نمرات جلسه پنج:رکسان ویزلی27
پست نفر اول که سبک بقیه رو هم مشخص می کنه. ترجیح خودم این بود که نفر بعدی طنز بنویسه، چون تو تازه واردا کمتر جدی نویس داریم و لعن و نفرینش واسه من می مونه دختر جون!:|
نمره کم شده چون: همیشه فاعل فعل مشخص باشه. وقتی میگی «زیر لب چیزی گفتند و وارد شدند» میتونه برگرده به گیدیون و رکسان و یوآن، میتونه برگرده به کل بچه های کلاس، میتونه برگرده به خیلی چیزا! همیشه قبل از ارسال پست یه دور با دقت بخون تا از غلط های املایی و تایپی جلوگیری بشه(آیکن جیمز سیریوس!) و در نهایت اینکه وقتی گوینده دیالوگ رو بعد از خود دیالوگ میاری خیلی وقتا ارتباطشون با هم گم میشه. مثلا
نقل قول:
یوآن و گیدیون کمی راه حل یوآن را بررسی کردند و سری تکان دادند.
- این راه مخفی رو اگه ادامه بدین، می رسین به طبقه سوم، دو طبقه بالاترش اتاق وزیر قرار گرفته.
الادورا بلک کنار حفره ای ایستاده بود و از دانش آموزان می خواست که وارد آن شوند.
من این جمله رو سه چهار بار خوندم تا مطمئن شدم گوینده ش یوآن نیست:| وقتی میتونی بگی
الادورا بلک کنار حفره ای ایستاده بود و از دانش آموزان می خواست که وارد آن شوند.
- این راه مخفی رو اگه ادامه بدین، می رسین به طبقه سوم، دو طبقه بالاترش اتاق وزیر قرار گرفته. راه بیفتین!چه کاریه اونجوری می نویسی دوپهلو شه؟
تراورز به همراه نصف جینی ویزلی28
نمره کم شده چون: یه جورایی وقتی میگی«
قرار بود الادورا خواسته هایش را به وزیر بگوید، نقشه این بود که اگر نخست وزیر خواسته ها را قبول نکند حملهای برای خلع نخست وزیر انجام بشود.» به این فکر می کنم که کی حمله کنه؟ و اصلا چرا حمله کنه؟ طلسم فرمان نداریم ما آیاع؟:| از طرفی تو میگی الادورا وزیر رو شکنجه میده، خب یارو قبول نکرده، من شکنجه می کنم و بازم قبول نمیکنه، بعد مثلا بچه ها (بچه ها؟) حمله کنن چی بشه خب؟ من که دارم می کشمش، بعدشم با معجون پیچیده مرکب خودم میشینم جاش خب!:دی
منطقی باش!:دی
بعد اینکه وقتی کات میزنی به جای نامعلومی که یه عده نامعلوم دارن حرف میزنن، افراد و مکان ها برای ما ناشناخته ان. باید یه کم توضیح بدی کجا کات زدی خب. وقتی میگی «پیرمرد»(نه حتی «پیرمردی»، ناسلامتی بار اوله داریم یارو رو میبینیم ها!) و شروع میکنی همینجوری پیش میری بی توضیح، آدم با خودش فکر میکنه «داره در مورد چی حرف میزنه؟!» ، میدونی چی میگم؟
خوب بود ولی خیلی:دی
پاپاتونده28
نمره کم شده چون: نقل قول:
صدا را نمی شناختند ولی می دانستن که صاحبش بی رحم تر از آن است که بگذارد، سالم از در عبور کنند.
پاپا من رو دور mute درس نمیدم هیچوقت:دی
نقل قول:
بعد ساطورش را بالا برد که انگشت دست چپ وزیر را از مچ قطع کند که ...
-اما نه به دست یه مرگخوار یا یه جادوگر اصیل، به دست یه مشنگ زاده ی محفلی. یه آدم بی ارزش فقط باید یه موجود پست رو شکنجه کنه ...
اگر گوینده این دیالوگ منم، چرا مشخص نیستم؟ اینطور برداشت می کنم که من داشتم میرفتم انگشت یارو رو قطع کنم که یکی میپره وسط حرفم، کی خب؟ هان؟
+آخر پرتاب طلسم سه نقطه نذار، یه جوری میشه...:| البته اینو نمره کم نکردم بابتش چون «یه جوری میشه» که نشد ایراد خب!:|
گیدیون پریوت24
نمره کم شده چون: طلسم دیگری به سوی گیدیون روانه شد، خود را از سر راه آن کنار کشید و پشت دیوار پناه گرفت. رکسان در سوی دیگر به او نگاه کرد، او نیز پشت دیوار پناه گرفته بود. دیگر آن لبخند شیطنت آمیز بر روی لبانش نبود. یوآن از پشت دیوار بیرون آمد و فریاد زد:
- اکسپلیارموس!مرگخوار به راحتی ورد او را مهار کرد، وزیر مشنگ که یک دستش رااز دست داده بود، زیر میز پناه گرفته بود و با چهره ای پر از ترس و وحشت به هزاران طلسمی که درحال رد و بدل بودند، نگاه کرد.
