هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شکنجه گاه
پیام زده شده در: ۲۳:۲۹ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#1
تصویر کوچک شده



- بکــــــــــش، محکم تر بکش!

لیسا محکم تر کشید، خیلی محکم تر. ولی نتیجه ای نداشت. آخرین اینچ ریش دامبلدور هم در تاریکی دهان نجینی گم شد.

- متاسفانه ریش رو از دست دادیم لینی.

لینی درمونده به نجینی نگاهی کرد.

- پرنسس، ازتون عاجزانه درخواست دارم دامبلدور رو تف کنید بیرون. باور کنید برای سلامتی خودتون ضرر داره.
- فس!

نجینی قصد نداشت دامبلدور رو تف کنه! بعد از خوردن پیتزاهای فراوان، بلاخره طعم متفاوتی رو چشیده بود. طعم پوسیدگی!
اما دامبلدور همچنان سعی در ارشاد معده نجینی داشت:

- اگه به قدرت نور و روشنایی باور داشته باشید فرزندان من، همیشه پیروز خواهید بود. آخ! فرزندم؟ چرا به من صدمه میزنی؟

در واقع فرزند دامبلدور در اون لحظه اسید معده نجینی بود. فرآیند هضم دامبلدور آغاز شده و اسید خودش رو به پیرمرد رسونده بود!

طبقه پایین

پارچه لرد همچنان تکون می‌خورد.

- می‌بینی فرزندم؟ چوب مرلین صدا نداره!
- چه ربطی داشت مادر؟
- منظورم این بود که حتی مرلین هم با جمله آخر من موافقه. باید آستینم رو بالا بزنم.

بانو مروپ آستین دست راست رو بالا زدن. لرد با وحشت مشغول تماشای مادر شد. چون با هر دو دست تیکه ای از آریانا رو نگه داشته بود نمی‌تونست اقدام موثری رو ترتیب بده و برای اولین بار در دل خواست تا مرلین کمک کنه و مادرشون آستین دست چپ رو هم بالا نزنن!

- خخخر
- بانو؟ تیکه پارچه من حرف میزنه.

مرلین جواب دعاهای لرد رو داده بود!



پاسخ به: آبدارخانه وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#2
- بد خط نوشتی!
- اینجا خط خوردگی داره!
- یک کلمه دیگه غر بزنید تا...

گابریل مکثی کرد. به دنبال یک تهدید خوب می‍گشت تا به کمک اون ساحره ها رو ساکت کنه. ولی هر چقدر فکر کرد به نتیجه ای نرسید. تمام تهدید های قبلی منتهی می‌شدن به جادوگرها، جادوگر هایی که دیگه قدرتی توی جامعه جادویی نداشتن.

- تا؟

گابریل به هیچ وجه وضع مناسبی نداشت. پشت میز کریسِ مرحوم نشسته بود و تمام ساحره های جامعه دورشو گرفته بودن تا بتونن متن قانون جدید رو ببینن و حالا که بلاتریکس به اونها پیوسته بود، ادامه دادن تهدید نتیجه خوبی نداشت!

- تا یه قانون دیگه علیه جادوگرا تصویب کنم.

فریاد هورا و شادیِ جمعیت کثیر ساحره ها توی اتاق وزیر پیچید. هر کدوم سعی می‌کردن تا غر و یا اشکال جدیدی رو به متن قانون وارد کنن تا از اون طرف گابریل بیشتر جادوگر ها رو تضعیف کنه.
بعد از چند دقیقه و اصلاح کردن متن، گابریل سرش رو از روی نامه برداشت و بعد از صاف کردن صداش متن قانون رو بلند خوند:

- بدین وسیله و به حکم وزارت سحر و جادو؛ تمامی ساحرگان دنیای جادویی موظف می‌شوند تا هر چه زودتر خود را به فرودگاه رسانده و با پروازی مجانی برای ابد و به قصد تعطیلات به جزایر قناری بروند. همچین هیچ جادوگری، تاکید می‌کنم هیچ جادوگری حق ندارد جلوی پرواز ساحره ای را گرفته یا در آن اختلال ایجاد کند.

یکبار دیگه فریاد شادی فضای اتاق رو پر کرد.

- خب حالا مهر کریس رو بدین تا قانون رو رسمی کنم.

