هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جینی.ویزلی)



پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۱
#11
از اول:

کی؟

تره ور !!


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱
#12
جمع بندی:
هرماینی تو یک شب مهتابی به همراه کسی که دلش میخواست زیر درخت البالو به دنبال دستمال گم شده اش بود‏!‏‏!‏


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۱
#13
کجا؟
زیر درخت آلبالو


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱
#14
با کی؟؟
با عمه جینی


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱
#15
کجا؟
زیر میز تلویزیون


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: اطلاعات در مورد کتاب
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۱
#16
نام کتاب: کنترل ذهن

نویسنده: خوزه سیلوا

مترجم: مجیدپزشکی

نشر: نسل نو اندیش

توضیح پشت جلد :

با خواندن این کتاب توانایی کنترل ریتم امواج مغزی خود را در جهت بهبود وضعیت زندگی تان کسب کنید.


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۸:۴۹ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
#17
درود هری پاتر کبیر

من یه پیشنهادی داشتم که میخواستم اگه صلاح دیدین عملیش کین: شکلکهایی که قبلا توسط انتونین به چت باکس اضافه شده بود خیلی کار رو راحت میکرد. اگه امکانش باشه دوباره بذاریدش؛مرسی


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: اگه یه روز براتون یک نامه از یک مدرسه جادوگری بیاد چی کار می کنید ؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۷:۴۸ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
#18
باهاش یه موشک کاغذی درست میکردم و میفرستادم از همون راهی که اومده برگرده‏!‏:d:
‏"مال بد بیخ ریش صاحابش‏!‏‏!‏‏"‏:d:


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱
#19
این ماجرایی که با کمی تغییر و استفاده از کلمات داده شده نوشتم واقعیه ، ماجرای یه دلداده که تحمل از دست رفتن عشقشو تو دریا نداشت و خودش رو به آب زد تا بلکه به عشقش برسه . حالا که سالها از اون ماجرا میگذره هنوز اثری از هیچکدوم پیدا نشده. من خودم شاهد صحنه آخرش بودم و از عظمت عشق دو عاشق به زانو دراومدم. امیدوارم روحشون همیشه در آرامش باشه چیزی که تو این دنیا بهش نرسیدن....


=============


پا برهنه بود . بر روی شنهای ساحل قدم می زد . مثل هر روز ، مثل هر ماه ، او یکسال بود که منتظر بود . عادت همیشگی اش شده بود . هر روز همین ساعت به امید دیدن پری دریایی افسانه ای که مردم دهکده از آن قصه ها می گفتند به اینجا می آمد، روی صخره ای می نشست و ساعتها چشم به دریا می دوخت و منتظر می شد.
نسیمی ملایم از دریا می وزید و موهای جوگندمیش را به نوازش چشمانش وا می داشت . ساعتها بود چشم به دریا دوخته بود ولی احساس خستگی نمیکرد . سرش را برگرداند و به جنگل پشت سرش نگاهی کرد . آتش طلسم گونه ای روشن بود . این را از دودی که بلند می شد فهمید . زیر لب گفت : ... جن های لعنتی ! باز یکیشون شورش کرده !
با اخم سرش را برگرداند و به آب دریا خیره شد . تماشای تلالو نور در آب او را مسحور می کرد .
موجی آشفته بی مهابا خود را به صخره می کوبید ، گویی می خواست تمام دردها و رنجهای خود را از تن سنگ خالی کند .
از روی صخره بلند شد ، دوباره روی شنها شروع به قدم زدن کرد . دستش را در جیب ردایش فرو کرد و کاغذی را بیرون کشید و شروع به مرور آرزوهایی کرد که قرار بود از پری دریایی بخواهد :
- بهبود بیماریم...
... حل شدن مشکلم
....
.....
.... پیوستن به عشقم

به کاغذ نگاهی از سر نارضایتی انداخت . قسمت بالای آن را پاره کرد و روی شنها انداخت . فقط یک قسمت از ان را نگه داشت ، با لبخندی به نوشته آن نگاهی کرد و سپس در مشتش پنهان کرد . تصمیمش را گرفته بود . یکسال از رفتن عشقش می گذشت. باید تا قبل آمدن شب خود را به پری می رساند . با سرعت به طرف دریا دوید . او می رفت تا به آرزویش برسد. موج همچنان خو را به صخره می کوبید . روی شن ها یک جفت کفش به چشم می خورد .
ساعت ها گذشت . هوا تاریک شده بود ولی نور مهتاب ساحل را روشن کرده بود . این بار دریا آرام تر بود ، گویی او نیز به آرزویش رسیده بود .
روی آب کاغذی شناور بود و موج ان را به ساحل آورد ، روی کاغذ این نوشته به چشم می خورد : ... پیوستن به عشقم ...

آری ، پری دریایی او را به آرزویش رسانده بود ....


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۲۸ ۱۶:۱۳:۱۸

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱
#20
درود پروفسور ایگور

با توجه به کنسل شدن کلاسای خرداد امتیازات کلاسهای اردیبهشت ماه کی زده بشه؟ تیر ماه؟


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.