هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

اخبار سايت: گزارش حضوری از میتینگ 8 اردیبهشت

فرستنده کریچرold در تاريخ ۱۳۸۴/۲/۱۳ ۱۱:۱۸:۱۴ (2140 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص اخبار سايت
اخبار سايت
گزارشی را که کریچر از میتینگ تهیه کرده در ادامه متن بخوانید

بعد از اتمام دانشگاه یک سر به خونه زدم و به قصد میتینگ خونه رو ترک کردم. دم خونه به تاکسی گفتم رستوران گردباد و راننده هم گفت همون که یک کاکتوس کلاه دار جلوشه؟ , گفتم آره و پریدم بالا و به راحتی رسیدم جلوی برج ملت
3:50 دقیقه جلوی برج بودم و اول از همه سالازار رو تشخیص دادم
اگر این موجود رو هر چقدر شکنجه بدن حقشه چون هر چی من ازش پرسیدم می یای یا نه گفت نه و در آخر اومد( بماند که تابلو بود که کسی نیست که مازمول رو سر کار بگزاره)
در مرحله ی بعدی برادر کرام عزیز رو دیدم و بعد از اون با دو چهره ی جدید یعنی زیبورا و گیدورا( هری و مملی) آشنا شدم و بسیار خوشحال شدم از آشنایی با ایندو عزیز.
همین طور که زمین و آسمان و جوب و درخت را نگاه میکردیم تا تکلیف مشخص شود چشمم در گوشه ای به ممد بلک افتاد و بسیار تعجب کردم از بچگی و سادگی و پر رویی این فرد, فکر نمیکردم بعدا راش ندن ولی بعد از اون اقدام مازمول متوجه شدم میتینگ به روش مازمولی یعنی جدیت( یکی از دقدقه های مازمول حضور نداشتن این بلکا تو جلسه بود)
مکان میتینگ یک کافی شاپ مثل دیگر کافی شاپ ها بود اما جای دنج و بسیار عالیی برای برگزاری میتینگ داشت که اگر شانس داشتیم و با اون بنایی مواجه نمیشدیم از هر لحاظ برای برگزاری میتینگ مناسب بود.
بحث های میتینگ به نظر من خوب بود و یکی از نتایجش فکر کنم همین تغییر و تحول حاجی تو رول پلینگ بود
در کنار اون دکتر فرهاد هم خبر های خوبی از ساپورت جادوگران داد و نشر دکتر نشر زهره بود نه اونی که بعضی ها نوشتن( قابل توجه مازمول)
صحبت های هری برای من که اولین بار بود میشنیدم تازگی داشت اما یک جاییش به شدت تکراری بود و اون قضیه ی اخراج هری از تیم کوئیدیچ بود که الان دیگه بقال سر کوچه ی ما هم میدونه
*من و ارنی در طول میتینگ حرفی از گلگلی حقیر و خاکستری قهرمان نزدیم و از اونجایی که قبلا سعادت آشنایی هم رو داشتیم ( در دانشگاه ) و گاهی اوقات کسی ما رو تحویل نمیگرفت ( یا ما کسی رو تحویل نمیگرفتیم) با هم حرف میزدیم
*کرام بیچاره فکر میکرد که مدیر شدن خوبه ولی نمدونه که مدیریت یعنی دردسر و از روی همین جهلش سعی داشت انواع واقسام راه های چگونه در سه سوت مدیر شویم را به بقیه یاد بدهد.
* هری اعلام کرد در صورت گرفتن اسپانسر به مدیران 1 ملیون پول میدهیم در سال که خرج کارتش در یاد از این رو من از امروز تلاش میکنم تا مدیر بشم
*من نفهمیدم آخر اونی که برای اولین نفر گفت من گشنمه با اون بستنی یا آب پرتقال سیر شد؟؟؟؟
* بر خلاف نظر بعضی ها هری بعد از خوردن نوشیدنیش تازه عقلش سر جاش اومد چرا که وقتش رو بیش از اون هدر نداد و به سرعت خداحافظی کرد.
* نصف کیک افرادی که تولد گرفته بودند موند و من هر چه به ارنی گفتم گلگلی قهرمان برو اون کیک رو بیار و اگه من برم برام کسر شان چون گری کوول بوی هستم و تو برات افتخاره قبول نکرد و آخر سر گارسون آن را نصیب شد.
*نمیدونم یک دفعه چی شد به کله ی بچه ها زد برن غذا بخورن , اول قرار بود یک جای دیگه پیدا کنن که به اصطلاح ادامه ی میتینگ رو برن ولی توی بوف هر کی سر یک میز نشست و با دوروبریاش حرف زد و یکی از در می اومد نمیدونست این 4 تا میز با هم هستند( بگزرد که هیچ جایی نمیتونستیم بریم چون خانم های متشخص همراهمون بودند) در آخر کسی درست حسابی چیزی نخورد و فقط آبر بیچاره کلی پیاده شد ( تقصیر خودش بود ما گفتیم چیزی نمیخوریم فکر کرد شوخی میکنیم) و در قبال اون همه هزینه ی هنگفت( بابا اصطلاح) تنها از ما خواست تا بگیم او مدیر خوبی است پس بدانید که آبر مدیر خوبی است
البته من در همین جا قول میدم تا در دیدار بعد جبران کنم تا مملی بگوید کریچر عضو خوبی است.
* جناب دکتر فرهاد فرد بسیار باحال , تو پر , و با شعوری بودند و در تمام مدتی که با ایشون بودیم کلی لذت بردیم و خندیدیم.
من و ایلیدان ( پیام) با هم رفتیم خونه و با تاکسی هم رفتیم و اگر احیانا پولی هم نداشتیم تا صبح کنار خیابون میخوابیدیمولی اون بیلیت های اتوبوس رو خرج نمیکردیم و در اونجا من اندکی از بلیتها رو تساحب کردم و بسیا خدا رو شکر کردم که خانه ی من و پیام در نزدیکی هم قرار دارد.
در طول میتینگ 4 گروه نفر نشستن
1: مازامولا جماعت( صاحب میتینگ بود و کارهاش زیاد بود و احساس مسئولیت میکرد)
2: پیام جماعت( احساس میکرد اگه سر پا باشه به اهدافش بهتر میرسه
3: سالازار جماعت(هدف و انگیزه ی او بر همگان نامعلومه)
4: گارسون جماعت
* وقتی سرباز اومد و خواست ما رو متفرق کنه کرام فکر کرد اینجا لندن و خودش ناظره و قصد داشت ا دلیل و منطق اون رو راضی کنه که ما جمع سالمی هستیم.
• * از شرکت در این میتینگ بسیار لذت بردم چرا که یک سری دوست خوب دیگه مثل الیور و مانداگس و مملی و .... پیدا کردم

از اونجایی که همه یک گزارش نوشتن و خیلی چیزا رو بازگو کردن از تکرار گفته ها پرهیز میکنم
ارزش: 0.00 (0 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
آبرفورث
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۱۳ ۲۲:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۲/۱۳ ۲۲:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳
از:
پیام: 543
 Re: گزارش حضوری از میتینگ 8 اردیب...
هفده‌هزار و پونصد تومن! كه پنج تومن سالازار داد! اي بي انصاف ها حداقل تا تهش نخوردن دلم نسوزه!‌اين چندروزه كه دارم ناهار سيب‌زميني سرخ كرده فقط مي‌خورم به فكر اينم كه اي كاش اون پيتزاها هنوز زنده بودن!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.