هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

[index]

Bellatrix

از جادوگران®، فرهنگ نامه هری پاتر.

index | تغییرات اخیر | ویرایش این صفحه | تاریخچهٔ صفحه | تعویض به حالت مدیا ویکی

نسخهٔ قابل چاپ | تکذیب‌نامه‌ها | سیاست حفظ اسرار

بلاتریکس لسترانج

«اوه، این پاتر کوچولو موچولوی ما بلده بازی کنه. باشه، که اینطور...» -- بلاتریکس لسترانج (م.ق.35)

«دهنتو ببند! چطور جرئت میکنی با لبهای بی ارزشت اسمش رو بیاری و با اون زبون دو رگه ات لکه دارش کنی؟ چطور چرئت می کنی...» -- بلاتریکس لسترانج (م.ق.35)

«قبلا" از طلسمهای نابخشودنی استفاده نکرده بودی، نه بچه جون؟ باید از ته دل اوتا رو بگی. باید واقعا" بخوای آسیب بزنی – ازش لذت ببری – خشم پرهیزکارانه ات مدت زیادی منو اذیت نمی کنه – میخوای نشونت بدم چطوری باید ازشون استفاده کنی؟ خودم بهت درس میدم...» -- بلاتریکس لسترانج (م.ق.35)


فهرست مندرجات

تاریخ ها، خانواده، منبع اسم:

تولد: 1951 ( روز و ماه معلوم نیست ) (شجره نامه خاندان بلک)

مرگ: دوم ماه مه 1998، قتل توسط مالی ویزلی (ی.م.36، YL)

پدر: سیگنوس بلک (1929- 1979 ) (شجره نامه خاندان بلک)

مادر: دروئلا روزیر (شجره نامه خاندان بلک)

خواهر: نارسیسا(بلک) مالفوی و آندرومیدا(بلک) تانکس.

همسر: ردولفوس لسترانج (م.ق.6)، هر چند تنها عشق او در زندگی ولده مورت بود (BLC).

اقوام: سیریوس و ریگولوس بلک.

خواهرزاده ها: دراکو مالفوی و نیمفادورا تانکس.

منابع احتمالی اسم:

«بلاتریکس» اصطلاحی لاتین برای «زن جنگجو» است؛ هم چنین اسم ستاره ای درخشان در صورت فلکی اوریون که گاهی به آن «ستاره آمازون» می گویند.

«لسترانج» ممکن است اشاره به راجر لسترانج داشته باشد؛ خبرنگاری مربوط به قرن هفده که بسیار مخالف مدارای دینی بود (تاریخ ادبیات انگلیسی و آمریکایی کمبریج).


ظاهر:

چشمان: تیره، مژگان پر پشت

مو: بلند و مشکی (ی.م.26)

خصوصیات دیگر: قد بلند، صدایی خشن و لبهای باریک

پیش از آزکابان: موهایش پرپشت و براق بود (ج.آ.)

بعد از آزکابان: صورتش لاغر و استخوانی است (ج.آ.)

چوبدستی، هاگوارتس، جنایت های معروف:

چوبدستی: چوب گردو و ریسه قلب اژدها، 12 و 4/3 اینچ، سرکش (ی.م.24). توسط هری طی فرار از عمارت مالفوی به غنیمت گرفته شد و سپس برای تقلید از بلا آن را به هرمیون دادند.

هاگوارتس: اسلترین (ج.آ.27، م.ق.6، م.ق.23، م.ق.25، م.ق.33).

از آنجایی که بلا در سال 1951 به دنیا آمد، اگر تولدش بعد از اول سپتامبر باشد مدرسه را در سال 1962 و یا احتمالا" 1963 آغاز کرد.

جنایت های معروف:

خصوصیات:

«بلا» بزرگترین دختر دروئلا روزیر و سیگنوس بلک از «خاندان اصیل و باستانی بلک» بود. خواهرانش نارسیسا (بلک) مالفوی و آندورمیدا (بلک) تانکس هستند. یکی از اعضای جالب توجه از یاران ولده مورت معروف به مرگخواران که از آزار دادن لذت می برد، بخصوص وقتی قربانیانش بی دفاع و ضعیف هستند؛ تخصص او استفاده از طلسم نا بخشودنی کروشیو می باشد.