همهمه ای ناشی از پرسش" مهر کریس کجاست؟" اتاق رو در بر گرفت. مهر کریس اونجا نبود!



پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#3
الاف بالاخره موفق شد از بین جمعیت عظیم گریمور های حرفه ای عبور کند و خود را به لرد برساند.

- جناب لرد، کاستوم هالووین خیلی مهمه!
- کاستوم دیگر چیست؟
- همون لباس منظورمه ارباب. اجازه بدید.

الاف با حرکت چوبدستی یک کمد پر از لباس را ظاهر کرد.

- ما لباس های کثیف تو را نمی‌پوشیم کنت.

الاف لباسی که در کاور پنهان شده بود را از کمد بیرون کشید و گفت:
- این لباس رو تا حالا نپوشیدیم ارباب. تقدیم شما.

الاف سریعاً جلوی لرد رفت تا بقیه جسارت نکرده و تعویض لباس ایشان را نبینند.

- به به! الحق که هر لباسی برازنده شماست!



پاسخ به: اتاق ضروريات
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
#4
عیبی یوخدی بابا

یا اصطلاح بیگانه و نا مانوسِ

هاکونا ماتاتا


میلیون ها میلیون تعبیر مختلف درباره عبارت هاکونا ماتاتا وجود داره. مِن جمله همین انشاهای قبلی. منتهای مراتب بقیه چی میگن؟ و چه کسانی پیرو این جمله منحصر به فرد هستن؟

یک:
کریستوفر نولانِ مشنگ! اگه نمیشناسیدش زیاد مهم نیست چون حتی بین ماگل های حرفه ای هم داداشش به مراتب از مقام و منصب بالاتری برخورداره. این آقا یه فیلم داره که اسمش رو از روی دارک لرد اسکی رفته و گذاشته دارک نایت. توی این فیلم یه یاروی روانی و سادیسمی وجود داره که توی یکی از سکانس های معروف فیلم میاد و لو میده که کارگردان پیرو هاکونا ماتاتا هست. به چه صورت؟

دوست سادیسمی ما از بچگی با کمبود هایی در زمینه تربیت رو به رو بوده. تصور کنید توی خونه نشستید و دارید تلویزیون میبینید. یهو یه نفر نعره زنان میاد توی خونه و مستقیم به شما نگاه می‌کنه و بعد یه بطری نوشیدنی کره ای رو به سمت شما پرتاب میکنه و شما به کمک جاخالی خودتون رو از گزند بریده شدن توسط شیشه های شکسته بطری نجات میدید. و بعد فرد مذکور داد میزنه" بخور بچه! بخور تا بزرگ شی!" و دوباره نعره زنان از خونه میره بیرون.
شما همینطور پوکر فیس به نوشیدنی ریخته شده بر کف خونه نگاه می‌کنید که یعنی چجوری اینو بخورم؟ باید لیس بزنم؟ نی بیارم از کف زمین هورررت بکشم؟ با دستمال جاذب آب کف زمین رو طی بکشم بعد دستمال رو توی دهنم بچلونم؟

خب این سادیسمی عزیز ما از بچگی با سوالاتی از این دست رو به رو شده و هیچوقت جوابی براش پیدا نکرده.
در نتیجه می‌خواد سوالاتش رو از یه فرد بزرگتر و عاقل تر که همون دارک نایت باشه بپرسه.( علاوه بر تشابه اسمی، دارک نایت و دارک لرد در بزرگی و عاقل بودن هم شباهت دارن!)

پس به هرکی میرسه چاقو میذاره لب دهنش و میپرسه" وای سو سیریس؟" که ترجمه تحت الفظی اش میشه همون هاکونا ماتاتا! یعنی چرا بیخیال نیستی؟
و برای اینکه نشون بده آدم واقعا باید هاکونا ماتاتایی باشه میزنه لب و دهن ملت رو جر میده!
و یه جای دیگه هم میاد و میگه" من شبیه کسایی هستم که نقشه دارم؟"

مشخصاً هاکونا ماتاتا در تار و پود زندگی این کارگردان ماگل رخنه کرده که میاد و فیلمی میسازه که حول و حوش این اصطلاح ارزشمند میچرخه!

