هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لونا.لاوگود)



پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۰:۳۶ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#11
هوگو تو دلش احساس خفن بودن میکرد، باید اینو به ارباب میگفت و ممکن بود با این خبر مهم ارباب اربابیت رو بده به هوگو حتی، شاید هم ارباب تو وصیت نامه ش همه ی اموالشو میداد به هوگو، یا شاید اصلا اجازه میداد هوگو شبا تو اتاق ارباب بخوابه.

ولی همون موقع صدای ذهنش اونو به خودش آورد:

تو واقعا فکر کردی ارباب این کارا رو میکنه؟ فوقش یه کروشیو تقدیمت کنه! ارباب هیچوقت به خاطر این خبر مهم حتی یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنه!

هوگو به صدای درون خودش گوش میده و بعد فکری به ذهنش میرسه. پس دوباره به سمت غار برمیگرده و بلا رو اون اطراف میبینه و به سمتش میره.

- هی بلا! صبر کن، من از تقشه ی شما سر در آوردم! و اگه کاری که میگن نکنین همه چیزو به ارباب میگم.

بلا که هنوز سر در نیاورده هوگو چطور از قضیه با خبر شده به ادامه ی حرف های هوگو گوش میده.

- بعد از اینکه نوبت اعدام من شد من به لرد التماس میکنم که بذاره یه بار دیگه از اون دیوار رد بشم و شما یه کار میکنین من رد بشم، و اینجوری من تنها جادوگر مرگخواری هستم که میتونه رد بشه! حالا برو تو غار اینو به بقیه هم بگو

بلا بدون هیچ حرفی دندونای تیزشو نشون هوگو میده و به سمت غار میره تا موضوع رو با بقیه در میون بذاره.



Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#12
بلا طول راهروی درازی رو با دو میره تا سرعتش بیشتر بشه که متوجه میشه هر سانتی متر این راهرو پر از اتاقه، پس دوباره راه ها رو برمیگرده و از اول وارد اولین اتاق میشه. در نگاه اول به اتاق بلا متوجه میشه که حاضره بمیره اما تو این اتاق شلوغ دنبال نجینی نگرده! ولی چاره ای براش نمیمونه و شروع میکنه.

- نجینی؟ ارباب منتظرته! بیا برگردیم خونه!

بلا در حالی که این جمله رو مدام تکرار میکنه زیر تخت و پشت میز و توی کشوها رو میگرده ولی اثری از نجینی نیست. با یه مشت ناسزا زیر لب از اتاق خارج میشه و وارد اتاق بعدی میشه.

با ناامیدی میخواد از آخرین اتاق هم خارج بشه که چیزی شبیه دم بین لباسا میبینه. با خوشحالی به سمت کپه ای لباس که گوشه ی اتاق زیر پنجره قرار داره میره.

- پیدات کردم نجینی!

و با خوشحالی دم رو میگیره و از زیر کپه ی لباس بیرون میارتش که متوجه میشه اون نجینی نیست و فقط یه تیکه طنابه!

-

وزیر هم با وضعیتی مشابه بلا مواجه شده و با فحش هایی رکیک تر در اتاق ها رو باز میکنه و با طلسم همه ی اشیاء اتاق رو تو هوا معلق نگه میداره بلکه نجینی بین یکی از اینا پنهان شده باشه. ولی هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه.

ولی با بیحوصلگی سراغ اتاق بعدی میره که چیزی که تو اتاق میبینه خیالشو راحت میکنه.

اتاق تقریبا خالیه و فقط چند تا تلوزیون روی میز قرار داره با چند تا چیز دیگه که به تلوزیون ها وصلن.

- اتاق مراقبت!

تلوزیون ها همه ی اتاق ها رو نشون میدن و وزیر میتونه با خیال راحت همه ی اتاق ها رو زیر نظر داشته باشه و نجینی هر حرکتی از خودش نشون بده نظر وزیر به سرعت جلب میشه.

پس تصمیم میگیره این خبرو به بلا هم بده ...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: باغ وحش
پیام زده شده در: ۹:۵۲ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#13
در تالار هافلپاف

رز در حالی که چشماش برق میزد گفت: من یه نقشه ای دارم! باید یه معجونی درست کنیم که همه ی حیوونا بی حال به نظر برسن جوری که انگار کسی بهشون نمیرسه. در ضمن یه معجون دیگه هم باید درست کنیم که لاغر بشن!

روفوس گفت: پس من سریع میرم معجونا رو درست میکنم.

آن طرف تر - تالار ریون

لینی بشکنی زد و گفت: چطوره یه کار کنیم بازرسا نتونن بیان؟ یه سنگی بندازیم جلوی پاشون تا نتونن بیان!

لونا چشماش رو گرد کرد و گفت: ولی سنگ از کجا پیدا کنیم؟

لینی نفس عمیقی کشید و گفت: تسترال بوقی! " یه سنگی بندازیم جلوی پاشون " یه اصطلاحه! یعنی یه مشکلی براشون درست کنیم تا نتونن بیان باغ وحش!

- آها!

روونا گفت: بیاید یه جوری از هاگ خارج بشیم و بریم وزارت خونه؟ قبلش تغییر چهره بدیم و هر کدوم یه مشکلی رو با این بازرسا در میون بذاریم که مهم تر از دیدن باغ وحشه!


Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱
#14
سوژه ی جدید:

لرد روی صندلی عضیم و راحت خود نشسته بود و در حالی که چشمانش را بسته بود راست نشسته بود، همه ی مرگخواران او میدانستند که وقتی لرد در این حالت است بدین معنی است که هیچ مرگخواری حق نزدیک شدن به او را ندارد؛ چون لرد در حال فکر کردن است. فکری خبیث!

چشمان لرد ناگهان باز شد و این یکی از ترسناکترین مواقعی است که هر مرگخواری به عمر خود شاید دیده باشد، که البته نمیتواند دیده باشه.

به دور و بر خود نگاه کرد تا اگر مرگخوارای در حال نگاه کردن دزدکی او است را دید با کروشیو کار او را بسازد. وقتی تیرش به سنگ خورد قفسه ی سینه اش را بالا برد و نفس عمیقی کشید.

- روفـــــــــــــــــــــــــــــوس!؟

بشقابی در آشپزخانه ریدل شکست، کتابی از دست لینی در سالن کتابخانه ی ریدل افتاد، لقمه ای در گلوی رز گیر کرد و روفوس با سرعتی زیاد خود را به لرد رساند و در مقابلش تعظیم کرد.

- بله ارباب؟ در خدمتم!

لرد از سرعت عمل روفوس خوشش آمد و کروشیوی به او تقدیم کرد و فقط مرگخوار ها بودند که میدانستند فرق کروشیو تقدیمی و کروشیو نه (!) تقدیمی چیست!

لرد اندکی از روی صندلی خود تکان خورد و گفت: به باسوادای مرگخواری بگو اینجا جمع بشن تا چند ساعت دیگه.

چند ساعت بعد


مرگخواران با سواد تا کمر مقابل لرد خم شده بودند و منتظر فرمان او بودند.

- من ازتون میخوام یه زندگی نامه از لرد ولدمورت کبیر بنویسید و وقتی نوشته شد هزاران نسخه ازش چاپ کنید و بدید هاگوارتز بچه ها حفظش کنن!

حضار:


Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱
#15
سپس رز از صندلی خود بلند شد و به سمت آن سوی میز رفت و دست لرد رو گرفت و گفت: بیاید بریم کمی استراحت کنید ...

لرد حالت خمیازه ی نمادینی به خود گرفت و مانند کودکانی که از حرف مادرشان اطاعت میکنند دنبال رز راه افتاد.

- خب لرد. این کلاه بوقی رو هم بذارید رو تختتون و بخوابید!

لرد اطاعت کرد و بعد از گذاشتن کلاه روی سرش پتو را تا چانه بالا کشید ولی چشمانش همچنان باز بود.

