سوژه جدیدسالازار نگاهی به اطراف انداخت و با تاسف سرش را تکان داد، ناگهان در با صدای بلندی از هم باز شد و روفوس در حالی که تلو تلو میخورد وارد شد، سالازار برای کمک به وی از جایش بلند شد و به طرفش رفت.
-باز زیاد نوشیدنی کره ای بالا انداختی؟ چند بار بهت بگم که هنوز سنت واسه این کارا کافی نیست!
-ســـــــــــــــالازار جــــــونــــــــی! حالـــــــــــــت چـــــــــطــوره؟
بیا بریم یه سری الف دالی بزنیم تو رگ، گشنمه
سالازار چوبدستیش را به سمت روفوس گرفت و ناگهان فواره ای از آب سرد به سمت روفوس باریدن گرفت.روفوس با فریادی بر زمین افتاد و در حالی که آب از سر تا پایش میچکید از جایش بلند شد.
-چه غلطی میکنی؟!
-توی بوقی رو به هوش میارم!اگه مارکوس اینجا بود زیر کروشیو میگرفتت! برو سالازار یعنی منو شکر کن که من اینجا بودم!
-
-حالا باید ببینیم چطوری باید این جا رو درست کنیم.
و نگاهی معنی دار به عنکبوت هایی که کف اتاق رژه میرفتند انداخت. روفوس انگار که چیز مهمی کشف کرده باشد گفت:
-خوب میتونیم بریم حشره کش مشنگی بخریم
-میری دنبال اعضا یا نه؟
منم باید برم پیش مارکوس ببینم چه قدر گالیون واسش مونده، هیچی توی صندوق جوخه نداریم، از موش وزارتخونه هم فقیر تریم الان
برو دیگه منو نگاه میکنه!
و روفوس به سرعت در حالی که از طلسم های سالازار جاخالی میداد از اتاق خارج شد.
-------------------------------------
سوژه نه طنزه، نه جدی، به خودتون بستگی داره چطور ادامه بدیدش.
سوژه به طور کلی درباره اینه که جوخه به کمبود بودجه برخورد کرده، میتونید انواع راه هایی که واسه در آوردن گالیون پیش میگیرن رو توصیف کنید، در عین حال میتونید سوژه های فرعی دیگه ای هم به وجود بیارید توی متن که اون به خودتون بستگی داره.
و در ضمن ایتالیا قهرمان میشه