گریفیندور
VS
ریونکلاو
وقتی کتی مدیر میشود!
شب، تاریک تر از همیشه پرده های خشونتش رو روی سر گاتهام کشیده. تنها منبع روشنایی ناپایدار، رعد و برق هایین که گاه و بیگاه با شدت به دل سیاهی سقوط میکنن. قطرات بارون به آرومی روی زمین میریزن. برای چند لحظه، اوضاع به کندی پیش میره. جز سیاهی شب، رعد و برق و قطرات بارون دیگه چیزی نیست که توجهی رو به خودش جلب کنه.
اسکواااااارچ!پیکر نارنجی رنگی به شدت با زمین برخورد میکنه. بیننده دقیقا مطمئن نیست که چه اتفاقی افتاده. پیکر نارنجی رنگ درحالیکه از درد به خودش می پیچه، میخنده و به دل تاریکی هویج پرت میکنه. یهو، پشت سر پیکر نارنجی رنگ، دوچشم کشیده و سفید دیده میشن که با خصم به پیکر نارنجی خیره شدن. دو دست از سمت چشم ها دراز میشه و پیکر نارنجی رو بلند میکنه. پیکر نارنجی با هویجاش به سر و صورت حریفش میزنه.
-بتی جون، نیازی نیست به این کارا. من یه هویج بدبختم فقط. لامصب خب تو هم هویجی! هممون هویجیم! منتها من هویج ترم!
با یه صاعقه دیگه، بیننده متوجه میشه که هویج درحقیقت ترامپه و حریفش هم بتمنه! بتمن، هویج ترامپ رو ازش میگیره و به دل تاریکی پرت میکنه. بعد هم ترامپ رو روی پشتش میذاره و توی دل تاریکی گاتهام ناپدید میشه.
یک هفته بعد-در خدمتتون هستیم با مسابقه تیم ریونکلاو و گریفیندور. داور دقایقی قبل سوت آغاز مسابقه رو بی توجه به اینکه من توی مرلینگاه بودم، به صدا درآورد. بخاطر همین از تاخیر پیش اومده عذرخواهی نمیکنم و بهتون توصیه میکنم از داور شکایت کنین.
ئه... چرا ترامپ رو توی ورزشگاه نمیبینم؟
بازیکنای دوتیم سخت مشغول بازی ان. دستمال توالت که قبل از بازی مدتی توی مرلینگاه به سر برده تا برای بازی آماده شه، محکم به کوافل میچسبه و یک تنه به سمت دروازه گریفندور حرکت میکنه. کلاه گروهبندی شاکی میشه که دستمال توالت اصلا وظیفش این نیست، ولی تنها صدایی که ازش خارج میشه، اسامی گروه هاست.
به هر ترتیب، ساعات و دقایق سپری میشن. بازیکنا به همدیگه پاس میدن، دستمال توالت از دروازه های دوتیم رد میشه و همینطور اوضاع تکرار میشه. کتی که خیلی خسته شده و به تازگی فهمیده که توی ورزشگاه شانسی برای پیدا کردن نقطه ش نیست، ناراحت میشه. روی زمین فرود میاد و درحالیکه صحنه آهسته شده بین هجوم بی امان کوافل قدم میزنه.
همینطور که کتی قدم برمیداره، یهو جسمی نارتجی رنگ از بالا روی سرش میفته.
-نقطه م!
اما کتی اشتباه میکنه. کتی همیشه اشتباه میکنه. از همون اول هم کتی یه اشتباه پزشکی بود. بخاطر همین، وقتی کتی میفهمه که جسم نارنجی نه نقطه ش، بلکه ترامپه، موهاش فر میخوره و میریزه تو موهای ترامپ. موهای کتی و ترامپ که میفهمن بالاخره به هم رسیدن و دوران لانگ دیستنس تموم شده، سریعا با هم ترکیب و تبدیل به مدل موی جاستین بربری میشن.
کتی در جستجوی نقطه ش، دستشو توی جیب ترامپ میکنه و اینور و اونورو میجوره ولی هیچ چیز گردی دستش نمیاد. زیر دستش یه جسم مربعی شکل رو حس میکنه و با خوشحالی داد میزنه:
- باب اسفنجی!
ترامپ هنوز بیهوشه و نمیدونه چه خبره. در نتیجه کتی به سادگی هرچه تمامتر باب اسفنجی رو از جیب ترامپ میکشه بیرون.
چیزی که از جیب ترامپ اومده بیرون به تنها چیزی که شباهت نداره باب اسفنجیه بلکه بیشتر به یه صفحه فلزی پر از دکمه شبیه. ولی کتی که رسما بالاخونه رو داده اجاره این چیزا حالیش نیست. با تمام قدرت باب اسفنجیشو بغل میکنه. یهو نوری میدرخشه و ثانیه ای بعد دیگه اثری از آثار کتی نیست.
