:دی ایول فلور سوژه رو عوض کرد این چند روزه ترکوندیم اینجور عوض کردن سوژه رو ها ممنون از تری که مدش کرد و خودم و فلور که ادامه اش دادیم البته یکی دیگه هم اینکار رو انجام داده بود اسمش یادم نیست از اونم تشکر
--------------------------------------------------------------------------------
ملت ریون هر حشره ای که آنجا بود را بررسی می کردند. تری حشره ای را برداشت و با انزجار آنرا روی میز آزمایشگاه گذاشت اما آن حشره به سرعت شروع به خوردن میز کرد.
زنوف فریاد زنان:
- چی کار کردی الآن همچیو بهم می زنه ....... نه .... ارگ نه!
اما دیگر دیر شده بود ارگ حشره ایی را از ظرفش خارج کرده بود؛ و در عرض یک ثانیه اندازه ارگ و حشره جابه جا شد. همه با دیدن این صحنه پا به فرار گذاشتند لینی هم حشرهای را که در دستش بود به گوشه ای پرت کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد.
در این میان آرنولد برای اینکه سریعتر فرار کند تبدیل به عقاب شد؛ اما توسط چنگالهای آن حشره اسیر شده بود، سپس به طور ناگهانی حشره به اندازه طبیعی برگشت اما آرنولد در شکل عقاب به 3 برابر اندازه اش رسید بود، و حشره زیر وزن عقاب له شد.
حشره ایی که لینی پرت کرده بود مستقیم به ارگ که هنوز به همان اندازه کوچک مانده بود برخورد کرد و ناگهان ارگ مثل یک توپ تنیس درخشان درخشید.
- لینی دستت داره نور می ده!!
- آره تری یه جورایی داره می درخشه.
- ارگ کوش ؟؟
زنوف به آنتونین جواب داد:
- زیر پاته ... لهش نکنی!!
- این توپ نورانیه؟ اگه این ارگه پَــــــــ آرنولد کو؟؟
ناگهان با صدای عقاب جوابش را دریافت. عقابی با هیبتی دو برابر آنتونین روبرویش ایستاده بود.
لونا:
- دوست دارم بدونم اگه آرنولد تغییر شکل بده چه شکلی می شه؟
بعد از این حرف لونا عقاب تکانی خورد ولی اتفاقی نیافتاد.
ملت:
عقاب:
ملت:
عقاب:
یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر
فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است
دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست
بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز
من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد
شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد
لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود