هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

اخبار سايت: گزارش جشن تولد حضوری سایت و جشن تولد اینترنتی

فرستنده Irmtfan در تاريخ ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۰:۱۶:۳۴ (1872 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص اخبار سايت
اخبار سايت
همه میدونید که امروز کریسمس بود و یه خبری که شاید تازه باشه اینه که کتاب ششم هم 38 فصل خواهد بود.
از اینکه بگذریم میرسیم به گزارش تولد حضوری سایت که روز پنجشنبه با حضور تعداد کثیری از علاقمندان برگزار شد
گزارش اون جشن تولد رو در ادامه متن نوشتم ولی یه چند موردی رو اضافه میکنم:
- عکسای جشن رو بعد از نوشتن عبارت jadoogaran بر روی همه عکسها ( به اصطلاح water mark ) قرار میدیم روی سایت

- فیلم مراسم بیشتر از یک گیگ حجمش شده ولی به نحوی روی نت قرار میدیم برای دانلود

- صدای مراسم رو هم اگه بشه به صورت mp3 در خواهیم آورد.
در ضمن جشن تولد اینترنتی سایت روز پنج شنبه 10 دی که روز تولد واقعی سایت هم هست برگزار میشه ( کارتای اینترنت یادتون نره !)

و اما گزارش که البته از زبون خودم یعنی هری پاتر نوشته شده رو در زیر میبینید لطفا اگه کسی چیزی اضافه کرد تو نظر ها بنویسه :
اهم اهم
اشتباه نکنید آمبریج نبود بلکه بنده بودم که بعد از جشن صدام گرفته بود تا یه روز خروسی شده بودش
و اما شرح حال من از اول تا آخر در این جشن رو در زیر نوشتم:

در ابتدای ورود:
من از دور دیدم عده ای جلوی در کمین کردن تا خر (kherre) ما رو بگیرن درنتیجه فورا شنل نامریی کننده رو کشیدم روی خودم و دوستم بعدش بسیار با احتیاط با توجه به اینکه حاجی و بقیه جلوی در رو گرفته بودن که سوسکم نمیتونست رد بشه تونستیم از در رد بشیم. من که رفتم تو دیدم یه میز سرتاسری گذاشتن که البته عده ای هم از ماگل ها تو میزای دور و بر بودن با دوستم رفتیم اون ته تها نشستیم بعدش به بقل دستیم گفتم:
- ببخشید اینجا تولد جادوگرانه؟
طرف یه نگاهی بهم گرد و گفت: آره
- پس حاجی کجاست؟
طرف: بیرونه
در نتیجه من پا شدم رفتم بیرون و حاجی از اینکه ما بدون اطلاع اون رفتیم تو کلی تو لب بود. ( البته با توجه به اینکه 10 دقیقه قبلش گفته بودم دارم میرسم )
مملی هم بیرون وایساده بود که به دلیل اینکه هر قسمتی یه سر داشته باشه مملی رفت تو چون نه اینکه پیره چشاشم درست نمیبینه عصا و عینکشم نیاورده بود من و حاجی و سالی موندیم بیرون تا بقیه بیان. بعدش یه عده ای اومدن از جمله تانکس و پرانگز و دوستش و یه عده دیگه که بعدا آشنا شدیم. ( حالا خوب شد فیلمش هست و گرنه سراسر قرو قاطی میشد کی به کی بوده)
بعدش من یهو یادم افتاد که تو دارن پولا رو از حلقوم ملت میکشن بیرون و دویدم تا از دوست بیچاره من پول نگرفتن خبرشون کنم
خلاصه همینطوری رفتیم تو و اومدین بیرون تا ساعت سه شد.

