هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
#11
لرد سیاه همانطور که صحبتهای آستوریا را برای خود مرور میکرد به طرف اسکوپیوس رفت و روبروی او قرار گرفت.


اسکورپیوس: بدو نفله یه کاری کن ارباب بخنده!

لرد سیاه در حالی که خود را به شدت کنترل میکرد زبان خود را در آورده و به طرف بینی های عقابگونه اش برد.

- ها ها ها... جالب بود... ادامه بده ادامه بده.

بلاتریکس که از وضع کنونی به خشم آمده بود به ارباب خود پیوست .چند ی نگذشت که حرکات خنده آور لرد سیاه و بلاتریکس به رفتارهای متالیکاوار و شیطان پرستانه گروههای ماگلی بدل شده و همچنان ادامه داشت. در همین حین اسکورپیوس اختیار خود را از دست داده بود و به شدت از وضع موجود لذ میبرد.


لرد که لحظاتی به خود آمده بود نگاهی به بلاتریکس انداخت و او را از حرکت بازایستاند اما اسکورپیوس همچنان دل خود را گرفته و بر روی زمین میپیچید.

لرد سیاه رو به آستوریا کرد و گفت:

- ببینم ارباب بود اونو ذله میکنه؟ این ذلله شدنه؟
- نه ارباب... خب هر کسی قیافه شما رو ببینه از شادی خودش رو گم میکنه و نمیتونه طاقت بیاره!


لرد کمی خود را جمع کرده و ادامه داد:

- خب البته همین طوره... اما این لندهور رو یکی جلوش رو بگیره وگرنه آوداکد...
- نه لرد دست نگه دارین، ما باید کاری کنیم که به یک ماموریت بریم، اینطوری اسکور توی ماموریت کم میاره و از ارباب بودن دست میکشه!


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۳۴ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
#12
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=258207


نقدینگی لطفا...


بعد من رفتم پست بزنم توی تاپیکا هیچ خلاصه ای نیست برای همین من مجبور شدم پستهای چندتای آخری رو بخونم و داستان رو کم و مختصر بنویسم. یه زحمتی بکشی ممنون و البته شاید آن تاپیکهایی که من رفتم خلاصه نداشته.


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۹:۳۲ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
#13
بلاهمانطور در افکار خود غرق بود که ناگهان با صدای سیبل سراسیمه از افکار سی سال آینده خود بیرون آمد.


سیبل: بلا... بلا... داری به چی فکر میکنی؟ سی سال دیگه یعنی چی؟ بیا بیا یه فکری کردم میتونیم تخمهای نجینی رو یه ذره بتراشیم اینطوری یه سری خرده تخمداریم که میتونی برای معجون رکبت استفاده کنی


بلا ناگهان از جا پرید و به سرعت به سمت اتاق نجینی حرکت کرد...


بلاتریکس: بدو سیبل باید سریع اینکار رو بکنیم من باید برای یه مدت هم شده شبیه یکی از آن تخمها بشم.


بلا به طرف اتاق نجینی در حال حرکت بود که ناگهان سیبل دست او را کشید و او از حرکت بازایستاد.


سیبل: دختر تو فکر نکردی آن اتاق چقدر تحت حفاظته؟ فکر نکردی اگر وقتی داریم خرده تخم جمع میکنیم یکی از تخمها بشکنه دیگه هیچ بچه ماری متولد نمیشه و اگر ارباب بفهمه کارمون تمومه!
بلا: پس باید یه نقشه دقیق بکشیم!


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱
#14
1. سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟
فکر نکنم داشته باشم

2. سابقه ی عضویت در محفل؟

در اوایل عضویتم داشتم

3. مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟


سفیت و تپل و مپل بودن دامبلدور و آرزوهای دلهای سیاه ما

4. نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟

جادوگران کچل که خیلی زیشت هستن و ما ساحره ها بهشون پا نمیدیم :دی اما وقتی لرد باشه دیگه جذابیت از انحنای وسط سرکچل مچلش مثل آب روونه

5. بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

ببندیمش به تخت و همچین بپریم... اممم چیز بپریم بالا بگیرم بمیر بمیر

6. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

او را هر روز به گردش برده او را غذا میدهیم از او مراقبت میکنیم در حد آنی مونی

7. به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

مگه بلایی سر موها و دماغ لرد اومده ؟ :دی

8. یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.


ما هر روز کارهای پلید انجام میدهیم و از اخرین کارهای پلید ما نیز بازگشت به سایت بوده است :devil: اما خب اگه این قبول نیست من حاضرم دوباره یکی رو به تخت ببندم و بپرم... امم بپرم بالا و هی بهش بگم بمیر بمیر


9. نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بیان کنید:



ریش : اگر نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

طلسم های ممنوعه: هیچ طلسمی برای ارباب و همراهانش ممنوع نیست

الف.دال: ارتش دم در خونه ارباب


مری عزیز

شما مدتهاست که فعالیت ایفای نقش ندارین.اگه قصد عضویت دارین بهتره اول فعالیتتونو شروع کنین.

تایید نشد.



