هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲
#11
1) بنظر شما چرا در بازی های کامپیوتری مشنگی شخصیت های اول همیشه تحت شرایط سخت هستند؟ این روند چه پیامی را به ما میدهد؟

چون شخصیت های اول همیشه میخوان قهرمان بازی در آرن! تو فیلما هم همین جوریه. کلا فیلم یا بازی ای دیده نشده که در ژانر اکشن باشه و شخصیت اولش تو شرایط سخت قهرمان بازیش گل نکنه! پیامش هم اینه که ما باید توی شرایط سخت قرار بگیریم تا قهرمان بازیمان گل کند!

2) بازی های کامپیوتری یکی از ............. مشنگ ها است.

من ترجیه میدم جمله رو این جوری تغییر بدم: بازی های کامپیوتری تنها اختراع به درد بخورِ مشنگ هاست.
حالا باز اگه شما اصرار داری که اون جمله رو پر کنم، میگم که بازی های کامپیوتری یکی از به درد بخور ترین اختراعات مشنگ هاست.

3) بازی های کامپیوتری مشنگی چه تاثیری را ممکن است در زندگی مشنگ ها بگذارد؟

والا یه چیزی بود قبلا یه اسم.. تبلیغ فک کنم. توی یه چیزی نشون میداد اسمِ وی تی یا تی وی یا یه همچین چیزی. توی اون تبلیغه بچهه سیم هاش قاطی کرده بود بس که بازی کرده بود، و فکر میکرد که داره توی بازی زندگی میکنه. از اینا میشه احتمالا اگه زیاد بازی کنن.

4) چرا دالاهوف در ابتدای اولین جلسه کلاس با لگد اومد تو در؟

احتمالا مورد بالا براشون پیش اومده. شاید هم میخواستن به بچه ها نشون بدن که بدنِ خیلی قوی و آماده ای دارن و دان 2 دارن و از این حرفا، و اگه بچه ها دست از پا خطا کنن میزنن عینهو کتلت بچسبن دیوار. جوری که با کاردک هم جمع نشن.

5) آیا بازی های کامپیوتری مشنگی انجام میدهید؟ به چه سبکی علاقه دارید؟ نام ببرید و اگر توضیحی دارید میتوانید بدهید. (سوال اختیاری - نمره اضافی)

بله بلهه! بسیار دوست میداریم. کلا ما همه چی اکشن دوس داریم. rainbow 6 و کال آو دیوتی و dynasty warriors و بازی هایی از این دست. البته گاهی یه ذره سبک های دیگه هم بازی میکنم، ولی به طور کلی از استراتژیک به شدت بدم میاد. ماشین بازی هم دوس داریم ایضا.


ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۳ ۱۲:۴۵:۰۶

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲
#12
1.توضیح دهید با چه انرژی ای می توان سیاه چاله ها را بزرگ تر کرد؟!

با ریختن چیز میز (کلا همه چیز!! :دی) در حلقوم مبارکشان! این چیز میز میتونه نور هم باشه حتی!

2.سیاه چاله ی شما چه طور رشد کرد؟!

سیاهچاله ی من موقعی که به دستم رسید داشت شیشه ش رو میخورد، بعد من برای اینکه بس بود براش شیشه ش، پستونک گذاشتم دهنش. :دی بعد دیدم اونم خورد! :دی بعد فکر کردم یه کشف علمی کردم، هر چی دمِ دستم بود دادم بهش. اونم همه شون رو خورد! O-O البته گویا این کشف علمی رو قبلا کرده بودن!
فقط فکر کنم این وسط اشتباهی یک عدد بیل (شاید هم کلنگ! نمیدونم والا! :دی) رو هم دادم خورده. احتمالا یک عدد گابریل رو هم دادم خورده. از موردِ دوم چندان مطمئن نیستم.

3.درمورد ظاهر سیاه چالتان توضیح دهید!

والا سیاه چاله ی من خیلی خوشگله! :دی قد بالا بلند، چش ابرو مشکی، فکر کنم به پوستش هم کرمِ حلزونی چیزی میزنه، آخه پوستش هم خیلی صافه. فقط یه ذره زیادی (!) سیاهه؛ که اونم با فتوشاپ حل میشه! :دی آها! یه چیزِ دیگه هم که هست اینه که روی هر چیزی میره مثِ .. مثِ .. حالا مهم نیس مث چی! مهم اینه که نمیذاره از جسمی که پشتشه یه تصویر دُرُس حسابی تشکیل شه.
یه چیزی تو این مایه ها منظورمه.

4.روشی برای ساکت کردن دانش آموزان ارائه کنید!

پروفسور، میگن شما مرگخوارید. راسته؟! مرگخواری که نتونه از پسِ چار تا بچه خرده بر بیاد چطور مرگخواریه؟! یه ذره جذبه! یه ذره قدرت! یه ذره زور! یه ذره طلسم ممنوعه! یه ذره منو مدیریت هم میتونید قاطیش کنید! :دی میگن ترکیبِ خوشمزه ای میشه. نمیدونم والا! من تا حالا نچشیدم!

سوال امتیازی *:استدلال پروفسور مک براید را زیر ذره بین ببرید!(یا ثابتش کنید،با نقضش کنید!)

والا میگن سیاهچاله ها 3 دسته ان. فکر کنم اینا از اون دسته سومیه دارن که خیلی کوچولو ئه. البته یه چیزی هم هست. اونم اینکه اینا تنها روح میخورن، اونا همه چیز خوارن. در نتیجه فکر میکنم اینا روح چاله (!!!!) دارن، نه سیاه چاله! :دی در نتیجه نقض شد این قضیه ی پارادوکسیکال!*

* این الان اثباتِ در هم بر هم بود! :دی به این روش که از هر دو طرف شروع میکنیم تا آخرش اون وسطا به یه چیزی برسیم! :دی


ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۲ ۱۲:۳۹:۴۵
ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۲ ۱۳:۱۹:۳۱

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۲
#13
فرستنده : آندرومدا بلک

گیرنده : معاونت باشگاه دانش پژوهان جوانِ هاگوارتز

موضوع: المپیاد های علمی جادوگر آموزی!

پیوست: نامه ای از لرد سیاه


با سلام و عرض ادب

اینجانب آندرومدا بلک فرزندِ کیگانوس بلک بدینوسیله از جنابعالی استدعا دارم مراتب لازم را برای ثبت نام اینجانب به عنوان یکی از مدال آوران این دوره المپیاد نجوم جادویی و اختر فیزیک انجام دهید. بدینوسیله یک عدد نامه از جانب لرد سیاه برای جنابعالی پیوست می گردد:

نقل قول:
من، لرد ولدمورت کبیر، به عنوان بزرگترین جادوگر کل اعصار، شدیدا به شما توصیه می کنم که یک عدد مدال طلایی رنگ برای دوشیزه بلک کنار بگذارید. در غیر اینصورت، عواقب بعدی آن با خودتان خواهد بود.


لرد ولدمورت


با تشکر از همکاری شما
دوشیزه آندرومدا بلک



ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۲۴ ۲۰:۳۸:۰۱

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: امتیازات دانش آموزان هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱
#14
امتیازات جلسه دوم نجوم و ستاره شناسی*


گریفندور:

پروتی پاتیل: 27
الیور وود: 23
گیلدروی لاکهارت: 22

جمع: 24

راونکلاو:

کینگزلی شکلبوت: 30
آندرومدا بلک: 30
الکساندر پردفوت: 22

جمع: 28

هافلپاف:

ارنی مک میلان: 30

جمع: 30


...............................


* این امتیازات توسط فلور دلاکور داده شده است.


ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۱۱/۲۱ ۱۵:۵۰:۵۹

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۱
#15
تدریس جلسه ی سوم


بچه ها در برج غربی منتظر پروفسور دلاکور بودند که ...

