هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: تـئوری‌ها و استدلال حوادث

اسنیپ...خوب؟...بد؟


قبل از اينكه دليل هامو بگم بايد ۲ نكته رو بدونين:

۱) در ابتداي كتاب اسنيپ به مادر دراكو مالفوي قسم ناشكستني خورد كه در انجام وظيفه دراكو بهش كمك كنه و وظيفشو انجام بده. مي دونين كه قسم ناشكستني رو اگه يكي زير پا بذاره در جا مي ميره.

۲) مي دونين كه وظيفه دراكو كشتن دامبلدور بود.

حالا دلايل من:

در ادامه متن بخوانید ...


۱) مي دونين كه دامبلدور و اسنيپ هر دو مي تونستن كه ذهن رو بخونن و هنگامي كه اسنيپ وارد شد دامبلدور صداش زد و هر دو براي مدتي به هم نگاه كردند (مي تونستن از طريق ذهن حرف زده باشن) بعد از اون دامبلدور به اسنيپ گفت لطفا ... لطفا ... . دامبلدور براي بخشش التماس نمي كرد بلكه از اسنيپ خواست تا اونو بكشه چون اگه اين كارو نمي كرد اولا اسنيپ خودش مي مرد (به خاطر قسم ناشكستني) و يكي ديگه دامبلدور را مي كشت. من فكر مي كنم قبلا دامبلدور به اسنيپ دستور داده بود در اين شرايط اون كارو بكنه.

۲) بعد از قضيه كشتن هنگام جدال هري با اسنيپ، اسنيپ هري رو نكشت بلكه به او چند نصيحت كرد. اينكه ذهنشو ببنده و ياد بگيره آرام ورد ها رو بگه تا موفق بشه.

۳) هنگامي كه يك مرگ خوار خواست به هري حمله كنه اسنيپ جلوشو گرفت.

اينا دلايل من بود و من اين قضيه ها رو براي همه تو روم هاي چت ياهو و ... تعريف كردم و اين باعث شد كه كسي گول جي كي رولينگ رو نخوره به همين دليل هم جي كي تصميم گرفت كه منو از ميان برداره تا براي كسي ديگه نگم.


اولين اشتباه و بدي اسنپ همين بود كه قسم ناشكستني خورد. نظر آرتور ويزلي و عصبانيت او از اينكه جورج و فرد چه كار كردند بزرگترين جوابي است كه به اين طلسم مي توان داد. تحت هيچ شرايطي نبايد اينكار را كرد. دامبلدور نمي توانست از متحدانش اين طلسم را بگيرد؟ البته معلوم است كه پليد ترين كارها فعلي است كه مرگ كسي را سبب شود. چه اون انسان خوب باشد چه بد!!!

وظيفه دراكو باز كردن هاگوارت بود و دامبلدور لقمه اي بزرگتر از دهن خود والده مورت بود و با اين حساب كشتن دامبلدور جز وظايف مرگ خواران بود و حتي اسنپ وظيفه كشتن او را نداشت. شايد براي اينكه در صورت شكست هنوز جاسوس بماند.

صورت پر از تنفر اسنپ باعث شد دامبلدور ناله بكند. اينكه پشت دامبلدور شكست. كمرش خرد شد. كسي كه اينهمه از او خبر داشت خنجر بدست به سمت او مي آمد. حرف دامبلدور از اول اين بود مرگ بدترين چيز نيست. و البته بدترين چيز بودن و بي توجه ماندن است.


اسنپ هري را نكشت به سه دليل:


يك: (از ديد هري) پس منو هم بكش اي آدم ترسو. همونطور كه خودتون همه فهميديد منظور آزار هري بود.


دو: پيروي از دستور والده مورت. اينكه والده مورت تحقير شده بود و مي خواهد شخصا هري را بكشد.


سه: تلافي كاري كه جيمز پاتر كرده بود.


البته اسنپ زنده خواهد ماند.... بله رسم روزگار اينطور است. خوب ها مي روند و بي لياقت ها مي مانند يا در حسرت يا در تباهي

خوب این از دلایل دوستمون بود. حالا باز جواب من:

گفتید که بزرگترین اشتباه اسنیپ این بود که قسم ناشکودنی خورد من این رو قبول دارم که اشتباه بود ولی این اشتباه بزرگی نبود. دل اسنیپ به حال مادر مالفوی سوخت و این کار رو کرد. دلرحمی چیزی نیست که یک شیطان داشته باشد. عشق در دلهای پاک وجود دارد.

گفتید که وظیفه دراکو باز کردن در هاگوارتز بوده ولی اگه به خلاصه فصل ۲۸ در وبلاگ من مراجعه کنید می بینید که دامبلدور به مالفوی می گه که وظیفه تو کشتن من بوده. و اون گردنبندی رو که برای کتی بل فرستاد و یا اون شربت که هدفش دامبلدور بود توسط مالفوی و برای کشته شدن دامبلدور بود. و البته در کتاب بسیار واضح هست.

گفتید نفرت اسنیپ. نفرت اسنیپ از دامبلدور نبود از کاری بود که به دستور دامبلدور مجبور به انجام ان بود. از قتل. به خاطر بیاورید که قبل تر در کتاب هاگرید برای هری گفت که شنیده اسنیپ به دامبلدور می گفته این کار رو از من نخواه این کار خیلی سخته و...

از دلایل اینکه اسنیپ هری رو نکشت. به نظر من اینطور نیست بلکه اسنیپ حتی با هری مبارزه سنگینی هم نکرد بلکه به او نصیحت کرد که ذهنش رو محفوظ بداره. چرا اسنیپ باید این کار رو می کرد؟

بعد از مرگ دامبلدور هم مک گانگول گفت که دامبلدور دلیل بسیار معقول و صد در صدی داره که اسنیپ آدم بدی نبوده. دامبلدور به هر کسی اعتماد نمی کنه.

با توجه به نظر سنجی ای صورت گرفته در وبلاگ هم اکثریت بر این گمان دارند که اسنیپ انسان خوبی است هرچند این را بگویم که من از اسنیپ خوشم نمی آید.

به نظر من واضح است که اسنیپ فقط از دستورات دامبلدور تبعیت کرده. دامبلدور زمانی که علامت شوم رو روی مدرسه دید اولین چیزی که گفت این بود که باید اسنیپ رو ببینم معلوم هست که در این ورد از قبل با اسنیپ صحبت کرده است.

آواداكدآورا: طلسمي كه با آن آرزوي مرگ كسي را مي كني!! بلاتريكس مي گويد براي انجام اين كار بايد بخواهي ايجاد درد كني يا از آن لذت ببري. اسنپ به هري در مقابل بكار بردن كراكيو (بهتره بگويم كروسو كه از همان كراس نماد شكنجه مسيح آمده) مي گويد: تو يا قدرت اينكار را نداري يا نمي تواني. در بحث قدرت داشتن كه شكي نيست هري يكي از بهترين هاست. اما اينكه هري نمي تواند آنرا كامل كند بخاطر اين است كه هري ذاتا با اذيت كردن ديگران مخالف است خشم هري تاثيري موقت بر روي بلاتريكس داشت. اما لذت شكنجه دادن و نفرت براي كشتن لازم است. تا بحال كسي را ديده ايد كه انساني را كي مي تواند نجات يابد را بكشد. بخاطر احتمالا يك تماس چشمي و يك پيام ذهني...


دامبلدور بزرگتر از اين حرف ها بود كه از كسي بخواهد او را بكشد. اينطور فكر نمي كنيد؟ وقتي به هري مي گفت فقط اسنپ مي تواند به من كمك كند به اين خاطر بود كه اسنپ يل بزرگ معجون سازي است. در ضمن اسنپ با فوت و فن جادوهاي سياه و كارهاي لرد آشنا بود. اسنپ شاهزاده ي دورگه بود!!! دامبلدور به مالفوي مي گويد از كجا مي داني كه ما پيروز نمي شويم؟ به هري مي گويد زود برو و بدون جلب توجه اسنپ را بياور. آيا اسنپ را براي كشتن خود مي خواهد يا براي معجوني نيرو بخش. چرا هري را ميخكوب كرد در صورتي كه مي توانست نفسش را براي طلسم مالفوي به هدر دهد. دامبلدور همزمان با صداي قدم فهميد كه آنجا محل قتلش هست جايي كه نقشه كشيده شده تا كشده شود. هري را ثابت كرد تا ..... معلومه چون هري شجاع تر از آنست كه فكر كند با چند نفر حريف مي شود. و دامبلدور كه براي قطره قطره ي خون هري ارزش و بها قايل است طلسمي ابدي هري را كرد كه فقط با مرگش از بين رفت... وقتي دامبلدور مرد هري توانست حركت كند. نگوييد كه بيحركت ماندن هري براي ترس بوده. اين جمله كه مي گويد از ترس بود نمي توانست حركت كند بيشتر براي اين به نظر مي رسد كه دامبلدور را مرده ديده و گرنه هري شنلش را كنار پرت نمي كرد مگر پشت شنل كسي مي ترسد كه به ديگر حمله كند؟؟؟ نه بحث كليشه اي جوانمردي است. بيشك اسنپ مي توانست با حركتي تمام مرگ خواران را از بين ببرد. فكر مي كنيد دامبلدور براي چه اسنپ را مامور نگهباني نكرد؟ چون اسنپ با ديدن پرواز اشعه هاي سبز و قرمز بر مي گردد. به هري گفت برو و اسنپ را بيدار كن و بياور پيش من. راستي بياد داريد كه اسنپ هري را با چيزي مثل شلاق تنبيه كرد آنقدر هري صدمه ديده بود كه با خود فكر كرد از درد خواهد مرد. چه معنايي دارد آموزش؟ خوب من يك ايده ي جالب دارم و اون اينكه رولينگ به شيوه اي مي خواسته راه را به هري نشان بده و اينكه چه قدر مهمه كه جلوي دهان و ذهنش را بگيره. ولي چرا دامبلدور به اكلامنسي ديگر اصرار نكرد. به نظر من چون فهميد ورود به ذهن هري كاري خطرناك است. او سرشار از احساس است. شخصي كه به نظر اسنپ هيچ شانسي نخواهد داشت در برابر لرد تاريكي ولي هري لرد تاريكي را از خود فراري داد.


