لرد ولدمورت سلیقهی خاصی برای انتخاب هورکراکسهایش خرج کرده بود. او با ارزشترین وسیلههایی که به ذهنش خطور کرده بود را تبدیل به هورکراکس کرد تا از مرگ احتمالیاش جلوگیری کند.
اما تکتک این هورکراکسها به ترتیب نابود شدند تا جایی که لرد بعنوان آخرین انتخاب برای آخرین هورکراکسش، سراغ وسیلهای نه چندان ارزشمند میرود... در واقع... بسیار بیارزش!
یک کُتِ زشت!
لرد برای محاظفت از کت، آن را به دست یکی از مرگخوارانش میسپارد. اما کت را باد میبرد و اتفاقات زیادی در این سفر برای او رخ میدهد. یک گوشهاش آتش میگیرد، خیس میشود، به چادری میخ میشود و...
شاید بگویید خب چه اهمیتی دارد که چه بلایی بر سر ظاهر کت میآید وقتی هنوز هورکراکس نهفته درونش در سلامت کامل به سر میبرد؟
جواب این است که هر بلایی سر کت میآید، مستقیم روی لرد اثر میگذارد. او که در خانهی ریدلها است نمیداند چرا بر روی سرش آب میچکد، صورتش گلآلود میشود و حتی به مبلی که روی آن نشسته است میخ میشود!
شما هم با ما همراه شوید تا از سرنوشت کتی که مدام دست به دست میشود و هماکنون بعنوان دستمالی برای تمیزکاری مورد استفاده قرار میگیرد، آگاه شوید!
بیشک دیدگاه هر کس نشانهی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
|