- بومبـــ ـ ـ ـ

چیزی شهاب سنگ مانند از بالای سرشان رد شد و به زمین برخورد کرد. در اثر برخورد آن جسم با زمین، چاله ای نسبتا عمیق ایجاد شد. تمامی دانش آموزان، کنجکاو و ترسیده، بر سر چاله ی ایجاد شده جمع شدند؛ اما ترسشان زمانی بیشتر شد که متوجه شدند آن جسم تکان می خورد.

حال به جای آن جسم شهاب سنگ مانند، هیبت زنی قرار داشت که پشتش به آنها بود. زن خنده ی ریزی کرد و برگشت.

یکی از دانش آموزان با تعجب گفت: پروفسور بلک؟!
پروفسور بلک رو به آن شخص کرد و گفت: بله جانم! مطمئن باش چشم هات درست دیده! بعد رو به تمامی دانش آموزان کرد و گفت: همونطور که احتمالا بسیاری از شماها میدونید، پروفسور دلاکور به یک سفر تحقیقاتی رفتند و این جلسه من به جای ایشون تدریس می کنم. در ضمن، به خاطر دیرکرد و نحوه ی ورودم هم عذر میخوام. روح آندرومدا با من کار داشت!! حالا همگی چشم هاتون رو ببندید، میخوایم با هم فیلمی رو تماشا کنیم.

همزمان با شروع پخش فیلم، پروفسور بلک برای آنها توضیح داد:
هزاران ساله که جادوگران خواص جادویی و درمانی ابر نواختر ها رو میدونند و هزاران ساله که بسیاری از اونها تلاش می کنند تا از این خواص استفاده کنند؛ اما... خب فقط عده ی انگشت شماری تونستند به برخی از این خواص دست پیدا کنند. حتما این سوال براتون پیش اومده که: چرا؟ جوابش خیلی ساده س. چون توقعات اونها زیاده، یعنی اگه کسی مرید ابر نواختری شد و به یکی از دستوراتش عمل نکرد، به طرز وحشتناکی کشته میشه. همچنین وقتی کسی مرید ابر نواختری شد، باید تا ابد مریدش بمونه. به خاطر همین چیزاس که عده ی کمی به دنبال این کار میرن. خب، حالا دیگه میتونید چشم هاتون رو باز کنید.

آخرین چیزی که دانش آموزان دیدند، نور آبی رنگی بود که چیز هایی روی تخته نوشت و از کلاس خارج شد.

تکالیف:

1. نحوه ی مرگ یکی از کسانی که توسط نفرین ابر نواختری کشته شده را شرح دهید. (12 نمره)
2. نام چند نفر از کسانیکه توانستند به نیرو های جادویی و درمانی ابر نواختر ها دسترسی پیدا کنند را بنویسید. (10 نمره)
3. برخی از توقعات ابر نواختر ها از مریدانشان را بنویسید. (8 نمره)


ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۱۱/۱۸ ۱۹:۳۱:۵۲

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۱
#16
سلام.

با توجه به این که پروفسور دلاکور این جلسه نمیتونند تدریس کنند، از من خواستند که جای ایشون تدریس کنم.
خواستم اطلاع رسانی کرده باشم!


Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱
#17
افتخار دادم دوشیزه دلاکور!

تکالیف:

1. نام صورت فلکی ای که در کلاس در موردش نوشتید را بنویسید. (4)

صورت فلکی آندرومدا (امراة المسلسله):