رز توجهش به جا چوبدستی لرد روی میز افتاد و گفت: لرد اینو میدینش به من دیگه مگه نه؟

لرد به نشانه ی تایید سرش را تکان داد و رز حریصانه جا چوبدستی که از جنس پوست تسترال بود را درون جیب ردایش گذاشت و از اتاق خارج شد.

چند ساعت بعد - گوشه ای از خانه ی ریدل

لینی با عصبانیت گفت: چرا تو باید رئیس باشی؟

آگوستوس با بیخیالی گفت: چون من اول به همه ی مرگخوارا گفتم لرد کاراشو به من و دستایارام سپرده!

رز هر دو را با سقلمه ای ساکت کرد و گفت: الان مهم نیست کی رئیسه! مهم اینه که تا وقتی که اثر معجون نرفته باید یه کار کنیم همه ی کارا بیفته دسته ما!

لینی با زیرکی گفت: چطوره آخرین دستور رو به لرد بدیم؟ اینکه واسه مدتی بره یه جای گمنام تا دیگه نتونه برگرده و اونوقت ما میشیم جانشینش توی اون نامه ای که قراره قبل از رفتنش بنویسه ...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰
#16
امتیازات جلسه آخر ماگل شناسی


راونکلاو

چوچانگ: 8 + 3 + 5 = 16

لینی وارنر: 10 + 10 +10 = 30

تعداد شرکت کنندگان : 2 نفر

جمع نمرات راونکلاو: 23


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰
#17
امتیازات جلسه آخر ماگل شناسی


راونکلاو

چوچانگ: 8 + 3 + 5 = 16

توضیحات: یادم میاد گفتم که به سوال دو جواب کامل بدین اما ...
امیدوار بودم وقت بیشتری برای پست زدن بذاری و توضیحات بیشتری بدی، برای سوالات ده نمره ای یک خط توضیح نمره ی زیادی نمیگیره. با ارفاق نصف نمره سوال 3 رو بهت دادم.

لینی وارنر: 10 + 10 +10 = 30

توضیحات: 20 امتیاز منفی به خاطر دستور دادن به استادت کم میشه ... شوخی کردم! توضیحاتت خوب بود.

تعداد شرکت کنندگان : 2 نفر

جمع نمرات راونکلاو: 23


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۲ ۲۳:۲۵:۱۱
ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۲ ۲۳:۲۶:۱۱

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#18
تدریس جلسه ی چهارم کلاس ماگل شناسی:

صدای زنگ به صدا در میاد و بچه ها به طرز طاقت فرسایی به صورت اسلوموشن وار وارد کلاس میشن، تو چشمای هیچکدومشون ذوقی برای کلاس ماگل شناسی دیده نمیشه و همه با یه عدد خمیازه وارد کلاس میشن و بی توجه به حضور استاد ماگل شناسیشون خودشون رو روی صندلی جا میدن.

لونا با صدایی که توش تعجب موج میزنه جوری که نه معلومه داره با خودش حرف میزنه یا دانش آموزا حرف میزنه:

- فک کنم جلسه ی پیش اشتباه کردم تکلیف اولی رو بهشون دادم، اینا همه شون شبیه دانش آموزای مشنگی شدن!

چو خمیازه ی پَتُ پهنی میزنه و با صدای آرومی جواب میده: نه پروفسور! راستش از اخرین باری که شما رو دیدیم سال هاا میگذره انگار!

بقیه هم با این حرف چو موافقت خودشون رو اعلام میکنن.

- اوه! راست میگید، یه چند روزی هاگوارتز در دسترس نبود

پنج دقیقه از کلاس میگذره و لونا تصمیم میگیره درس جدید رو شروع کنه.

- خب درس پنجم صفحه 1313 مربوط میشه به مشنگ ها و جادوگر ها.