آغاز جلسه تولد:
البته به نظر من باید با قرائت فرازی از هری پاتر جلسه رو شروع میکردیم ولی اونو فاکتور گرفتن و دارکی از پشت به من گفت:
- حالا چی میخوای بگی چیزی آماده کردی؟
که منم گفتم: نه بابا مثل همیشه همینطوری میگیم دیگه فقط صدا رو چطوری برسونیم به همه؟
( توضیح : میز سرتاسری تو مایه های میزای هاگوارتز بود که از اینور رفته بود تا اونور )
در نهایت با اطمینان به بلند گو بودن خودم شروع کردم اول از اینکه با پول خودشون پذیرای حضورشون شدیم خیلی تشکر کردم بعدشم در مورد همه چی به غیر از هری پاتر حرف زدم از جمله: سایت شراکتی و گردش سایت بر روی همه اعضا - فروم گرم - دان شدن سایت معایب و مزایا - تو سر هم زدن در فروم چه خوبه - سایت یه طرف فرومم همون طرف - حال کردن با سایت در زمان حال و موارد بی پی جی 13 دیگه ای که البته همه در فیلم موجود است.
بعدش هم گفتم اگه کسی سوالی نقدی نظری داره و جراتم داره بپرسه و در همون لحظه رو به مملی که پشتم بود کردم و گفتم اینایی که انتقاد کردن رو شناسایی کن تا آی دی هاشون رو ببندیم
کسی چیزی نپرسید فقط 2-3 نفر از گروه html چند تا سوال راجع به php و سرعتش کردن ... ا ببخشید بر عکس بود 2-3 نفر از گروه php راجع به سرعت html پرسیدن. بعدشم گفتن سرور رو از کجا گرفته بودید بعدش گفتن از کی گرفته بودید شمارش چی بود چند گرفته بودید چرا یکی دیگه گرفتید و و و همینطور رفتن جلو تا بالاخره من غیرتی شدم و از کوره در رفتم چون دیدم کم کم کار به گره زدن سیم چطوریه و اینام خواهد کشید. البته من دو بار غیرتی شدم یکی این بود یکی هم چند باری بود که چند نفر حال نمید و ازم پرسیدن ( مگه خودت خواهر مادر نداری برو حال اونا رو بپرس )
خلاصه من همینطروی بافتم و بافتم تا خسته شدم و نگاهی به کسی که بتواند یاریم کند انداختم که دیدم دارکی اونوراس گفتم دارکی بیا چند کلمم تو بگو که دارکی گفت دارم لیست چیزایی که باید خورده بشه رو پر میکنم !!!
درنتیجه من به حرف زدن ادامه دادم تا اینکه بخور بخور شروع شد و برای اینکه دیدم در این موقع دهان باید در راه بهتری به جنبش دراید به بقیه پیوستم

بعد از خوردن:
همه میگفتن که بعد از خوردن جلسه بهتر بوده خب چون چشم و گوش همه دیگه باز شده بود ( منظورم اینه که حرفا رو بهتر میشنیدن و همدیگه رو بهتر میدیدن. هر گونه منظور بی پی جی 13 رو تکذیب میکنم )
در این لحظه به پیشنهاد یه نفر ( به احتمال 99 درصد موذمال بوده ) چند بشین پاشو به ملت دادن و سی بار پوزیشن رو تغییر دادن حالا نمیدومن این کار به خاطر هضم غذا بوده یا اینکه چون جلسه خیلی منظم بود و این برای ما افت کلاس داشت خواستن یکمی نظم رو به هم بریزن که البته تا حدی موفق شدند.
بعد از اینکه با دو سه تا توپ و تشر و تو سری و دا و هوار نظمش دوباره برقرار شد خواستن راجع به اهداف صحبت بشه و البته من که چیزی از اهداف هنوز متوجه نشدم چیزایی در این ارتباط بافتم که خودم یادم نیست. بعدش کرام جلو اومد و گفت در سال جدید دیگه رول پلینگ در بین ما جایی نداره ما جادوگران دات کام هستیم و باید در راستای اهداف .commercial گام برداریم در نتیجه از سال دیگه اینجا ما تو سایت همه طرف رو پولی میکنیم یه اب کدو هم خواستید بخورید پولیه
کتابم میاید و از خودمون میخرید و و و

در پایان:
تا اینکه ساعت به نزدیکی 5 رسید و دارکی اشاره کرد که زودتر باید کیک رو ببریم وگرنه 5 با تیپا .....
من بعد از بریدن کیک داشتم مختصات هندسی کیک رو بررسی میکردم و بعد از اینکه به هیچ نتیجه ای نرسیدم کمک ( موذمال) از راه رسید و بنده رو از این یه قلم نجات داد. هر چند قبلش به اندازه کافی هنرم رو نشون داده بودم.
بعد از خوردن کیک چون دیگه چیزی برای خوردن نمونده بود و در ضمن داشتن ما رو بیرون میکردن و منم به نمید قول داده بودم که فورا پیش اون و گراپی برگردم بعد از اینکه چن نفر رفتن من و دوستمم پشت سر اونا خدافظی کردیم و رفتیم

در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...

