کار امتناع کرد و به گفته دامبلدور عمل کرد. سیریوس موتور پرنده خود را به هاگرید قرض داد تا هری را به یک جای امن ببرد.

اینکه هری و هاگرید در روز بعد کجا بودند مشخص نیست. دامبلدور از این زمان برای فراهم کردن مقدمات لازم برای زندگی کردن هری نزد دورسلی ها استفاده کرد ، ولی حتی مک گونگال هم نمی دانست که قضیه چیست. شب روز بعد او دامبلدور را در پریوت درایو دید و بعد از مدتی هاگرید سوار بر موتور سیکلت پرنده با هری فرا رسید. آن سه نفر هری را در مقابل در خانه دورسلی ها، تنها فامیل خونی هری، به همراه یک پتو و نامه ترک کردند.

دهه ای برای سوء استفاده
1981 تا 1991

در این ده سال هری یک زندگی سراسر محرومیت و کمبود محبت داشت. خاله پتونیا، خواهر مادر هری، به همراه شوهرش عمو ورنون مصمم بودند تا جادو را از وجود هری بیرون بکشند. آن ها هیچ وقت هویت حقیقی اش را به او نگفتند و به او گفتند که پدر و مادر هری در تصادف ماشین کشته شدند و به همین خاطر است که بر پیشانی اش زخم دارد. آن ها به اندازه زیادی به پسرشان دادلی عشق می ورزیدند در حالی که به هری زورگویی می کرد و او را مجبور کرده بود که در زیر راه پله ها بخوابد. اولین و مهم ترین قانون در خانه دورسلی ها این است:« سوال نپرس! » هدف آن ها این بود که هری را منکوب و ذلیل شده تربیت کنند تا هیچ قدرت جادویی از خودش نتواند نشان دهد. آن ها هری را به مدرسه دادلی فرستاد که در آن جا نیز دادلی به او زور گویی می کرد. بقیه بچه ها در مدرسه نیز از هری دوری می کردند چون نمی خواستند که با کسی که دادلی به او قلدری می کرد دوست باشند زیرا آن وقت دادلی به آن ها نیز زورگویی می کرد. او همیشه مجبور بود که لباس های کهنه دادلی را بپوشد که همیشه برایش بزرگ بودند.

با وجود تمام تلاش هایی که دورسلی ها کردن، هری هنوز هم در این مدت از خودش استعداد جادویی نشان می داد. یک بار زمانی که عمو ورنون از موهای در هم ریخته هری کلافه شده بود و موهایش را از ته زد، فردای آن روز دوباره هری با موهای بلند سر میز صبحانه نشست. بار دیگر، دادلی و دوستانش به دنبال هری بودند تا او را اذیت کنند ولی به طور ناگهانی او خود را بالای سقف مدرسه یافت. او کلاه گیس یکی از معلمین را آبی کرد و یک بلوز زشت را، که خاله پتوینا می خواست به زور تنش کند کوچک کرد.

بعضی اوقات عمه مارج نیز به دیدار دورسلی ها می رفت. او عاشق عذاب دادن هری بود. عمه مارج همیشه هدایای گران قیمتی برای دادلی می خرید و برای هری چیزهایی وحشتناک می آورد یا اصلا چیزی نمی آورد. او سگ بزرگش، ریپر، را به همراه خود می آورد و وقتی هری نه ساله بود گذاشت تا ریپر هری را تا بالای درخت تعقیب کند. هری تا نیمه شب بالای درخت ماند تا زمانی که عمه مارج، ریپر را به داخل صدا کرد.

در سن ده سالگی او یک پسر لاغر اندام با زانو های قلبمه شده و موهای سیاه در هم ریخته بود. او یک عینک با قاب دایره ای شکل، که به خاطر ضربات مداوم دادلی به او شکسته بود را به چشم می زد. او به خاطر فرار کردن از دادلی پسر فرزی شده بود و هنوز در زیر راه پله زندگی می کرد. چشم های او مثل مادرش سبز روشن بودند.

