هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




هري پاتر و خاطرات گمشده
پیام زده شده در: ۱۰:۰۶ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲
#11
به نام انكس كه قلم را افريد خط و زبان را نيز وسيله نوشتن قرار داد
به نام تصوير گر يگانه



درود بر جادوگران عزيز

بعد از مدت ها، دست به قلم بردم و با ايده اي كه امروز در ماشين و در راه بازگشت به خانه (رفته بوديم، شهرستان؛ ديدن داييم) به ذهنم رسيد، اين داستان را نوشتم.

البته اين تذكر را به دوستان عزيز بدهم كه اين عنوان داستان را بعد از مدت ها نوشته و ممكن است، ايرادات بسياري در آن خود نمايي كنند. اميدوارم مرا در تكميل و تاليف اين داستان يا در حقيقت فن فيكشن، تا اخرين فصل، ياري رسانيد.

نام داستان : هري پاتر و خاطرات گمشده

موضوع داستان : ادامه بر كتاب 7 پارت دو... در حقيقت اين داستان در مدّتي رخ مي دهد كه هري پاتر در وزارتخانه مشعول به كار شده است.


بزودي مقدمه داستان قرار مي گيرد.

منتظر هر گونه صحبت و نظر و يا حتي انتقاد(!)ي هستم.

با سپاس فراوان
كينگزلي شكلبوت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۱:۱۰ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#12
كينگزلي شكلبوت!


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: بهترین ایده (پدید آورنده بهترین تاپیک)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
#13
جاگسن




ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
#14
نميدونم ، قانون تاريخ عضويت هيچ وقت تو جادوگران خوب اجرا نشده؛

ايلين پرنس


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
#15
بدون شرح!

دلوروس امبريج


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۸:۲۱ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
#16
بلاتريكس در حالي كه صورتش از ترس اربابش سفيد شده بوده بود، در حالي كه خودش هم مي لنگيد و سرش را با دستش گرفته بود به سمت دوتا از همكاران معتاد و كار خراب كنش رفت.

وضعيت هر دو خراب بود؛ ايوان تقريبا بدون استخوان كف زمين افتاده بود و مورفين هم اصلا روي زمين نبود.كم كم حالت سستي سراغ خودش هم امد، لحظه اي بعد با صداي بلندي بر روي زمين افتاد؛ ديگر حركاتش دست خودش نبود، ولي به هر زحمتي بود، توانست دستش را به تنها تكه سالم ايوان و انگشت پاي مورفيين بزند و لحظه اي بعد، خانه گريمولد مثل هميشه ساكت بود.

در همان لحظه صداي چند "شترق" بلند از دم موزه بلند شد، كاراگاهان امده بودند و جلوي انها تانكس و داوليش حركت مي كردند؛ تانكس با دستپاچگي طوري كه به نظر مي امد اين اولين ماموريتش است، گفت:
- كجان ؟ چي شدن ؟ كجان ؟

البته مخاطب او مشخص نبود، انگار تنها با خود سخن مي گفت. اما چندي _كه به قيقه نكشيد_ بعد، البوس دامبلدور و كينگزلي شكلبوت و تعدادي افراد ديگر از جمله جرج و فرد و رون و ريموس، همگي از پله ها پايين امدند.

تانكس رو به دامبلدور كرد و گفت:
- مرگخوارا كجان ؟ به ما گفتن اينجا پر از مرگخواره ؟

جرج به فرد يا شايدم فرد به جرج چشمكي زد ولي اصلا درگير ماجرا نشد.
دامبلدور هم، حواسش به تانكس نبود، حواسش به استخوان هاي روي زمين بود. چشمانش لحظه اي از برقي درخشيد و لبخندي پهن بر لبانش پديدار شد.

همه متحير اين حركت رييسشان بودند و حتي داوليش هم با تعجب به دامبلدور و چيزي كه به ان نگاه مي كرد، مي نگريست...