همونطور که میدونین یا شایدم نمیدونید مشنگ ها هنوز هم مطمئن نیستن که جادوگرا وجود داشته باشن و اونایی هم که به وجود جادوگر ها باور دارن همین رمال ها و جادوگرای مشنگی که خودشون رو جادوگر جا زدن رو دیدن و فکر میکنن جادوگرا وجود دارن. یه موقع هایی ما جادوگرا سوتی هایی میدیم جلوی مشنگ ها که اونا شک میکنن ولی چون عقلشون به این چیزا قد نمیده فقط سعی میکنن اون چیزی رو که دیدن انکار کنن! خیلی ها فک میکنن آدم فضایی دیدن و اونقدر کوته فکر هستن که نمیفهمن وجود یک انسان از جنس خودشون اما با قابلیت های ویژه عاقلانه تر از وجود موجوداتی هست که از یه دنیایی خارج از این دنیای ما هستن!

به هر حال اونا یه هر دلیلی که هست نمیخوان باور کنن جادوگرا وجود دارن. خلاصه درس امروز رو تموم میکنم و بهتون اجازه میدم کلاس رو ترک کنین! البته بعد از یادداشت تکالیف هفته ی بعدتون!

تکالیف:

1. پنج نمونه از انکار هایی که مشنگ ها برای وجود نداشتن جادوگرا میکنن ذکر کنید ( هر نمونه دو نمره جمعا 10 نمره!)

2. به نظرتون چرا مشنگ ها نمیخوان باور کنن که جادوگرا وجود دارن؟ (توضیحتون قابل قبول و کامل باشه چون 10 نمره داره این یکی هم)

3. آیا دوست داشتید مشنگ باشید؟ چرا؟ ( اینم 10 نمره)


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#19
نمرات جلسه ی سوم کلاس ماگل شناسی

گریفندور:

آماتا (ی همیشه در صحنه کلاس :دی) : 20 + 5 + 5 = 30

توضیحات: باید اعتراف کنم از خوندن رولت بسیار بسیار کیف کردم! و چه قدر این عاقبت برای مشنگ ها عادی و خنده دار هست! شما دقیقا همون درس هایی رو گفتین که من وقتی اسمش رو میشنوم خوشحال میشم که یه جادوگرم، و در مورد درس زیست شناسی موافقم!

پرسیوال دامبلدور: 20 + 5 + 5 = 30

توضیحات: رول لذت بخشی بود! اما آیا این یک روز طاقت فرسا بود؟
پرسیوال؟ نیما؟ پرسیوال؟ نیما؟ شما مشنگ تشریف داشتی یا مشنگ شما تشریف داشت؟ به دلیل هیجان انگیز بودن رول از این مورد چشم پوشی میشه.

تعداد شرکت کنندگان: 2 نفر!

جمع نمران گریفندور: 30

راونکلاو:

آندرومدا بلک: 20 + 5 + 5 = 30

توضیحات: فرد بیچاره ای که در نظر گرفتید فوق بیچاره بوده! مشنگا بهش میگن تنبل ِ بیخود ِ بدبختِ مفلوک!

چوچانگ: 18 + 5 + 5 = 28

توضیحات: نمونه ی کامل یک دانش آموز مشنگ بدبخت! از طرف من بهش بگید مرلین صبرت بده! خیلی با عجله نوشتید و فکر میکنم دلیلش تند تند گفتن اون مشنگ بوده!

لینی وارنر: 20 + 5 + 5 = 30

توضیحات: لطفا به شری عزیز بگید بره خودکشی کنه با این زندگی ِ فلاکت بار!

تعداد شرکت کنندگان: 3 نفر!جمع نمرات راونکلاو: 30


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
#20
نمرات جلسه ی سوم کلاس ماگل شناسی


گریفندور:

آماتا: 20 + 5 + 5 = 30

پرسیوال دامبلدور: 20 + 5 + 5 = 30

تعداد شرکت کنندگان: 2 نفر!

جمع نمران گریفندور: 30


راونکلاو:

آندرومدا بلک: 20 + 5 + 5 = 30

چوچانگ: 18 + 5 + 5 = 28

لینی وارنر: 20 + 5 + 5 = 30

تعداد شرکت کنندگان: 3 نفر!

جمع نمرات راونکلاو: 30


Only Raven !


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.