جیمز و ویولت انقدر اینجا بحث های موشکافانه کردن ولی معنیش نیست رودولف فراموش شد.. فقط کمی به بعد جوابش موکول شد!
و الان همون بعدِ موکول شده است!
نقل قول:
رودولف لسترنج نوشته:
چن روز پیش که داشتم یه بار دیگه میخوندم فصلا رو از اول،یه نکته ای توجه ام رو جلب کرد...اینکه تدی جیمز خیلی مشنگن!
.
.
.
و اما پیشنهادم اینه که بیشتر تو داستان از شخصیت های قدیمی که تو کتاب اومده بودن استفاده کنین...تا الان هم این کار رو کردین،خیلی جذاب بود...لاکن اگر مثلا یه تیکه هایی مثل تیکه ی سرنوشت دادلی و رابطه اش با هری که جوراب فرستاد براش و اینا رو بیشتر کند،فک کنم باحال تر باشه!
در ضمن انتقاد همیشگیم که خلا وجود رودولف هست همچنان پابرجاست!
تدی و جیمز مشنگن دیگه؟
حالا تدی هیچی! چطور جرئت میکنی تو چشمای یه گرگ نگاه کنی و بهش بگی داداشش مشنگه؟
اصلا مگه مشنگ چشه؟
دوران سیاه و ننگین برتری اصیلزاده ها تموم شده رودولف!
دیگه کسی لیست سیاه مشنگزاده ها رو تنظیم نمیکنه.
لرد سیاه سقوط کرده!
زنتو یه خانم خونهدار سقط کرد رودولف!
پسری که زنده ماند .... دهه... چی میگم من؟
ببین رودولف!
راستش من یازده فصله که منتظرم یکی بیاد شاکی بشه چرا انقدر تدی و جیمز مشنگن و خوشحالم که بالاخره یکی اینو مطرح کرد. راستش با آوردن این قضیه ما میدونستیم که حتما داریم یه مرزی رو میشکنیم که رولینگ نهایتاش به قول تو با مطرح کردن دین توماس و عشق وستهام بودنش (وستهام آخه؟
) شکست اونم چون دین یه مشنگ زاده بود.
حالا اینکه جیمز و تدی جادوگرزاده چرا اینطوری از آب در اومدن دو تا دلیل داره که یکیش منطقیه و یکیش شخصی.
تو رو نمیدونم رودولف اما من وقتی کتابا رو میخوندم یکی از چیزهایی که دوست نداشتم همین ایزوله بودن دنیای جادوگری از دنیای ماست. بخشی از جادوش البته همینه و در عین حال رولینگ میخواست تعصب جادوگرها حتی اونهایی که به اصل و نسب عقیده نداشتن رو نشون بده. اما من همیشه اینو یه باگ میدیدم. بهرحال جادوگرهای بریتانیا هم تو این کشور زندگی میکنن و از پشت کوه نیومدن. هر چقدرم به جادوشون متکی باشن, چیزهایی از زندگی مشنگها میبینن و استفاده میکنن. اونقدر آشنا هستن که اتوبوس شوالیه دارن و سیریوس بلک یه موتور مشنگی رو دستکاری کرده و تو اتاقش پوستر مجلههای مشنگیه ضمن اینکه توی موخره داریم که رون امتحان رانندگی داده.
اینا مثالهای کوچیکه.
چرا جیمزتدیا انقدر مشنگن؟
چون تو خونهای بزرگ شدن که در کنار وسایل جادویی, تکنولوژی مشنگی هم بوده. تصور من اینه حتی آثارش تو خونهی آندرومیدا تانکس هم پیدا میشه ولی کمتر چون تد تانکس هم مشنگ زاده بود.
جیمز تا یازده سالگی مدرسهی مشنگی رفته و پنج سال با علم روز و فرهنگ عامیانهی مشنگها در تماس مستقیم بوده. توی خونه تلویزیون و برق - این دو عامل مهم تهاجم فرهنگی مشنگها - موجوده و طبیعیه که اهل کارتون و سریال باشه.
مادرش توی پیام روز ستون ورزشی داره و گزارش کوییدیچ مینویسه اما هنوز جای خالی پخش مستقیم جام جهانی کوییدیچ برای جادوگرهای گل توی خونه به شدت حس میشه برای همین تدی میشینه کوییدیچ مشنگی تماشا میکنه و طرفدار منچستر میشه!
دلیل شخصی ماجرا اما وارد کردن علاقمندیهای خودمون توی داستانه. اینه که جیمز ناروتو و فرندز میبینه و تدی طرفدار میوز و منچستره!
و اما در مورد پیشنهاد اولت.. خواستهات خیلی منطقی و به جاست اما با توجه به زمان قصه و مکانش که هاگوارتزه زیاد برای ما جای کار نمیذاره.
و اما در مورد پیشنهاد دومت.. خواستهات خیلی منطقی و به جاست!
اما یه شرط داره و خودت می دونی و اربابت!
بازم ممنون که باهامون هستی و همیشه انرژی دادی!
خیلی دمت گرم!