دو:
از قضا نمونه و مثال دوم هم از دنیای ماگلی و سینما انتخاب شده!
داستان از این قراره که یه دختر بچه وقتی به دنیا میاد سردش میشه و چون کمبود پتو داشتن یهو این دختر قدرت فرابشری پیدا میکنه و میزنه همه چیز رو منجمد میکنه از جمله خواهر خودش.
به واسطه این اتفاق عذاب وجدان میگیره و سالیان سال خودشو توی اتاق حبس میکنه تا اینکه ننه باباش میمیرن و مجبور میشه بیاد بیرون. رهایی از حبس خانگی همانا و منجمد کردن ملت همانا!
این بار دختر داستان ما به اتاقش رضایت نمیده و کلاً میره توی کوهستان و اونجا داد میزنه" لت ایت گو!" اگه از خودتون میپرسید که یعنی چی؟ بهتره به موضوع انشا نگاه کنید!
از وقتی که این دختر هاکونا ماتاتا رو سرلوحه زندگیش قرار میده به رستگاری میرسه، البته نه از نوع سیزارویی!
یه قصر بزرگ از یخ میسازه و یه پرچم میذاره بدین صورت! بعد هم موفق میشه قدرتشو کنترل کنه و یه سری اتفاقات جزئی دیگه که خیلی مهم نیستن!

پس مشاهده کردید که هاکونا ماتاتا چه تغییرات شگرفی رو میتونه توی زندگیتون ایجاد کنه!

پایان!



ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲۴ ۱۹:۲۴:۰۴


پاسخ به: اتاق ضروريات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۸
#5
آیا چیزی از رماتیسم می‌دانید؟ اگر بله؛ آیا شما دکترید؟
رماتیسم مغزی چطور؟ تا به حال شنیده اید کسی به رماتیسم مغزی مبتلا باشد؟
آیا تاکنون به استعداد نویسندگی خود گفته اید "زرشک!" ؟


وزارت سحر و جادو با همکاری گروه گریفیندور برگزار می‌کند:

زنگ انشا!

بدون ترس از نقد و یا قضاوت شدن بنویسید. ذهن خود را کاوش کرده و رماتیسم استخراج کنید!

**با حضور اساتید مجرب رماتیسم نویسی گروه گریفیندور**

برای اولین بار زنگ انشا را از نزدیک ببینید، یا حتی بنویسید!


با هماهنگی صورت گرفته، قرار بر این شد تا به مناسبت روز گروه گریفیندور(21 مهر ماه) اعضای این گروه یکی از موضوعات زنگ انشا را در ملا عام و در جهت آشنایی بیشتر بقیه اعضا با این سبک انجام دهند. همچنین ناظرین موافقت کردند تا شرکت برای عموم آزاد باشد.

*موضوع انشا به زودی در همین تاپیک اعلام خواهد شد.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۸
#6
ما نشسته بودیم یه گوشه سرمون به کار گرم بود، یهو گفتن پاشو بیا شناسه ات قراره بسته بشه! چه وضعیه آخه؟

با سلام خدمت مافلدا، همونطور که مشخصه اومدم درباره قانون جدید گفتگو کنم تا بلکه به یه راه حل خوب و مناسب برسیم با همدیگه.

اولاً، اینکه یه نفر رو مجبور کنیم تا شناسه اش رو به زور عوض کنه از پایه کار غلطیه! اون طرف حتماً یه احساس راحتی یا همذات پنداری یا همچین چیزی نسبت به اون شناسه داشته که اومده انتخابش کرده! و اگر اینطور نیست داره نقش بازی می‌کنه در قالب اون شناسه و هممون میدونیم که هیچوقت چیز درست و درمونی از نقش بازی کردن درنمیاد.
من خودمو مثال میزنم. شناسه اول من رون ویزلی بود. اون موقع من یه نوجوون 12-13 بودم که شور و هیجان و حس شوخ طبعی مناسبی داشتم برای همین حداقل به نظر خودم خیلی خوب تونسته بودم شناسه رون رو بچرخونم. یه روز صبح از خواب پاشدم و دیدم دیگه شوخی کردن با ملت توی چت باکس و کل کل باهاشون بهم حال نمیده! از اون روز به بعد داشتم نقش بازی می‌کردم. برای همین تصمیم گرفتم شناسه رو سوییچ کنم روی کسی که به روحیات و اخلاقیات جدیدم نزدیک تر بود.
حالا ما بیایم به زور یه نفر رو مجبور کنیم که دست به همچین عملی بزنه، چه نتیجه ای داره؟ کسی که قلباً شناسه اش رو دوست نداره، بالاخره بعد از یه مدتی عطاش رو به لقاش میبخشه. یا تبدیل میشه به کسی که هر دو ماه یه بلیط میزنه تا بلکه بعد از چندبار تعویض بالاخره اون چیزی رو که میخواد پیدا کنه، یا در بدترین حالت از سایت میره! من که امیدوارم همون بار اول موفقیت آمیز باشه!