هم چنین او فردی است که در وفاداری قابلیت زیادی دارد. طی نخستین ظهور ولده مورت، او و لوسیوس مالفوی دارای چنان مرتبه ای از اعتماد بودند که ولده مورت حفاظت از دو جان پیچ را به آنها سپرد. به بلا فنجان های هافلپاف داده شد که در خزانه خانوادگی لسترانج ها در بانک گرینگوتس از آنها نگهداری می کرد.

او( و چند مرگخوار دیگر) که با موفقیت طی سقوط ولده مورت از خطر حبس جستند، در تلاش برای یافتن و بازگرداندن ولده مورت، برای گرفتن اطلاعات بیشتر از فرانک و آلیس لانگ باتم تا مرز جنون آنها را شکنجه داد. به همین دلیل او مکوم به حبس ابد در آزکابان گردید (ج.آ.27، ج.آ.33) که تا زمان فرار یعنی 14 سال بعد در آنجا بود. بعد از فرار، او در نبرد سازمان اسرار شرکت کرد و موفق شد پسر عمه اش،سیریوس را شکست دهد و به پشت طاق نمای پوشیده در تالار مرگ بفرستد (م.ق.35).

گفتگوی خشن بلاتریکس با دیگر مرگخوار یعنی سوروس اسنیپ در ابتدای کتاب ششم (ش.د.2)، مهم ترین سوال داستان را ایجاد کرد: اسنیپ به چه کسی وفادار است؟ در نهایت او را به بستن پیمان ناگسستنی با نارسیسا مالفوی برای حفاظت از پسرش دراکو و کشتن آلبوس دامبلدور در صورت عدم موفقیت او تحریک کرد.

بعد از مرگ دامبلدور، مرتبه اسنیپ نزد ولده مورت بالا رفت و مالفوی ها و بلا مورد تحقیر قرار گرفتند و بلا به سبب اعضای مشنگ زاده و دورگه در خانواده اش طعنه های زیادی شنید. بهمین دلیل وقتی گری بک و قاپ زن ها توانستند هری،رون و هرمیون را با شمشیر گریفیندور دستگیر کنند، او وحشت کرد. شمشیر باید در خزانه او در گرینگوتس می بود، بهمین دلیل تصور کرد که به آنجا دستبرد زده اند و در خبر کردن ولده مورت تعلل کرد. او تحمل از دست دادن بیشتر محبوبیتش را نداشت چون ممکن بود فنجان نیز به همراه شمشیر سرقت شده باشد. بخت با او یار نبود و تردید به ضررش شد. دابی ظاهر شد و به هری، رون و هرمیون ( و دیگران) کمک کرد تا از عمارت فرار کنند در حالی که دقیقا" می دانستند یکی از جان پیچ های باقیمانده کجا قرار دارد. بلا موفق شد با نشانه گیری دقیق توسط چاقویش، دابی را بکشد که برای هری واقعا" دردناک بود. بلا از حشم ولده مورت در امان ماند بعدا" در نبرد هاگوارتس جنگید که آنجا توسط مالی ویزلی کشته شد.

بلا ظاهر اشرافی بلک ها را داشت: قد بلند با موهای مشکی، مژگان پر پشت ( در مورد او) و بسیار مغرور؛ هر چند مثل سیریوس، آزکابان روی او نیز بی تاثیر نبود (ج.آ.30، م.ق. 25).

جملاتی مربوط به بلاتریکس:

«تصور کن که ولده مورت حالا نیرومند است. نمی دانی چه کسانی طرفدارش هستند، نمی دانی چه کسانی برای او کار می کنند و نمی کنند؛ می دانی که قادر است مردم را مجبور به کارهایی بکنه بطوری که نمی توانند آن را متوقف کنند. نگران خودت، دوستانت و افراد خانواده ات هستی. هر هفته خبر قتل های بیشتری به گوش می رسد، افرادی که ناپدید شده اند، شکنجه شده اند... اوضاع وزارت جادو به ریخته، نمید انند چه باید بکنند، سعی می کنند همه چیز را از مشنگ ها مخفی کنند، اما مشنگ ها هم می میرند. همه جا پر از ترس...وحشت...اغتشاش...قبلا" اوضاع اینطوری بود. »

«خب چنین اوضاعی باعث میشه افراد جوهر واقعی وجودشون رو نشون بدن.»(ج.آ.27)

به هری: بلاتریکس زمزمه کرد،«چطور جرئت می کنی اسمش رو به زبون بیاری؟»

هری در حالی که گوی شیشه ای را محکم در دست گرفته بود و هر لحظه منتظر بود تا با افسونی از دستش خارج شود جواب داد،«آره، من مشکلی ندارم که بگم ولده...»