--------------------------
خب دوستان يك توضيح بدم:
گفتم براي اينكه سوژه همش مرگخوارا بيان ما هم بزنيمشون نباشه، يك ماجرا رو وارد كنم.
اين استخوان ها يك چيزي دارند كه ولدمورت بهش احتياج داشته و حالا دامبلدور باهاش يتونه به لرد رودست بزنه؛ حالا اون چيه و چه جوري ؟ شما مشخص مي كنيد.





ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: داستان های پنــچ کلمه ای!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲
#17
جرقه های آتش در هوا چشمان لرد ولدمورت را به خود معطوف کرد. اکنون زمان کشتن او فرا رسیده بود.
- لوسیوس زندانی رو بیار.
- اطاعت میشه ارباب!

آتش خشم تمام وجودش را فرا گرفته بود. نقشه باید بی کم وکاست اجرا میشد حتی اگر مجبور به قربانی کردن خادمین خود می شد. سال ها بود که انتظار چنین فرصتی را می کشید. دیگر اجازه نمی داد هیچ چیز مانع او شود حتی...
- نه خواهش می کنم...نه!

افکار لرد با صدای فریاد زندانی پریشان شد. زندانی با لابه و زاری به پای لرد افتاد. بدنش از شدت وحشت همچون بیـد به لـرزش افتـاد. چهـره ی خون آلودش نشانه ی عذابش بود و ترس.

چهره زنداني با دیدن چوب دستی که به سویش نشانه رفته بود چون مردگان رنگ باخت و ناله ای از سر یاس سر داد. چشمانش لبریز از خواهش و تمنا شده بود.
- س...سرورم به من.....

اما هنـوز لب باز نکرده بود که دردی جانکاه تمام وجودش را در برگرفت.
- نــــــــــــــــــــــــــــــــه...خواهش...
- دالاهوف، میدونی معنی خیانت به لرد ولدمورت یعنی چی؟

نگاهش با سردی به پیکری که پیش رویش بر روی زمین افتاده بود، دوخت.
- نابودی و نیستی، دالاهوف!
-... .( سکوت)
- برادرت، آنتونین برخلاف تو ترجیح داده با دشمن من هم پیمان بشه... دشمن قسم خورده ی من!

نگاه خیره ی لرد حین ادای عبارت آخر حالتی مرگبار یافته بود. بدن مرد از ترس دچار رعشه شده بود و صدای به هم خوردن دندان هایش به گوش میرسید. لرد سیاه با صدایی ارام ولی دلهره اور به صحبت هایش ادامه داد.
- و تو با وجود اینکه می دونستی باید به سرورت خبر بدی... سکوت کردی.
- س...ر..ورم من...
- ساکت!
-سکوت تو به اندازه خیانت برادرت غیر قابل بخششه!

لرد عبارت آخر را فریاد زد. به دنبال آن سکوتی مرگبار بر فضا حاکم شد. ثانیه ها به قدر قرنی در گذر بودند. لرد سیاه چنان به لرزش بدن زندانی می نگریست که گویی از این نمایش وحشت غرق لذت شده است. در گوشه ای از ان اتاق دهشتناک، لوسیوس مالفوی آرام و بی صدا گوش به فرمان لرد سیاه بود. برای لحظه ای این گمان در مالفوی شکل گرفت که چرا لرد سیاه کار را تمام نمی کند. چوبدستی اش را کشید و به سمت دالاهوف نشانه رفت. آیا لرد سیاه قصد بازی کردن با قربانیش را داشت یا... مکثی کرد و چوب دستیش را پایین اورد.

لرد سیاه به سمت قربانی چرخید و به آرامی به سویش حرکت کرد. با هر قدمی که لرد سیاه بر می داشت دالاهوف بیشتر خود را جمع می کرد.
- با این حال... من تصمیم گرفتم فرصت دیگری به تو بدهم.

با گفتن این جمله، صورت مار مانند لرد سیاه حالتی ترسناک و شیطانی به خود گرفت.
- با این فرصتی که بهت می بخشم، باید وفاداری خودت رو ثابت کنی!