صورت فلکی آندرومدا از یکی از گوشه های فرس اعظم بدان چسبیده است. کهکشان آندرومدا داخل همین صورت فلکی در حدود 1000 سال پیش توسط یک منجم مسلمان ایرانی به نام عبدالرحمن صوفی کشف شد. این کهکشان به شکل یک لکه ی مه آلود دیده می شود.
کهکشان آندرومدا را می توان از روی ذات الکرسی پیدا کرد. کافی است نوک تیزتر آن را به اندازه ی حدود 15 درجه ادامه دهیم تا به این کهکشان برسیم. زمانی که شما به این کهکشان نگاه می کنید در واقع به دورترین جسمی که می توان با چشم غیر مسلح دید، چشم دوخته اید. نوری که از ستارگان این کهکشان به چشمهای شما وارد می شود، پس از طی سفری بیش از 2 میلیون ساله به چشمهای ما می رسد.
در نزدیکی ذات الکرسی، خوشه ی دوتایی x و h قرار دارند که با چشم غیر مسلح به مانند منطقه ای مه آلود در زمینه ی آسمان دیده می شود. این دو مجموعه ی ستاره ای را خوشه ی باز می خوانند. مجموعه ای از چندین هزار ستاره در منطقه ای از آسمان به دور هم جمع شده اند. باید توجه داشت که خوشه ها بسیار کوچکتر از کهکشانها هستند، چرا که کهکشانها میلیاردها ستاره دارند و خوشه ها داخل آنها قرار گرفته اند. تمامی خوشه هایی که ما در آسمان شب می توانیم ببینیم، درون کهکشان خودمان یعنی راه شیری واقع شده اند.
این صورت فلکی یکی از صور فلکی شمالی است که بزرگترین کهکشان همسایه ی ما که به همین نام خوانده میشود هم در آن است.
آنچه در این قسمت آسمان شایان توجه بسیار است شیئ است که نام علمی آن ان‌جی‌سی۲۲۴ است و در نزدیکی (نو)- زن برزنجیر جای دارد. به چشم برهنه به صورت ستاره ابر مانندی از قدر پنجم می‌آید به سرشت واقعی آن فقط با کمک تلسکوپی نیرومند می‌توان پی برد. ام۳۱ کهکشانی است کاملاً شبیه به کهکشان ما این کهکشان از میلیاردها ستاره تشکیل شده و اندکی از کهکشان ما بزرگ‌تر است دورترین شیی است در فضا که با چشم برهنه می‌توان دید. نوری که کهکشان بزرگ زن برزنجیر را ترک کند پس از سفری ۲٬۰۰۰٬۰۰۰ ساله در فضا به ما می‌رسد.
قدر ظاهری سرةالفرس پرنورترین ستاره این صورت فلکی، ۲٫۱ است. در دسته‌بندی ستارگان بایر (آلفا) – زن برزنجیر نامیده شده‌است.
قدر ظاهری صورت فلکی زن برزنجیر به روش اندازه‌گیری باستان بین ۷ تا ۸ میباشد، و به روش اندازه‌گیری جدید چیزی حدود ۴.

در اساطیر:
نام اروپایی این پیکر آسمانی یعنی آندرومدا، در اساطیر یونانی نام زنی بوده‌است که پرساوش (پرسئوس) پهلوان عاشق وی بوده‌است و در بند اژدهایی در در ساحلی در حبشه با زنجیر زندانی بود. پرساوش با کشتن اژدهای مزبور وی را آزاد می‌کند و آن دو ازدواج می‌کنند. از ایشان فرزندانی پدید می‌آید از جمله پرسس. بنابراین افسانه‌ها پرسس نیای پارسیان (ایرانیان) است.

آندرومدا دختر زیبای کفئوس (قیفاووس) و کاسیوپیا (ذات‌الکرسی) پریان را از خودخواهی بیش از اندازه اش به خشم آورد. نپتون،برای تنبیه وی، او را به صخره‌ای در کناره دریا زنجیر کرد تا شکار اژدهایی دریایی شود که در آن هنگام ساحل دریا را عرصه تاخت و تاز خود کرده بود درست در همان لحظه‌ای که اژدها به اندرومدا حمله آورده بود، پرسئوس (برساووش) با جادو غول را به سنگ بدل کرد و آندرومدا را نجات داد.


2.نام صورت فلکی ماه تولدتان و خلاصه ای از داستان آن را بنویسید.(15)

صورت فلکی ثور (گاو):

صورت فلکی"ثور"(به معنای گاو نر)یکی از مشخص ترین، چشمگیرترین و زیباترین صورتهای فلکی آسمان است. این صورت در عهد بابلیها هم شناخته شده بود. می گویند ثور به خواهش"ایشتار" (Ishtar) الهه عشق بابل، به آسمان صعود کرد تا قهرمان افسانه ای "گیلگمش" (Gilgamesh) را که به ندای عشق او پاسخ نداده بود، نابود سازد .