بلاتریکس جیغ کشید،«دهنت رو ببند! چطور جرئت میکنی با لبهای بی ارزشت اسمش رو بیاری و با اون زبون دو رگه ات لکه دارش کنی؟ چطور چرئت می کنی ...»

هری بی اعتنا گفت،«می دونستی اونم دو رگه است؟ ولده مورت؟ آره مادرش ساحره بود ولی پدرش مشنگ بود...شایدم بهت گفته که اصیل زاده است؟»

«استوپی...» (م.ق. 35)

یکی از مرگخوارها از پشت سر نویل را گرفت ومیان بازوانش گیر انداخت. او تقلا می کرد و لگد میزد. چند مرگخوار خندیدند.

لوسیوس مافوی با پوزخند گفت: این لانگ باتمه، نه؟ دیگه مادر بزرگت عادت کرده که خونواده اش توسط ما نابود بشن... پس مرگ تو براش خیلی سخت نیست...

بلاتریکس با لبخندی شیطانی که صورت رنگ پریده اش را روشن می کرد،تکرار کرد: لانگ باتم؟ من قبلا" افتخار آشنایی با پدر، مادرت رو داشتم بچه جان!

نویل فریاد زد: خودب بی دونب. چنان به تقلا ادامه داد که یکی از مرگخواران فریاد زد: «یکی بیهوشش کنه.»

بلاتریکس گفت: نه،نه،نه!

به چهره هری و بعد نویل نگاهی کرد، در حالی که هیجان خاصی در چهره اش دیده میشد. سپس ادامه داد: - نه، بذارین ببینیم چقدر مقاومت می کنه تا مثل پدر مادرش تسلیم بشه... مگر اینکه پاتر به ما پیشگویی رو بده...

نویل فریاد زد: بدشون نده!

هر چه بلاتریکس با چوبدستی بر آمده به او و مرگخواری که او را گرفته بود نزدیکتر می شد، نویل بیشتر تقلا می کرد و لگد میزد.

- بدشون نده، هری! (م.ق.35)

به هری: «قبلا" از طلسم نابخشودنی استفاده نکرده بودی، نه پسر جون؟!» او فریاد میزد و دیگر لحن کودکانه نداشت« باید از ته دل اوتا رو بگی. باید واقعا" بخوای آسیب بزنی – ازش لذت ببری – خشم پرهیزکارانه ات مدت زیادی منو اذیت نمی کنه – میخوای نشونت بدم چطوری باید ازشون استفاده کنی؟ خودم بهت درس میدم...» (م.ق.36)

تنها دو نفر هنوز می جنگیدند و ظاهرا" از حضور افراد جدید بی خبر بودند. هری دید که سیریوس طلسم قرمز رنگ بلاتریکس را دفع کرد: او می خندید و در حالیکه صدایش در اتاق غار مانند طنین می افکند، فریاد زد:«بیا جلو، تو بهتر از این هستی!»

دومین طلسم درست به سینه اش برخورد کرد. خنده هنوز از چهره اش پاک نشده بود ولی چشمانش از تعجب گشاد شده بودند. […]


انگار سقوط سیریوس سالها طول کشید. در حالیکه پشت پرده کهنه آویزان برطاق نما فرو می رفت، جسمش بطور باشکوهی خم شده بود...

و هری نگاه آمیخته به ترس و تعجب را در چهره در هم پدر خانده اش که روزی زیبا بود طی سقوط در طاق نمای قدیمی و ناپدید شدن پشت پرده دید، که لحظه ای انگار در اثر وزش باد موج برداشت و بعد ثابت ماند. (م.ق.35)

هم چنین شجره نامه خاندان بلک را ببینید.


بلاتریکس در فیلمها:

نقش بلاتریکس در «هری پاتر و محفل ققنوس» ابتدا به هلن مک کروی (IMDB) داده شد اما به سبب بارداری، این نقش را هلنا بونهام کارتر(IMDB) بر عهده گرفت.



منبع:bellatrix

برگرفته از «https://www.jadoogaran.org/modules/mediawiki/index.php/Bellatrix»

این صفحه ۴٬۰۹۴ بار دیده شده است. این صفحه آخرین بار در ۱۴:۳۶, ۵ مارس ۲۰۰۸ تغییر کرده است. محتویات تحت اجازه‌نامهٔ جادوگران® در دسترس است.


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.