سایه ای از آرامش بر چهره ی درد کشیده ی دالاهوف افتاد و او بی آنکه تلاشی برای برخاستن نشان دهد در همان وضعیت خود را روی زمین کشید تا لبه ی ردای سیاه اربابش را لمس کند.
- س..سرورم..ممن..

دستان لرزان دالاهوف برای گرفتن ردا بلند شده بود که صدای سرد لرد سیاه بار دیگر شنیده شد.
- لوسیوس ما رو تنها بذار!
- سرورم!؟

چشمان سرخ رنگ لرد سیاه حالتی خشم آلود و مرگبار به خود گرفته بود. لوسیوس گیج از رفتار اربابش با ترديد از در خارج شد.
- خب ، دالاهوف ، بذار ببينم ...


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


نقد فن فيكشن
پیام زده شده در: ۸:۳۶ یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۲
#18
درود


نحوه كار تاپيك :

1_ در اين تاپيك سوالاتي در رابطه با فن فيكشن مطرح ميشود و كاربران عزيز ميتونند پاسخ بدهند .

2_ در اين تاپيك بعد از راي گيري يك فن انتخاب شده و نقد مي گردد؛ در يك ساعت مشخص همه كاربران انلاين مشيوند و فن را نقد مي كنند.

اين فعاليت ها به صورت يك هفته در ميان انجام مي گيرد.


قوانين :

1- ارسال هر گونه پست تك خطي اكيدا ممنوع.

2- جزء جواب سوالات و يا مطرح كردن بحثي تنها راجع فن فيكشن، هر پست ديگري اسپم محسوب مي شود.


سوالات :

1-- فن فيكشن چيست و از نظر شما داراي چه خصوصياتي است؟
2-- مهمترين نكات در فن فيكشن نويسي چيست ؟
3-- در فن فيكشن نويسي تا چه حد نويسنده در ايجاد كردن ايده هاي جديد مجاز است؟( منظور ان است كه پيروي از خطوط معين شده داستان تا چه حد الزامي است ؟ )


منتظر حضور بنفشتان (!) هستيم.

K.SH


ویرایش شده توسط جاگسن در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۱۲ ۹:۳۱:۱۸

ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: ارتباط با ناظر فن فیکشن
پیام زده شده در: ۸:۵۸ شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۲
#19
بله حرف شما متين.

ولي ليستي كه دلورس امبريج عزيز گذاشته، مربوط به فن هاي داخلي سايت هست و شما مي تونيد همچين اسمي بذاريد.
" ارشيو فن فيكشن ( خارج از سايت ) "

باز كلمه ارشيو فن فيكشن مناسب تره، هر چقدر هم توضيح توي پرانتر داشته باشه.

و مورد دوم ،

مجوز ميخوام براي تاپيك
" درخواست فن فيكشن "

و تاپيك
" نقد فن فيكشن "

توضيح : توي اين تاپيك هر هفته بحثي مطرح ميشه و همه توي اون بحث كه راجع فن فيكشن هست، شركت مي كنن و هفته بعد ( يك هفته در ميون ) يكي از داستان ها به راي كاربران نقد ميشه ؛ عده اي در زماني مشخص انلاين ميشن و نقدش ميكنن.

البته براي رعايت كردن كپي رايت : ايده اش مال دوستم محمد (pr.longbottom ) و در انجمن دمنتور زده شده.

پي نوشت : بله البته من توي شيون اوارگان زندگي نمي كنم.ديـــــــ!
اما چرا شيرازي ام و البته اصلا لهجه ندارم.



ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: ارتباط با ناظر فن فیکشن
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۲
#20
درود

به نظرتون كمي اين اسم " فن فيكشن هاي برون سايتي " غير جذاب و البته مسخره نيست؟
ارشيو فن فيكشن مناسب تر نيست ؟؟



ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.