ولی در تابستان سال 1991 اتفاقی افتاد که زندگی اش را عوض کرد. نامه های عجیبی برای وی فرستاده شد و خاله و عمویش برای جلوگیری از این موضوع به یک کلبه بر روی یک صخره در وسط دریا پناه بردند. بعد از نیمه شب هاگرید به آن کلبه رسید و متوجه شد که هری پاتر اصلا اطلاع ندارد که یک جادوگر است. هاگرید تمام تلاشش را کرد که به هری گذشته اش را بگوید. صبح 31 ژوئیه سال 1991، هاگرید، هری را به کوچه دیاگون برد تا وسائل مدرسه را برایش خریداری کند. چند هفته بعد، در اول سپتامبر هری سوار قطار سریع السیر هاگوارتز شد و به مدرسه علوم و فنون جادویی هاگوارتز رفت.

سال اول در هاگوارتز
از سپتامبر 1991 تا ژوئن 1992

در اولین سال هری، او با رون ویزلی و هرماینی گرنجر دوست صمیمی شد و از دراکو مالفوی متنفر بود. هری یک دانش آموز متوسط بود. او توانست با جارو پرواز کند و متوجه شد که در این کار خیلی ماهر است. به همین خاطر عضو تیم کوییدیچ گریفندور شد.وی جوان ترین عضوی بود که در قرن اخیر در تیم کوییدیچ راه پیدا کرده است. در طول این سال برای هری و دوستانش مشخص شد که ولدمورت قصد دزدیدن سنگ جادو را که در طبقه سوم هاگوارتز قرار داشت دارد. هری به تعقیب کوییرل که توسط ولدمورت کنترل می شد رفت و او را در تالار های مخفی مدرسه پیدا کرد. او به کمک رون و هرماینی توانست مرحله های سخت متعددی را پشت سر بگذارد و در آخر بتواند با کوییرل و ولدمورت رو به رو شود. هری توانست با موفقیت از سنگ جادو در برابر ولدمورت محافظت کند. اگر چه برای این کار او به شدت زخمی شد و بعد از آن به مدت سه روز در دمانگاه بیهوش بود.

هری پاتر

تولد: 31 ژوئیه، 1980، از جیمز و لیلی پاتر زاده شد (س.ج.8)
هاگوارتز: اول سپتامبر، 1991 تا به حال، گروه گریفندور
کوییدیچ: جستجوگر تیم کوییدیچ گریفندور از سال 1991
چشم: سبز روشن، مثل چشم های مادرش، عینک های دایره ای مانند به چشم می زند
مو: سیاه، به هم ریخته، از پشت سیخ شده مثل موهای پدرش
بدن: کوتاه و لاغر، زانوهای قلمبه شده
ویژگی خاص: زخمی به شکل صاعقه ای در پیشانی اش دارد
تخصص: در دفاع در برابر جادوی سیاه،ماهر است.
توانایی خاص: مار زبان، حضور دیگران را حس می کند، خواب هایی که از غیب می گویند می بیند!!
چوبدستی:طول 35 سانتیمتر،چوب درخت سرخدار،وسط آن پر ققنوس فوکس قرار دارد.
دسته جارو: نیمبوس 2000 (1991 تا 1993) ، آذرخش (1994 تا به حال)


فیلم ها
دنیل رادکلیف نقش هری پاتر را در فیلم ها بازی می کند.
قبلی « شخصیت های اصلی : هرماینی گرنجر شخصیت های اصلی : مینروا مک گونگال » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
sulleywan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۲۰:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۲۰:۰۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱۷
از: خوابگاه دختران
پیام: 102
 Re: تشكر
خیلی خوب بود عالی بود.<br /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4092559746cf4.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil444f258d493f3.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil3dbd4e5e7563a.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil3dbd4e5e7563a.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil3dbd4e5e7563a.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil3dbd4e5e7563a.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4092559746cf4.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4092559746cf4.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4092559746cf4.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil4092559746cf4.gif" alt="" /> <img src="http://www.jadoogaran.org/uploads/smil442f7810ecd20.gif" alt="" />

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.