دوماً، از اون فرد پرسیدین که حوصله داره دوباره یه شخصیت پردازی جدید داشته باشه؟ دوباره خودم رو مثال میزنم چون از بقیه خبر ندارم. قصد داشتم بعد از کوییدیچ شناسمو تغییر بدم و حتی مقصد رو هم انتخاب کرده بودم. بعد نشستم با خودم فکر کردم که فلانی! از پس این کار برمیای؟ وقتشو داری؟ حوصلشو داری؟ تویی که آخرین رول ات برمیگرده به شهریور چجوری میخوای از پس این شخصیت بربیای؟
دیدم که الان کنت الاف توی جایگاه خوبی هست و منم باهاش راحتم پس الزامی نداره عوضش کنم، بنابراین بیخیال شدم و الانم راضیم!
من که اینطور، رابستن و آلکتو( نمیدونم آلکتو حساب میشه یا نه!) تا اونجایی که یادمه امسال کنکور دارن، سوجی که همینطوریش هم کم میاد و بانز رو هم همه میدونیم شدت وقت گذاریش چقدره!
البته ببخشید که من از طرف این افراد صحبت کردم. شایدم دوست داشته باشن عوض کنن و وقتش رو هم داشته باشن. بیان بگن خودشون! ( غیر از اون سوجی که فکر کنم تا حالا سیزده چهارده بار شناسه عوض کرده با جنسیت های مختلف )

سوماً افرادی که الان این شناسه هارو دارن همگی سابقه خوبی توی سایت دارن و هیچکدوم آماتور نیستن که احیاناً بخوان به ایفای نقش هری پاتری آسیب بزنن. مثال بارزش رابستن هست که هر تاپیکی میری مرلین رو شکر یه اسمی ازش بردن با بچه!
ارزشش رو داره که بخوایم این همه سوژه و شخصیت پردازی رو حذف کنیم؟ اونم بخاطر چیزی که نه تنها به ایفا صدمه نزده، بلکه کمکش هم کرده.

چهارماً، مگه چند نفر شناسه غیر هری پاتری دارن که مافلدا میاد میگه مثل قارچ دارن رشد میکنن؟ تا اونجایی که من میدونم چند وقتی هست که شناسه های غیر هری پاتری دیگه تایید نمیشن و راه ورودشون به ایفا بسته شده. دیگه حالا این چهار پنج نفر تاثیر آنچنانی روی قضیه ندارن. ضمن این که خیلی از قوانینی که وضع میشن عطف به ما سبق ندارن و هرکس هم اعتراض کرد که چرا اینا دارن ولی من نمیتونم داشته باشم؟ منطقی بهش بگین که اون موقع همچین قانونی نبوده، والسلام!

پنجماً، توی لیست شخصیت ها یکی هست به اسم دات، توی توضیحاتش هم اومده"نام ماگلی در کافه دهکده لیتل هنگلتون" وجداناً آخه؟
یعنی شما حاضری یه ماگل بی سر و پا که پلاسه توی کافه و هیچ نقشی نداره رو راه بدی توی ایفا ولی بانز رو با اون همه قدمت و قدرت بندازی بیرون؟ از عله خجالت نمیکشی؟

و در انتها باید یادآور بشم که آخرین کتاب هری پاتر فکر کنم حدود 7-8 سال پیش منتشر شد. خیلی از مانور هایی که اون موقع میتونستیم انجام بدیم دیگه امکانش وجود نداره!