مصریان باستان در این صورت فلکی، گاو مقدس"آپیس" را می دیدند، که در آغاز سال صفحه خورشید را میان شاخهایش می گرفت و آن را به بالاترین وضعیتش در آسمان بلند می کرد، وضعیتی که خورشید در تابستان به خود می گیرد .

اما بر اساس افسانه های یونانی زمانی نیرومندترین خدای یونانیان، زئوس، خود را به صورت گاوی و دختر پادشاه را که "اروپا" (Europe) نام داشت –و قاره اروپا نامش را مدیون اوست– به جزیره کرت (Crete: جزیره ای یونانی در دریای مدیترانه در سواحل جنوب شرقی یونان) ربوده بود. "اروپا" از زئوس صاحب پسری به نام "مینوس"(Minos) شد، که تمدن و فرهنگ مینویی در این جزیره زیبای دریای مدیترانه امروزه هنوز به یاد او به همین نام خوانده می شود. هنگامی که مینوس بزرگ شد، به پادشاهی رسید، در کنار قصر او بنایی که "لابیرینت" (labyrinth) نامیده می شد قرار داشت، ساختمانی با راهروهای پیچ در پیچ گیچ کننده فراوان. در این بنا هیولای ترسناکی به نام "مینوتاروس"( minotaurs) می زیست . اغلب این هیولا در نقش انسانی با سر گاومیش نشان داده می شود . این هیولا از گوشت انسانها تغذیه می کرد و بالاخره به دست قهرمان افسانه ای بزرگ یونان "تزوس"( Theseus) به قتل رسید. "تزوس" پس از کشتن هیولا گلوله نخ باز شده ای " آریادنه " (Ariadne) دختر پادشاه به او داده بود از راهروهای پیچ در پیچ "لابیرینت" خارج شد.


3. اثر مثبتی که من توی کلاس به آن اشاره کردم دقیقا موجب چه شود؟(11)

اثر یک صورت فلکی قدرت های موجود در اونه. هر صورت فلکی قدرتشو از یک خدا یا تیتان یا موموجود افسانه ای میگیره که از این نظر اثرات اون برای جادوی ما خیلی مهمه و به همین خاطره که برخی از جادوگران یا ساحران ارتباط خوبی با طبیعت دارند و برخی از خانواده های اصیل (نظیر خاندان بلک) نام فرزندان خود را از بین صور فلکی یا ستاره های قدرتمند انتخاب می کنند.
از طرف دیگه، هر صورت فلکی بر فرد متولد اون ماه اثر میذاره و بر خلقیات و توان و قدرت او تاثیر گذاره.


ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۸ ۱۴:۵۵:۳۸
ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۸ ۱۵:۰۲:۴۹

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۱
#18
مطمئنا دلتنگ می شد .
چگونه می توانست از خانواده ای که 2 سال نزد آنها زندگی کرده بود دل بکند ؟! غرق در خاطراتش شده بود که متوجه شد فلور ، مدتی تکانش میداده است .
- آندرو ؟ آندرو ؟ آندرو ؟!
- بله فلور ؟ کاری داشتی ؟!
- خوبی تو ؟! میگم ... ، مطمئنی میخوای بری ؟! خواهش میکنم ازت ! محض رضای سالازار نرو !
- فلور ! چند دفعه ما با هم حرف زده باشیم خوبه ؟نمیتونم بمونم ! خواهش میکنم شرایطم رو درک کن !
- باشه آندرو ، فقط گفتم ...، گفتم ...، گفتم شاید نظرت عوض شده باشه . هر وقت حاضر شدی بیا کنار شومینه ، بچه ها میخوان باهات خداحافظی کنن .
- باشه ، ولی میخوام اول با ارباب صحبت کنم . وقتی بر گشتم میام برای خداحافظی .
- باشه ، پس تا بعد .

خانه ی ریدل ها :

مسیر آشنای همیشگی را طی کرد .
وقتی به پشت در اتاق لرد رسید، تردید کرد. پس از مکث کوتاهی ، تردید را نادیده گرفت و در زد.

