لطفا درخواست نقد ننمایید!
نتیجه دوئل سه نفره گادفری میدهرست/ ایزابل مک دوگال/ هیزل استیکنی:امتیازهای داور اول:
گادفری میدهرست: 27 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25.5 امتیاز - هیزل استیکنی: 26.5 امتیاز
امتیازهای داور دوم:
گادفری میدهرست: 27 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25 امتیاز - هیزل استیکنی: 26.5 امتیاز
امتیازهای داور سوم:
گادفری میدهرست: 26 امتیاز - ایزابل مک دوگال: 25 امتیاز - هیزل استیکنی: 25 امتیاز
امتیازهای نهایی:
گادفری میدهرست: 26.66 امتیاز - ایزابل مک دوگال:25.16 امتیاز - هیزل استیکنی: 26 امتیاز
برنده دوئل:
گادفری میدهرست!................................................................
هیزل با ترس و تردید نگاهی به چاله عمیق که دست کمی از چاه نداشت انداخت و رو به گادفری کرد.
- آخه... این... مطمئنی؟
- تنها راهمون همینه. هر جا بریم پیدامون می کنن. تا تاریک شدن هوا و خوابیدن همه باید این تو قایم بشیم. شنل هم که هر سه مونو مخفی می کنه. بعدش می تونیم بریم اتاق اساتید و سوالای مسابقه رو ببینیم. این اصلا عادلانه نیست که اسنیپ سوالا رو به اسلیترینیا داده باشه. نا سلامتی ما یک ساله داریم برای این مسابقه آماده می شیم. بهشون اجازه نمی دم حقمونو بخورن.
ایزابل که تا آن لحظه ساکت بود تایید کرد.
- چاره دیگه ای نداریم. شب شنلو میارم. هر دوتون ساعت هشت اینجا باشین. دیر نکنین.
و از هم جدا شدند.
ساعت هشت شب:ایزابل و هیزل داخل چاله تنگ و تاریک زیر شنل نامرئی کننده پناه گرفته بودند. هنوز خبری از گادفری نبود.
ایزابل خمیازه ای کشید که فورا به هیزل هم سرایت کرد.
- خسته شدم. پس چرا نمیاد؟
- اگه بیاد هم الان که کاری نمی تونیم بکنیم. هوا هنوز روشنه. شاید درگیر کارای کوییدیچ شده.
شنل را روی سرشان کشیده و منتظر ماندند.
کمی دورتر در راهروهای دور و دراز مدرسه، گادفری در حال دویدن بود.
- دیر کردم دیر کردم دیر کردم...
- بله گادفری. دیر کردی. جلسه قبل و قبلش و قبل ترش هم دیر کردی. و حتی برای مجازاتی که برات تعیین کردم هم دیر کردی. اگه فکر می کنی می تونی از زیرش در بری سخت در اشتباهی.
پروفسور اسنیپ با اخمی هولناک در مقابلش ایستاده بود.
- حالا به دفتر من می ری و شاخک های سوسکهای جونده رو یکی یکی و با دقت جدا می کنی. طوری که حتی یکیشون هم نمیره. همه رو زنده می خوام.
گادفری ناچارا مسیرش را کج کرد.
- اشکالی نداره. زود انجام می دم و خودمو می رسونم.
ولی با دیدن تپه سوسک های جونده متوجه شد که به این سادگی ها نجات پیدا نخواهد کرد. با این وجود، سریعا شروع به کار کرد...
با تکان خوردن چیزی در دهانش از خواب پرید.
چند ثانیه طول کشید که به خودش آمد.
- ای لعنت به موهای چربت اسنیپ.
و سوسک را از دهانش خارج کرد.
صبح شده بود. نمی دانست کی روی همان میز خوابیده بود. خمیازه ای کشید. نقشه شان شکست خورده بود ولی اهمیتی نداشت. یک روز دیگه اجرایش می کردند. فرصت کافی داشتند.
کش و قوسی به خودش داد و از اتاق خارج شد.
سر کلاس تغییر شکل، صندلی های خالی ایزابل و هیزل نگاهش را به سمت خود می کشید.
- نه. نمی تونن هنوز منتظر مونده باشن. حتما شب دیروقت برگشتن خوابگاه و خواب موندن و به کلاس نرسیدن.
تقریبا حق با او بود.
هیزل و ایزابل خوابشان برده بود.
ولی داخل چاله و زیر شنل نامرئی کننده.
حتی در لحظاتی که فیلچ به اصرار مک گونگال چاله را پر از خاک کرده بود فرصت فریاد کشیدن پیدا نکرده بودند.
آخرین صدایی که شنیدند صدای مک گونگال بود که غر می زد که همین دیروز توماس اسمیت پایش پیچ خورده و نزدیک بوده داخل این چاله بیفتد.
و بعد تاریکی مطلق و سکوت ابدی...