- چیکار کنیم رکس؟ تعداد اونا بیش تره، نمیتونیم خودمونو از جنگ بکشیم بیرون.
دختر جرج ویزلی از طلسم دیگری جاخالی داد و پشتش را به دیوار چسباند، شانه اش را بالا انداخت. پشت، دیوار، پناه، دیوار، پشت، پناه، پناه، پشت، دیوار،...اوف!:|
نقل قول:
اما سال ها نبرد با جادوگران شرور او را آماده کرده بود.
جااااان؟! داریم در مورد رکسان ویزلی حرف میزنیما!!! سالها نبرد با جادوگران شروووور؟!! مهدکودک محفل آیا؟!
نقل قول:
الادورا با خشم این را فریاد زد. گیدیون سال ها چنین حرف هایی را شنیده بود. او نیز با عصبانیت فریاد زد:
اوه، منو ببخش گیدیون...داشتی در مورد خودت حرف میزدی!:|بعد میتونم بپرسم از کجای این پاراگراف من باید استنباط کنم تو داری معجون میخوری یا رکسان ویزلی؟
نقل قول:
دختر جرج ویزلی از طلسم دیگری جاخالی داد و پشتش را به دیوار چسباند، شانه اش را بالا انداخت. ناگهان موضوعی به یادش آمد، همیشه یک شیشه معجون نامرئی شونده داخل ردایش نگه داشته بود. شاید توانایی آن را داشت که مرگخواران را دور بزند.
نقل قول:
به میزی در رو به رویش برخورد کرد و روی زمین افتاد.
در روبرویش حشو زایده. «به میز روبرویش» ، «به میزی که جلوی پایش بود»، «به میز جلوی پایش» یا هر چی. در کلا کاربردش اینجا نیست. در پشت، در جلو، نداریم اینا رو. در سمت چپ داریم مثلا ها! ولی اینا رو نداریم.
نقل قول:
به راحتی فهمید که دیگر نارئی نیست.
نامرئی.
نقل قول:
او با این تصمیم خود را در بین یک دو راهی قرار داد، دوراهی به اسم مرگ و زندگی!
کدوم «او»؟! من؟ گیدیون؟
مشخص بنویسید!
دابی26
نمره کم شده چون: نقل قول:
نخست وزیر مشنگ ها با موهایی پریشان و نامنظم، و صورتی رنگ پریده، کت خوش دوخت راه راهش را دور مچ خون آلودش پیچیده بود تا جلوی خونریزی را بگیرد.
چند قدم آن طرف تر، دست بدون انگشتش روی فرش اتاق افتاده بود.
نمی توانست اتفاق هایی که طی این ساعت افتاده بود را باور کند. تازه پی به قدرت نیرومند آن جماعت برده بود. قدرتی که جادو نام داشت. به آن سوی اتاقش نگاه کرد.
به عنوان کسی که چهار تا انگشت و بعدش یه دست رو با ضربه ساطور از دست داده، آرامشش تحسین بر انگیزه!
اینتر بعد از دیالوگ ها خیلی جاها وجود نداره!
نقل قول:
رکسان با عجله به سمت گیدیون دوید که اکنون روی زمین دراز به دراز افتاده بود.
الادورا با چهره ای بی حالت به آن دو نگاه کرد.
و اینتر اضافی در جای جای پست به چشم میخوره!
نقل قول:
گلوله علامت شوم روی دست الادورا را متلاشی کرده بود.
به این فکر کنید که ذات یه مرگخوار جنگجوئه و اصولا علامت شومی که فرمانده جادوگران سیاه با اون همه نبوغ برای جنگجویانش اختراع می کنه، نباید با زخمی شدن از بین بره. ضمن اینکه وقتی آدم گلوله می خوره قاعدتا اول دردش میگیره بعد واسه تاتوی خراب شده ش نگران میشه!
----------------
خب، خوشالم که انقد کم شرکت کردین!
تکلیف جلسه آخر:
این جلسه رول تدریس نداره! رول جلسه امتحان رو خودتون بنویسید. با توجه به مشقای هشل هفتی که سر کلاس استاد خل و چلش انجام دادین، فکر میکنین موقع امتحان چی در انتظارتون باشه؟