- وارد شو .

به فضای مخوف و تاریک همیشگی وارد شد. لرد سیاه، مانند همیشه ، پشت میز نشسته بود و به صندلی چرمی اش تکیه زده بود. در سمت چپ میز سبدی قرار داشت که در آن ماری خوابیده بود .

- دوشیزه بلک! اینوقت از روز ، اینجا چی میخوای؟

مانند همیشه ، موهای پشت گردنش از ترس راست سیخ شده بود و جرأت نداشت به اربابش نگاه کند ، اما دریافت که اگر بیش از این درنگ کند ، کروشیو های لرد امانش نخواهد داد . پس چند قدم به جلو رفت و بادگاری را روی میز لرد گذاشت و به جایش باز گشت.

- ار... باب! میخواستم ازتون مرخصی بگیرم . برای مدتی میخوام از اینجا برم .
- چه مدت ؟
- 10 ماه، تقریبا.
- خزانه ها رو به اتمامه. مرخصی داده شد، اما بدون حقوق و مزایا.
- یک خواهش دیگه هم ازتون داشتم . من میرم ارباب ، اما خواهش میکنم شما نرید !
- کروشیو ، چطور جرأت میکنی حقی رو که برای خودت قائل میشی ، از اربابت صلب کنی ؟ ارباب خودش میدونه چه کار بکنه و چه کار ، نه . مرخصی !

پس از تعظیم کوتاهی ،از اتاق خارج شد و به سمت تالار آبی، به راه افتاد .

کنار شومینه :

فلور ، از گریه ، چشم هایش قرمز بود. تری، برای دلداری دادن به فلور، سعی داشت شیرینی خامه ای بزرگی را در دهان او بچپاند. لودو ، روی مبلی نشسته بود و به تلاش تری نگاه می کرد. بقیه ی اعضا، هر کدام گوشه ای ایستاده بودند و به آندرومدا و چمدانی که کنارش بود، نگاه می کردند .

وزیر : مطمئنی که میخوای بری ، دختر جان ؟!
- میدونی که دلم نمیخواد ! اما مجبورم وزیر ، مجبور !
- خن ، فقط میخواستم بگم هر وقت خواستی ، میتونی برگردی. این جا، همیشه جایی برای تو هست!
- مطمئن باش که برمی گردم! اوه، فلور! محض رضای سالازار بس کن ! گفتم که برمی گردم! راستی ، تا یادم نرفته! یادگاری شما هم روی میزمه . همممم ...، بهتره برم دیگه! تابعد!

سپس به سمت در ورودی تالار به راه افتاد و آنجا را، با هق هق های فلور ترک کرد!


.............................


پ.ن.

THE END !


Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: نحوه برخورد،فکر کردی کی هستی!؟
پیام زده شده در: ۹:۵۴ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
#19
قبل از هر چیزی میخوام بگم که ما اینجا نیستیم تا دعوا و کتک کاری کنیم !
ما اینجا هستیم تا رفتار شما رو نقد کنیم ، که اصلاح بشه و در آینده تکرار نشه . اما وقتی می بینیم که شما با لج بازی این نقد رو رد می کنید ، اجبارن یک سری چیز هایی گفته میشه که نباید گفته بشه . شما هم بند دهنتون رو باز می کنید و پیشکسوت و مدیر و لرد و اینا که هیچ ، بزرگتر - کوچکتری هم کنار میذارید !


این ها به کنار ، بریم سر اصل مطلب !


نقل قول:
بهتره پیش داوری نکنیم.


نقل قول:
خیلی وقته روی اعصابه ولی چرا تو این زمان؟ وقتی که من دارم توی سایت پیشرفت میکنم باید بیایین و این چیز ها رو بگین؟ میتونستین از همون وقتی که من شروع کردم بیایین و تذکر بدین نه الان. به عنوان نمونه دو تا از مرگخوار ها برای دامبلدور شدن درخواست دادن و درست همین موقع شما میایین و برای من اشکال تراشی میکنین؟ چون میدونین مدیریت با این چیز ها هم تصمیم میگیره و میخوایین سنگ اندازی کنین؟ جالبه که محفلی ها شکایتی ندارن از من!


