هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری :: دره شیطان

دره ي شيطان - فصل 1


فصل اول_پيشگويي زن عجيب
مالكوم و ماروين به سمت برادر بزرگشان (مارتين) كه چوپان بود، مي دويدند.مارتين در حالي كه چشمانش را بسته بود ، با تمام وجود ني مي زد و سرش را با ريتم اهنگ تكان مي داد. هر از چند گاهي هم چشمانش را باز مي كرد و ابتدا به گوسفندان و بعد به سگ بزرگ سياهش (ناپلئون) نگاه مي كرد و دوباره چشمانش را مي بست . مارتين عاشق ني زدن بود. او دوست داشت تمام روز زير سايه ي درختي بنشيند و تا وقتي كه نفسش ياري مي كرد ني بزند. ان روز هم با هيچ يك از روزهاي ديگر فرقي نداشت.مارتين هم مثل هميشه چشم بسته ني مي زد.به جاهاي زيباي اهنگ رسيده بود كه صداي خش خشي شنيد. بلافاصله چشمانش را باز كرد و به اطرافش نگاه كرد. مالكوم و ماروين را ديد كه با احتياط به گوسفندان نزديك مي شوند. مالكوم و ماروين دوقلو بودند و حدود هفت سال داشتند. ان دو بچه هاي كنجكاو و ماجرا جويي بودند. هر دو مثل مارتين بيني بزرگ ، موهاي فرفري قهوه اي سوخته ، چشمان ابي و دندان هاي سفيد داشتند. لباس هاي تنشان هم كهنه و قديمي و وصله پينه دار بود. مارتين با ديدن ان دو نفس راحتي كشيد زيرا فكر كرده بود كه صداي پاي گرگ است. رو به ان دو گفت:
مالكوم! ماروين! بياييد اينجا!
مالكوم و ماروين به طرف او رفتند. مارتين از حايش برخاست و گفت:
شما مواظب گوسفندها باشيد . راستش من به دستشويي نياز دارم.
مارتين اين را گفت و دوان دوان از ان دو دور شد.مالكوم و ماروين وقتي مطمئن شدند كه او رفته است بلند زير خنده زدند.در همين موقع ناپلئن شروع به واق واق كرد . ماروين به سمت ناپلئون رفت و گفت:
ناپلئون به نظر تو خنده دار نبود؟
ناپلئون به پشت ماروين رفت و او را به سمت جلو هل داد.ماروين با تعجب گفت:
هي چي كار مي كني؟
در همين موقع چشمش به چشمش به مالكوم افتاد . رنگ مالكوم پريده بود و با دهان باز به طرف چپ گله نگاه مي كرد.ماروين اب دهانش را قورت داد و به ان سمت چرخيد. گرگي درشت و سياه به سمت گله مي امد. ماروين به مالكوم نزديك شد و گفت:
حالا چي كار كنيم؟
مالكوم گفت:
بايد برويم سريع مارتين را پيدا كنيم.
در همين موقع صدايي زنانه از پشت سرشان شنيدند كه مي گفت:
گرگ دنبال فرصت مي گشت تا درنبود مارتين يكي از گوسفندان را پيش سلطان دره ي شيطان ببرد. گرگ هاي دره ي شيطان بسيار باهوش هستند. مارتين هم از دور گرگ را مي بيند و به طرف او مي دود و با سنگ چشم او را كور مي كند. گرگ هم دست خالي از اين جا مي رود.
مالكوم و ماروين به پشتشان نگاه كردند.زن جواني با قدي بلند و اندامي لاغر و موزون با پوستي به سفيدي برف پشت سرشان ايستاده بود. او چشمان ابي اسماني ، لب هاي باريك صورتي ، گونه هاي برجسته ، چانه اي كوچك ، بيني سر بالا و قلمي ، موهاي مجعد قرمز روشن كه تا ران پاهايش بود ، مژه هاي بلند فردار و ابروهاي باريك داشت. او كلاه نوك تيز مشكي و رداي بلند مشكي به تن داشت. عصايي كج و كوله از جنس چوب ولي طلايي به دست داشت كه در بالاي ان نگين هاي درشت سبز، ابي و قرمز قرار داشت. زن به ان دو لبخند زد . مالكوم و ماروين به گرگ نگاهي كردند. گرگ به طرف نزديك ترين گوسفند حمله كرد.نفس مالكوم و ماروين در سينه حبس شد. در همين موقع سنگي به چشم گرگ خورد . گرگ زخمي زوزه كشان از انجا دور شد. مارتين دوان دوان به سمت گله اند. ماروين به زن موقرمز گفت:
تو كي هستي؟
زن مو قرمز با لبخندي گفت:
من ورونيكا خواهر زوسيا هستم. زوسيا ي جادوگر را كه مي شناسيد؟
ورونيكا چشمكي زد و غيب شد.مالكوم وماروين با دهاني باز شاهد رفتن او بودند. ان دو مي انديشيدند كه اين زن كه بود كه واقعه ي مربوط به گرگ را به اين دقيقي پيش بيني كرده بود . چند قدم ان طرف تر مارتين هم از چيزي متعجب بود.

قبلی « جادوگر یا خون آشام؟ - فصل 5 ضرب المثلهاي جادويي » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
شون پن
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۱۵ ۱۴:۵۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۷/۱۵ ۱۴:۵۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۴/۶
از: آمریکا،سانفرانسیسکو
پیام: 197
 Re: دره ي شيطان
داستان قشنگی بود. داستان رو اصلاض کش نداده بودی. با اینکه یه ذره کم بود ولی ضرب آهنگ خوبی داشت. من که از خوندنش لذت بردم.امیدوارم بقیش هم مثل همین یکی قشنگ باشه.

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.