ویرایش شده توسط لردولدمورت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۱ ۲۳:۵۶:۱۰

خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


پاسخ به: ثبت نام کاندیدای وزارت
پیام زده شده در: ۹:۴۶ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱
#15
نام :

مری

مدت زمان عضویت در ایفای نقش :

از سال 87 عضو سایت بودم و در ایفای نقش از ابتدا فعال بودم

برنامه های خود : ا

با توجه به اینکه تعداد فعالین سایت در حد معمولی به سر میبره و نفرات جدیدی جذب شدند که این نفرات دیگه به خاطر کتاب و فیلم و اینا نیومدن که با رفتن اینها برن میشه برنامه بلند مدتی رو ایجاد کرد که با طرحهایی که برای سه گروه محفل و مرگخواران و وزارت میدیم تاپیکهای مختلف رو دارای داستان همزمان و فعال کنیم که به صورت برنامه ای فعالیت سایت رو پیش برده و بالا نگه داریم.
من فکر میکنم ناظرهایی که برای اینکار میزاریم از همون سیستمنهای قبلی نظارتی برای گروهبندی های مختلف میتونن کارشون رو شروع کنن و این امر رو تداوم ببخشیم
من خودم یه مدتی سایت نبودم اما در این دو هفته ای که برگشتم و سایت رو بررسی میکنم میبینم که میتونیم فعالیت سایت رو طبق پیشنهاد قبلی خودم در وزارتهای قبل به سمت جنگهای انلاین همراه با نظارتهای مختلف پیش ببریم که هم سطح داستان نویسی بچه ها رو بالا ببریم و هم انگیزه ایجاد کنیم برای سر زدن به سایت.

تعداد معاونان و برنامه های آنان :

برای اینکار که در بالا اشاره کردم تعداد معاونین خیلی مهمه و من چون خودم میتونم زیاد وقت بزارم میتونیم با 3 الی 4 معاون که وضعیت آنها بررسی و نظارت بر گروههای مختلفی است که بوجود میاریم فکر میکنم کفایت میکنه

سوابق در وزارت سحر و جادو:

از دو دوره قبل که حضورم در سایت در حد سر زدن بود در همه دوره هایی که توی سایت عضو بودم حضور داشتم و دو دوره هم به دور بعدی رفتم و هم اینکه یک دوره هم انتخاب شدم که اوضاع طوری شد که یک وزیر دیگه ای رو انتخاب شد.



با تشکر و اینا


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
#16


پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
#17
در تاریخ رسیدگی به خاطرات و یادها و دفترچه های خاطرات مرگخواران همیشه و فکر میکنم تا به ابد مهمترین خاطره وجودی تشکیل انجمن مرگخواران هیچ گاه از ذهن هیچکدام از اعضای این محفل و همچنین نماد اصلی آنها که یک مار می باشد خارج نگردد.
از آنجایی که این مار هر ساله خود را می‌خورد و دوباره و دوباره از خورانیده خود زاییده می‌شود ترس بسیار شدیدی و مهلکی در دل اعضای محفل مارها ایجاد شده است که هیچ کدام از روز ازلیت و تا به ابدیت نتوانسته اند خاطره‌ی این چنین مهمی را حتی برای ذهن سرشار از تحرک و تعقل خود نیز تعریف کرده و زبان به کنایه بگشاند.


اما بعد از سالها و بازهم یکی از اعضای طرد شده‌ی این گروه بود که این واقعیت بسیار بسیار ترسناک را آشکار کرده و پرده از راز دیرینه این محفل برداشت و آن چیزی نبود جز نامه‌‌ی لرد ولدمورت به تام ریدل کبیر که از دیرین میزیست و چنان که باید تا شاید پیش میرفت و هیچ کس را توان مقابله با او نبود. و اما متن نامه چنین بود:


" به نام کبیر "

لرد ولدومورت: و آن زمان که هیچ نبود...



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
#18
سلام اررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررردَر(همون ارباب )


اینکه هنوز زندست تو چندتا جان پیچ داری آخه ؟ :)

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=257228

نقد لطفا :دی نه واقعاً من تا حالا کی فقط پستهای این تالار رو برای نقد دادم؟ در صورت لزومیوس پخ کنید. بیا لرد توی پیام خصوصی یه حالی بام بکنیم بالاخره من زنم و تو مرد مجردی



پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۴۱ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
#19
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب


آتش عظیمی از بانک گرینگوتز زبانه می‌کشید، جنهای کارگر از هر سو به سرعت از محل دور می‌شدند تا گرفتار حریق نگردند. در این میان پری کوچی در همان حوالی نگران دوست کوچکش بود که لحظاتی قبل از شعله ور شدن داخل بانک شده بود.
ردایش را داخل حوضچه آب نزدیک خود کرده و بر دوش کشید. جاروی افسانه ای پر سرعت خود را سوار شد و در حالی که به طلسمهای گوناگون راه خود را باز کرده و شعله ها را به اطراف پراکنده میکرد، به داخل بانک هجوم برد.

...

شب از نیمه گذشته بود که پیکر بیجان دو پری کوچ در میان دیگر اجساد آن حادثه آرام و بیصدا آرمیده بود...



سلام...

این شخصیت مری فریز باود ما رو چطور میتونیم دوباره فعالش کنیم؟ همین کفایت نمیکنه؟ مدیر اینجا کیسته اکنونیون :ygerin:





پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
#20
سلام

این شناسه ما کلی دستکاری شده، چطوری میتونیم به شکل قبل برگردونیمش؟


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.