نقل قول:
مرگخوارا و افرادی مثل ایشون کاملا سوژه رو نابود میکردند.


نقل قول:
(توهین برداشت نشه) این حرکت فکر نمیکنم بجز ضعف فرمانده و ناظر، چیزی رو نشون بده! که بیان و به خاطر حرکت یک عضو در یک تاپیک، کل اون انجمن رو برای اشخاصی که در سایت کاملا آزاد هستند و میتونن با نظر خودشون فعالیت کنند، تحریم کنین.



شما در خیلی از موارد خودت پیش داوری کردی ، اونم به طرز غلط ، اون وقت میای میگی بهتره پیش داوری نکنیم؟ جالبه !


نقل قول:
یادتون نیست تو چتر گفتین که وقت ندارین جواب یک دختر 13 ساله رو بدین ؟ با اینکه من اینو چیزی جز بی احترامی نمیدونم ولی حتی اگه واقعا هم وقت نداشتین که جواب یه دختر 13 ساله رو بدین دلیلی نبود تو چتر اعلام کنید .

_ و بلا فاصله از ایشون معذرت خواهی کردم! و ایشون هم قبول کردند.


بله ! ایشون قبول کردن ولی به حدی از رفتار های شما ناراحت شدن که میخواستن از سایت برن !
13 ساله بودن که عیب نیست ! رز ویزلی هم 13 ساله بود ! منم وقتی عضو سایت شدم 13 ساله بودم ! اما به جای این که بزنند توی ذوقم زیر پر و بالم رو گرفتن تا یاد گرفتم !

نقل قول:
من هم همین نظر رو نسبت به شما دارم و نمیخوام جوابتون رو بدم و شانم رو با جواب دادن به شما عضو معلوم الحال پایین بیارم.


نقل قول:
روفوس رو همه اعضا میشناسن، دوسش دارن و براش احترام قائلن .

_ پس حرفاتون در چت باکس رو یادتون رفته؟ یا اینکه چون مرگخواره دوسش دارن؟


گاهی اوقات در چت باکس شوخی هایی میشه ، که نباید جدی گرفته بشن ، با وجودی که به نظر جدی میان ! مثل عصبانیت لرد از لودو . ارجاعتون میدم به این (نقل قول از ارباب) :

نقل قول:
مثلا اگه لودو حرفی تو چت باکس میزنه و من ظاهرا عصبانی میشم، واقعیت چیز دیگه ایه. هرگز مشکلی با لودو نداشتم.همه حرفامون شوخی بود.البته اینجا لودو مثال بود. بقیه هم همینطورن.



نقل قول:
اصلا مسخره نکردم، فقط از نحوه ی پست زدن انتقاد کردم که الان همه ی مرگخوارای تازه وارد در اولین پستاشون محفلی ها رو در هر جا که باشن میبرن شکنجه گاه! این درسته؟


کار مرگخوار ها چیه ؟ به غیر از اطاعت از لرد ، شکنجه کردن و کشتن محفلی ها و ماگل هاس .
به جای شکنجه کردن ، ناز و نوازششون کنیم خوبه ؟!



فعلا ! تا بعد !



ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۶ ۱۰:۰۲:۳۵
ویرایش شده توسط آندرومدا بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۶ ۱۰:۰۴:۵۹

Only Raven

هر کسی به اصل خود باز می‌گردد...


پاسخ به: مشکل در پاترمور
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۱
#20
خب ! تالار اسرار هم که باز شد !
فقط من یه مشکلی توی فصل 3 - بخش 2 دارم !
اون هم این که :
وقتی من روی اون گنوم ها کلیک میکنم و نگهشون میدارم ،بعد از این که ولشون میکنم به جای این که به اون سمتی که مشخص کردن بره ، به اشرق ، مشرق و همه جا میره غیر از اونجا !
چی کنم ؟







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.