با تشکر



پاسخ به: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸
#7

تصویر کوچک شده

اعلام نتایج اولین دوره مسابقات هالیپاف


نمرات داده شده توسط داور ها به شرح زیر می‌باشد:


نام------------ داور اول------داور دوم------داور سوم -----میانگین
____________________________________________________________________
تام جاگسن---------70---------75-----------91-------78.6
____________________________________________________________________
پاتریشیا وینتربورن----77---------91-----------96-------88
____________________________________________________________________
رکسان ویزلی--------67---------85-----------93-------81.6
____________________________________________________________________
مروپ گانت---------67---------92-----------96--------85
____________________________________________________________________
رودولف لسترنج------65---------30-----------30-------41.6
____________________________________________________________________
پنه لوپه کلیرواتر-----65---------70-----------88--------74.3
____________________________________________________________________
سر کادوگان---------73---------88-----------95--------85.3
____________________________________________________________________

بدین ترتیب؛

قهرمان اولین دوره مسابقات هالیپاف معرفی می‌شود:

پاتریشیا وینتربورن

تصویر کوچک شده


در جایگاه دوم:

سرکادوگان

تصویر کوچک شده


و در جایگاه سوم:

مروپ گانت


تصویر کوچک شده


با تشکر از تمامی شرکت کنندگان محترم و آرزوی موفقیت برای آنها در مسابقات آینده.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سلام بر لرد سیاه ... ننگ بر چتر صورتی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸
#8
اربابا
شما زنده اید؟

اینها اشک شوق است که بر دیدگان ما جاری شده. فکر نمی‌کردم روزی بتوانیم دوباره شما را ملاقات کنیم.

ما میدانستیم همه اش دروغ و توطئه است. هوریس یک معده راست توی شکمش ندارد، ما با علم نسبت به این موضوع تحت پوششی اسنیپ طور وارد گروه خیانتکاران شدیم تا از درون آنها را متلاشی کنیم.

لرد!

گول هم خوردیم! وقتی وارد شدیم به ما نه تنها مسئولیت گرمایش خانه ریدل را دادند، بلکه قرار شد گرمایش کل انگلستان را تامین کنیم. همین رودولف و هوریس هم وعده هاگرید را تایید کردند.

البته در نبود شما بسیار گریه کردیم. بعد از شنیدن آن خبر جگرسوز، آتش زنه چندین بار مُرد و زنده شد و خود نیز از شدت غم و غصه فندک هایمان را شکستیم. البته همه اینها فیلممان بود چون میدانستیم امکان ندارد که شما از میان ما بروید. بازیگر خوبی هستیم!

ما اینقدر شرمنده ایم که در میان خیل عظیم یاران شما، اولین نفر آمدیم خدمتتان تا برگشتتان را تبریک بگوییم.


ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲ ۲۱:۰۹:۲۵


پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
#9
از: دبیرخانه برگزاری مسابقات هالیپاف - موزه وزارتخانه
به : رئیس زندان آزکابان
موضوع: لیست افراد خاطی

با سلام و عرض تسلیت بابت فوت جناب لرد ولدمورت

به استحضار میرساند، پیرو قوانینی که جهت مسابقه هالیپاف وضع شده بود، افراد زیر اقدام به ثبت نام کرده ولی آثار خود را در زمان مشخص شده ارسال ننمودند:

ارنی پرنگ
اگلانتاین پافت
هوریس اسلاگهورن
سدریک دیگوری


امید است هر چه زودتر وضعیت ایشان مشخص شود.

با تشکر

رونوشت: وزارت سحر و جادو

تصویر کوچک شده



ویرایش شده توسط کنت الاف در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۱ ۱۸:۲۴:۵۷


پاسخ به: سلام بر لرد شکلاتی ... درود بر چتر صورتی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸
#10
این چه کاریه؟
تفرقه تا کجا؟

شما ها می‌خواین زحمات لرد سیاه رو () رو بر باد بدید؟ تفرقه بینداز و حکومت کن! آره لابد شعار امثال مرگخوار نماهایی مثل گابریل همینه!

چرا می‌خواید با دو دسته کردن مرگخوار ها این گروه و این تشکل عظیم رو از هم بپاشونید؟

#لرد_فقط_یکی_هاگرید_گنده_بکی







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.