- ولی یه لحظه وایسین ! لوسیوس تو گفتی که اون کجاست ؟
لوسیوس که از پرسش های مکرر رودولف به تنگ آمده بود ، با عصبانیت گفت : چندبار بگم ! اونو توی یه انبار نزدیکای پل هاستون زندانی کردند . دفتر حمایت از حیوونا تا زمان مشخص شدن خطرناک بودنش ، اونو توی انبار زندانی کردن .
- پس چرا نمیریم اونجا ؟
- اگه شما اجازه بدین ما هم داشتیم همینکار رو میکردیم !
سپس همگی مرگخواران به سمت انباری که در نزدیکی پل هاستون قرار داشت ، به راه افتادند . بدون شک از بین بردن ققنوس ، پرنده ی محبوب دشمن همیشگی اربابشان ، آنها را نزد لردولدمورت محبوب میکرد ...
هشت دقیقه بعد ...حوالی پل هاستون
9:00 P.M
- تعداد افرادی که ازون انبار مراقبت میکنن ، زیاد نیستند و فقط دو نفر اونجان ولی کلی طلسم و جادو دور تا دور زندان ققنوس وجود داره . همین الان هم یکیشون رفت دوش بگیره !
این گزارشی بود که روفوس از بررسی های دو دقیقه ای خود از محل ققنوس بدست آورده بود .
- خب الان نظرتون چیه ؟ چیکار کنیم ؟
مرگخواران ساکت بودند . بدون شک هرکس درون ذهنش به دنبال راه چاره ای برای عبور از این دو نگهبان و طلسم های محافظ میگشت .
یک دقیقه بعد ...- من یک فکرایی دارم که قطعا میتونه مشمر شمر واقع بژه !
تمامی مرگخواران به مورفین خیره شده بودند ...