- ما تو یه آکواریوم بودیم و ملت داشتن ما رو برو برو نگا میکردن ولی ما رسالت خودمون رو انجام دادیم.

- گیلیدی حدود ساعت 5 از راه رسید و فرصت نشد زیاد ببینیمش

- روبروی من یه دسشوویی بود که منو بدجوری یاد مرلین انداخت چن بار به سرم زد برم درشو باز کنم ببینم مرلین اونجاست یا نه.

- هر وقت به دارکی گفتم بیا حرف بزن مشغول خوردن بود و من داشتم فکر میکردم: اگر قبل از تولد نداشت میلی ... چرا پیتزای مرا خورد دارکی؟

- یه بار اومدم خر دارکی رو بگیرم که بیاد حرف بزنه ولی هر چی دست انداختم نتونستم ( ماشالا.... گردن ... )

- مملی خیلی ناراحت بزش بود میگفت طلسمای نابخشودنی جدید رو روش اجرا کرده باید زود بره ببینه چش شده

- مدیر فعال تانکس در جلسه هم همچنان خیلی فعال بود

- طرفی که با دوربین داشت صحنه ها رو شکار میکرد بدجوری روی من زوم کرده بود به طوری که از اشتها افتادم.

- در اون لحظه هایی که داشتم هنجرم رو جر میدادم در آرزوی لودو بگمن بودم که بیاد و اون جادوی خفنش رو یادم بده

- به من میگفتن مدیرا و ناظرا رو معرفی کنم ولی چون من خودم درست نمیدونستم چی به چیه از زیرش ماهرانه در میرفتم

- دو بار همه خودشون رو معرفی کردن ولی اگه سی بار دیگم معرفی میکردن نه آی کیو ما برای شناسایی همه کفایت میکرد و نه مسایل دیگه اجازه میداد که کسی توجه کنه

- برو بچ گروه php خیلی با هم و با روبرویی هاشون حرف میزدن به طوری که من به این نتیجه رسیدم که باید از دعوت سایر گروه ها به خصوص mysql خود داری کنیم

- یکی گفت که معتاد بودن من رو اثبات کرده و یه عکسی که من رو خمار نشون میداد رو کرد

- با توجه به چرتو پرتایی که تو جلسه از دهنم در رفت و غیره به این نتیجه رسیدم که چرا باید در جلسات از روی نوشته مطلب خونده بشه

- این دارکی من رو اینقدر از این جلسه ترسونده بودکه یه تبخال عظیم زده بودم

- هر کسی فکر میکرد اون طرف میز صحبت های خیلی مهمی جریان داره به همین خاطر همه از اینکه صدای اون طرف رو نمیشنون ناراحت بودن و حرفای منم که میگفتم بابا هیچ خبری در هیچ وری نیست تاثیری نداشت

- کسی که داشت فیلمبرداری میکرد از دستم بدجوری ناراحت بود چون موقع حرف زدن هی اینور و اونور میرفتم و کلا ورجه وورجه زیاد داشتم

- هر کسی که تو سایت بیشتر شلوغ بود و سر و صدا داشت تو جلسه مثل بره آروم بود و بالعکس

- با وجودی که من و دوستم سه ثانیه بعد از تانکس و دوستش و پرانگز و دوستش زدیم بیرون ولی هیچکدوم رو ندیدیم به نظر میرسه همه تا خونشون دویدن بعد از جشن
ارزش: 0.00 (0 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
childofblackgod
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۶:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۶:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۴
از: بلریاند
پیام: 8
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
جشن خوبی بود هرچند که من هیچی نخوردم اون یه ذره کیکی هم که به اصرار رودی خوردم با 3 ساعت سرفه شبانه جبران شد
اما چند مورد لازم دیدم به هری پاتر و محمد بلک بگم :
1. هری موذمال فقط وسیله ی اجرایی بود و عامل اصلیه اون بشین پاشوها 3 نفر یعنی خودم ، بانو آرون و موذمال بودیم
2. آقای محمد بلک وقتی آرم یک خانم با دامن روی در دری هست یعنی مخصوص بانوان می باشد

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... irmtfan ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۷:۴۱

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.