Marge

از جادوگران®، فرهنگ نامه هری پاتر.

پرش به: ناوبری, جستجو

مارجوری «عمه مارج» دورسلی

«من اصلاً این نظریه های مسخره و آبکی رو قبول ندارم که میگن بچه هایی رو که مستحق کتک خوردنن نباید زد. نود و نه درصد این بچه ها با یک کتک سیر درست می شن. تو هم زیاد کتک می خوری؟» عمه مارج به هری (ز.آ.2)

«همونطور که گفتم همه ش مربوط به اصل و نسبه. پتونیا فکر نکن می خوام به خانواده ات توهین کنم اما خواهرت نااهل از آب دراومد. توی همه خانواده ها یه نفر اینجوری میشه. بعد هم با اون تنه لش عروسی کرد، نتیجه این ازدواج هم همین جا جلوی رومونه.» عمه مارج (ز.آ.2)

تصویر: c02--aunt-marges-big-mistake.jpg

دوشیزه مارجوری دورسلی، خواهر نفرت انگیز ورنون دورسلی است. او در روستا، در خانه ای زندگی می کند که در باغ بزرگ آن بولداگ پرورش می دهد ولی ظاهرا دستیاری ندارد. با اینکه هری با او خویشاوندی خونی ندارد، او را مجبور کرده اند که به او بگوید «عمه».

مارج شبیه به ورنون است: «صورت سرخش بزرگ و گوشتالوست، حتی سبیل هم دارد ولی نه به پرپشتی سبیل عمو ورنون.» به ریپر (سگش) اجازه می دهد که توی نعلبکی اش چای بخورد و قطرات چای آمیخته به بزاق دهانش را روی کفپوش تمیز آشپزخانه پتونیا بپاشد.

عمه مارج چیزی از تبار جادویی هری نمی داند، ولی اصل و نسب هری را پست می داند، چون به گفته خودش اگر یک ماده سگ اصل خوبی نداشته باشه توله اش هم بی اصل و نسب می شود. با هری بدرفتاری می کند و به مادر و مخصوصا پدرش توهین می کند. پدر هری را یک «تنبل بیکاره تنه لش» می خواند و می گوید پدر و مادر هری صاحب بچه ای شدند که لایقش بودند. ورنون به او گفته است که هری به مرکز امنیتی سنت بروتوس ویژه پسران مجرم ناسازگار می رود. مارج پیشنهاد می کند که هری باید در آنجا کتک بیشتری بخورد. (ز.آ.2)

دادلی به عمه مارج اجازه می دهد که او را بغل کند چون بخاطر آن مزد خوبی می گیرد. در بدو ورود به خانه، وقتی مارج «سگ پشمالوی کوچولویش» را می بوسد و در آغوش می گیرد، یک اسکناس بیست پوندی مچاله شده در دست دادلی دیده می شود. مارج برای او هدیه های گرانقیمت می خرد، بیشتر بخاطر اینکه هری را به اعتراض کردن وادار کند.

مارج زیاد می خورد و می نوشد. وقتی مست می کند، رفتارش با هری بدتر هم می شود. در تابستانی که هری سیزده ساله شد، هری کنترلش را از دست داد و او را مثل یک بالن باد کرد، و سپس از خانه فرار کرد. وزارت سحر و جادو مجبور شد باد او را خالی کند و حافظه اش را ویرایش کند. (ز.آ.3)

معني اسم: 'دورسلی' نام یک شهر کوچک درمنطقه گلوکسترشایر انگلیس است. رولینگ این نام را به این دلیل انتخاب کرده است که تلفظ آن «بی حال و ناخوشایند» به گوش می رسد. (Star-Ledger)

نکات دیگر:

• در سال 1991 برای دادلی یک هدیه تولد فرستاد. (س.ج.2)

• تعطیلات در مایورکا (س.ج.2)

• تعطیلات در جزیره وایت (جولای 1991)، در آنجا بخاطر خوردن «صدف های آشغالی» مریض شد. (س.ج.3)

• زیاد به پریوت درایو نمی آید، زیرا نمی تواند دوری سگ های با ارزشش را تحمل کند.

• کلنل فابستر، همسایه اش، در نبود او از سگ هایش مراقبت می کند. (ز.آ.2)

• والدین هری را متهم می کند که در هنگام رانندگی مست بوده اند در حالیکه خودش در برندی دست و پا می زند. (ز.آ.2)

• با فریاد و صدای سگ مانند صحبت می کند. (ز.آ.2)


دیدارهای قبلی:

• جشن پنجمین سالگرد تولد دادلی – با عصایش محکم به ساق پای هری کوبید چون هری داشت برای گرفتن عروسک موزیکال دادلی او را می زد. (ز.آ.2)

• چند سال بعد در شب کریسمس سر و کله اش پیدا شد. برای دادلی یک آدم آهنی کامپیوتری و برای هری یک جعبه بیسکویت سگ آورد. (ز.آ.2)

• در دهمین سالگرد تولد دادلی، وقتی هری نه ساله بود، هری غفلتاً پایش را روی دم ریپر گذاشت. ریپر او را دنبال کرد. هری به داخل باغ دوید و از یکی از درخت ها بالا رفت. عمه مارج تا نیمه شب از صدا کردن سگش خودداری کرد. دادلی هنوز هم از به یاد آوردن این خاطره می خندد. (ز.آ.2، م.ق.24)


منبع: Marge