خلاصه: محفلی ها به نظرشون میرسه که دامبلدور مریض و ضعیف شده و از این میترسن که به زودی به مرلین بپیونده. برای جلوگیری از دست دادن دامبلدور به این نتیجه میرسن که جان پیچ درست کنن تا اگر اتفاقی افتاد بتونن دامبلدور رو دوباره برگردونن. برای این کار فعلا در مرحله اول از دامبلدور خون گرفتن ولی این باعث شده که دامبلدور ضعیف تر از همیشه بشه. حالا که میخوان جان پیچ بسازن متوجه میشن که نمیدونن چجوری میشه جان پیچ ساخت و هاگرید رو میفرستن که از از اسلاگهورن نحوه ساخت جان پیچ رو یاد بگیره.
-----
هاگرید کاغذی که ماتیلدا و پنه بهش داده بودن رو با دقت بیشتری دستش گرفت و شروع به خوندن کرد.
-با سلام و درود بر تو ای اسلاگهورن عزیزم.
اسلاگهورن به هاگرید مشکوک شد، اون هیچوقت اینجوری حرف نمیزد که چجوری شده الان خیلی کتابی و رسمی حرف میزنه؟ هاگریدی که هاگوارتز رو نتونست تموم کنه و تمام زندگیش رو با عنکبوت های جنگل ممنوعه گذرونده مطمئنا نمیتونه اینقدر تغییر کرده باشه. لیوان نوشیدنی که جلوش بود رو با سرعت بالا رفت و از سر جاش بلند شد. به طرف در کلبه رفت و در رو باز کرد.
-به راستی که ما سال های درازی دوستان خیلی خوبی برای هم بودیم.
اسلاگهورن به صورت دراماتیکی به طرف هاگرید برگشت. بادی که بیرون کلبه میومد باعث شد که مو هاش تکونی بخوره و خودشم دستی به موهاش کشید و گفت:
-تو یه چیزی زدی هاگرید، یه چیزی که نمیخوای به من بدیش. تا وقتی که با من به اشتراک نذاری این بساطت رو دلیلی نمیبینم اینجا بمونم.
-در این سال های طولانی هیچوقت نشده است که من از تو درخواستی داشته باشم.
اسلاگهورن تصمیمش رو عوض کرد. چیزی که هاگرید مصرف کرده و اینطوری شده خیلی جالب و خفن به نظر میرسید و نمیخواست که این موقعیت رو از دست بده. دوباره دستی به موهاش کشید، این بار ولی تعداد زیادی از موها از سرش کنده شده و تو دستاش باقی موندن. حالا یادش اومد که چرا این همه سال دستی به موهاش نمیکشید. موها رو به بیرون کلبه انداخت و دوباره رو به روی هاگرید نشست.
-هاگرید، داداشم، جیگرم، برو عزیزم برو اون چیزی که زدی رو بیار منم بزنم با هم لذت ببریم.
پنه و ماتیلدا که هنوز زیر شنل بودن موقعیت رو غنیمت شمردن و به آرومی به هاگرید چیزی گفتن که تکرار کنه.
-حق با توئه دوست من، من الان میرم از بیرون کلبه میارم واست این چیز میزا رو. نگران نباش.
هاگرید از سر جاش بلند شد و به همراه پنه لوپه و ماتیلدا که زیر شنل نامرئی کننده قایم شده بودن از کلبه خارج شدن تا نقشه ای جدید بریزن. اسلاگهورن هم هیجان زده بود که امشب از اون شباییه که با میتونه با ستاره ها همیار باشه.