جنایات گریندل والد از زندانی شروع میشود که بیش از صد زندانی از جمله گلرت گریندل والد را در سلولهایش دارد.
تاریخچهی گریندل والد او را به قهرمانی بین هم بندیهایش تبدیل کرده و آنها را مطیع و پیرو خود در آورده است. حتی بعضی از زندانبانها هم جذب اندیشه و افکار او شدند.
با توجه به توصیفی که از آبرناتی (Abernathy) شده، او نفوذی گریندل والد در سازمان جرایم جادوگری است. ماکوزا(سازمان جرایم جادوگری) قصد دارد او را به اروپا برای حضور در دادگاهش منتقل کند. این انتقال بر طبق برنامه پیش نمیرود. هنگامی که ماشین مخصوص سازمان برای سوار کردن او از راه میرسد، انفجاری در آسمان منهتن رخ میدهد و او موفق به فرار میشود. او هنوز جاه طلبی قبلش را با خود دارد و برای اجرای نقشههایش آمادهست.
هیمان، از اعضای این مجموعه میگوید:
«معتبر بودن برای او شاخصهی پر اهمیتی است و تصور میکند اعتبار کلیدی برای قدرتش است.»
گریندل والد تصور میکند این اعتبار و شهرت را در پاریس میتواند پیدا کند. حالا که از زندان فرار کرده باید به پیروانش خبر دهد و دوباره آنها را دور خود جمع کند.
«او سعی میکند مردم را متقاعد کند که اندیشه و اعمالش منصفانه اند. خشونت به خرج نمیدهد و با استفاده از جذابیت ذاتیاش، پیروان جدید پیدا میکند.»
ما از فیلم اول میدانیم که او به دنبال یادگاران مرگ است و در نظر دارد از آنها استفاده کند. فیلم سازان تصمیم گرفتند که بیشتر به این قسمت ها بپردازند و از آنجا که اطلاعات ما از یادگاران منحصر به هری پاتر است، کنجکاویم.
با در نظر گرفتن تصاویر جدید از ویندا روزیر، احتمال دیدن فرزندان او وجود دارد.
همچنین بخش هنری به ما نقاشی هشدار دهندهای از نورمنگارد نشان داد.
تصویر اتاقی بزرگ با پنجرههای روبه صخره و در گوشهی سمت چپ کوئینی گلدشتاین و گلرت گریندل والد.
آیا حضور او در نورمنگارد به خاطر سلطهی ذهنی است و آیا جیکوب به خاطر وابستگی و پیشینهاش با کوئینی وارد آنجا میشود؟