مکان:حیاط هاگوارتز ---- زمان : روز بعد
-پس تو این قضایا چی گیر من اومد.من این همه زحمت کشیدم ولی هیچ کسی نیس زن من بشه!
تمام دختران هاگوارتز دور کوییرل جمع شده بودند و به وی می خندیدن:
بلاتریکس به همراه اسلیتیرینیها این شکلی:
لینی به همراه راونیها این شکلی: :lol2:
رز ویزلی به همراه هافلیها این شکلی:
جسیکا پاتر به همراه گریفیها این شکلی:
همه دخترها با هم گفتن: هیچ کدوم از ما زن تو نمیشیم.ها ها ها ها.
همه داشتن به کوییرل نزدیک می شدند و همان جمله را مدام تکرار می کردند .
کوییرل توسط دخترها محاصره شده بود . معلوم نبود می خواستند با وی چه کار کنند.
همچنان که جمله را تکرار می کردند به 10 قدمی کوییرل نزدیک شدند و دستهایشان طوری که کف دست رو به پایین باشد به طرف وی دراز کردند.
به 2 قدمی کوییرل رسیده بودن که...
-نه نه نه... کمک ... کمک...
کوییرل بالای سرش شبحی احساس کرد.
-از دست دخترها خلاص شدیم گیر ارواح افتادیم.
-پرفسور پرفسور ... بلند شین ... کابوس می دیدین پرفسور...
کم کم دیدش داشت بهتر میشد. بله بالای سر کوییرل کسی نبود جز دالاهوف و استرجس پادمور.
-من کجام.شما چطور من رو اینجا آوردید؟ اینجا کجاست؟
دالاهوف رویش را به سمت استرجس می کنه و میگه: هنوز داره هذیون(درست نوشتم؟
)میگه .
استرجس هم که تو محفل حرکات انتهاری(تروریستی
) زیاد یاد گرفته،می پره روی کوییرل و در پشت سر هم با کف دستش می زنه به گونه کوییرل.
-پرفسور بلند شو. پرفسور بلند شو.
کوییرل که حالا دیگه حواسش سر جاش اومده و همچنین از شدت ضربات استر جونش به لبش اومده:از رو من بلند شو پادمور.چرا نصفه شبی بلند شدی از خواب داری من رو می زنی!
استرجس خیلی روی کارش تمرکز کرده بود واصلا حواسش به جای دیگه ای نبود حتی به کوییرل،به کارش ادامه میده و از رو کوییرل کنار نمیره تا اینکه از شدت ضربات پادمور کوییرل دوباره از هوش میره.
بر اثر شدت ضربات استر گونه های کوییرل مثل خون سرخ شده بود به طوری که از فاصله دور به نظر می رسید که خون کوییرل داره بیرون می زنه!
دالاهوف که کاسه آب دستش بود که برای بیدار کردن کوییرل آورده بود ،کاسه رو زمین می اندازه و روی استرجس می پره: استر بس کن ... بس کن. داری می کشیش!
هر سه روی هم افتادن.استرجس کوییرل رو می زنه.گویا هیچ چیز نمی تواند از کارش او را منع کند و دالاهوف هم سعی می کند که استرجس را از کوییرل جدا کند که ناگهان در خوابگاه باز می شود.