آخرين چيزي كه بايد در مورد اسنپ بگويم كاملا واضح است و با يك سوال جوابش داده خواهد شد. چرا اسنپ سعي مي كند بچه گانه هري را تحقير كند و ازش امتياز كم كند و او را در كلاس ها ناچيز جلوه دهد؟ و چه كسي دشمني اسنپ و هري را شروع كرد. جواب هردو سوال يك جواب است : كينه. جيمز پاتر شايد دايره دانش طلسم اش به سوروس نمي رسيد ولي او شخصيتي مردمي و كامل داشت. ههمه دوستش داشتند و به كارهايش مي خنديدند. سريوس در جواب مي گه: و اون چي بود هنوز همون كوچولي بي خاصيت كه ذهنش مشغول جادوي هاي سياه است.


يك چيز ديگر و انون اينكه:


همانطور كه گفتم اسنپ در ميان مرز خوبي و بدي سرگردان بود. از آنطرف خوبي در او تاثير گذاشته از آنطرف او ذاتا مجذوب جادوي سياه بود. تصميم نهايي به خود شخص است.


و حالا پاسخ من به این دوست عزیز:


من این مطلب رو اعلام کنم که هیچ گاه نظرم بر این نیست که اسنیپ انسان بسیار خوبی هم هست. بلکه بر این باورم که اسنیپ به بدی پناه نبرده اسن و حال پاسخ من:

شما بیان داشتید که اگر کسی طلسم مرگ را انجام دهد باید از دل مرگ کسی را بخواد. بلی این درست است. اگر کلا مرگ کسی را خواستن کار بدی باشد باید یادآوری کنم که در کتاب چهارم فهمیدیم که کارگاهها از جمله مودی بار ها از طلسم مرگ علیه مرگ خوار ها استفاده کردند. و مرگ بدترین چیز نیست.

درست است که اسنیپ با اجرای طلسم مرگ بر دامبلدور از دل مرگ او را خواسته ولی طبق ایده من این کار را به دستور دامبلدور انجام داده است.

اگر اسنیپ در کتاب ششم به ولدمورت پناه برده بود هیچگاه دامبلدور را از شر حلقه هورکراکس (حلقه ای که یک قسمت از روح ولدمورت در آن بود) نجات نمی داد.

شما گفتید که جی کی رولینگ می خواسته به هری بفهماند که ذهنش را ببندد دلیلی نداشته که این از زبان اسنیپ باشد مگر اینکه بخواهد بعدا از این راهنمائیش استفاده کند و بیان دارد که اسنیپ خوبی هری را می خواسته است.

کینه حق هر انسانی است. کار بدی است ولی هر انسانی می تواند کینه بورزد. مثلا آمبریج بد تر از اسنیپ با هری برخورد کرد ولی دامبلدور گفت که او با ولدمورت نیست. و یا فاج از دامبلدور به خاطر شهرتش نفرت داشت. اینها دلیلی بر شر بودن یک فرد نیست. بلی اسنیپ از هری کینه به دل داشت ولی هیچگاه رضایت بر مرگ او نداد.

همانطور که در کتاب سوم و فیلم سوم دیدیم حتی نزدیک بود جان خود را در برابر گرگینه فدای هری و دوستانش کند.

واضح است که اسنیپ هر چند به دستور دامبلدور مرتکب قتل دامبلدور شده (و به نظر من جزایش را با مرگ خود در کتاب هفتم خواهد داد) ولی هنگامی که در سال هفتم وفاداری خود را ثابت کرد به مظلومیت تمام خواهد مرد.

آری ... اسنیپ همیشه از محبت محروم بود. ولی از وفاداری دریغ نکرد.
قبلی « هری پاتر و انجمن نظام سیاه (بخش 1 - فصل 1 - قسمت 4.3 ) دره ي شيطان - فصل 5 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
Sonya
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۰ ۱۸:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۳/۳۰ ۱۸:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۵/۳/۲۷
از: سرزمین اشباح
پیام: 8
 جالب بود
جالب بود. راستش من تا حالا از این دید به این قضیه نگاه نکرده بودم

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.