حاضران در ورزشگاه:
ترامپ:
دقایقی بعد- کاخ سفیدکتی به جایی منتقل شده که تا حالا تو عمرش ندیده. درحالیکه با یه دست باب اسفنجیشو بغل زده، مات و متحیر به در و دیوار به شدت ناآشنا زل میزنه. دیوارا پوشیده از عکسای مختلفیه که کتی تا حالا ندیده. سعی میکنه با خوندن اسمای زیر تابلوها متوجه بشه اینا کیان.
- جرج واشنگتون... آبراهام لینکن...نیکسون؟ چقدر زشته این! آیزن هاور؟ کله ش شبیه ولدمورته! هری ترومن؟ هوم اصلا آشنا نیست...
کتی یکمی میره جلوتر:
- بیل کلینتون...یا خدا دماغ اینو! جرج بوش...باراک اوباما...دونالد ترامپ...چقدر شبیه ترامپ خودمونه. همونقدرم زشته...
یه مرتبه صدایی توجه کتی رو به خودش جلب میکنه.
- قربان برگشتین؟
کتی برمیگرده و یه آدم شیک پوش و کت شلواری رو جلوش میبینه.
- تو مشنگی؟
یارو سرش رو برای کتی خم میکنه.
- خیر قربان بنده مایک پنس هستم. معاون اولتون.
- ها تو همونی که معاون اول ترامپ مایی؟ خیلی زشت تر از اون چیزی هستی که میگفتا!
پنس دوباره جلوی کتی کرنش میکنه.
- نظر لطفتونه قربان. دیگه من از حالا به بعد معاون شمام. در واقع هرکسی منوی مدیریت کاخ سفید رو دستش داشته باشه رییس جمهور محسوب میشه و من وظیفه مه به اون خدمت کنم.
کتی بل:
دقایقی بعد- دفتر کار رییس جمهورکتی پشت میز شیک و گرون قیمتی نشسته که ترامپ یه زمانی پشتش مینشست و زرت و پرت احکام مزخرف صادر میکرد. درحالیکه عینک کاری ترامپو هم زده به چشمش به لیوان قهوه ای که گذاشتن جلوش نگاه میکنه.
- پنس!اینو بیا ببرش. واسم نوشیدنی کره ای بیار.
پنس بدو بدو میاد جلو و قهوه رو از رو میز برمیداره.
- قربان همچین چیزی نداریم. ولی شامپاین داریم بیارم واستون؟
کتی تا حالا اسم همچین چیزی رو نشنیده ولی چون اسمش نقطه زیاد داره خوشش میاد. در نتیجه پنس بدو بدو برمیگرده تا بره براش شامپاین بیاره. تو این فاصله کتی از طریق سیستم کاخ سفید به سایت جادوگران وصل میشه و با شناسه ترامپ که روی ورود خودکاره وارد سایت میشه. چیزی که بالا میاد باور نکردنیه.
- اوه مای گاد! یعنی اینهمه وقت ترامپ فنگ بوده؟
کتی درحالیکه موهاش به هم فرخورده، روی اولین دکمه ای که میبینه میزنه. از قضا، دکمه اول کتی رو یه راست میبره به منوی مدیریت. و اینجاست که کتی دچار رعشه ی حاصل از وسوسه ی حاصل از منوی مدیریت میشه. کتی دیگه جزو زوپسی هاست. کتی خیلی خفن شده. کتی میتونه هرکاری بخواد بکنه. کتی خیلی خفنه و همه رو بلاک میکنه و با بقایای حاصل از باقیمونده های سایت، کلاهک هسته ای میسازه و کلاهک رو یه راست به استادیوم کوییدیچ دیپلوی میکنه. کلاهک درنهایت به استادیوم برخورد میکنه و تموم محیط اطرافش رو نابود.
جهان در وحشت فرو میره. روسیه به خودش اعلام جنگ سرد میکنه و آمریکا که ناراحت شده، رگ خودشو توی وان حموم میزنه.
ژاپن از فرصت استفاده میکنه و با صادرات کلی سامورایی، جهان رو تحت سلطه خودش درمیاره. کتی که خیلی خفن شده و میتونه با بمباش همه رو بزنه، به خورشید اعلام جنگ میکنه و جنگ رو سریعا با پرتاب چند بمب هسته ای به پایان میرسونه. خورشید از بین میره و جهان برای سالهای سال توی تاریکی فرو میره. هوش مصنوعی شورش میکنه و بعد از تسخیر اروپا، ترمیناتوری رو به گذشته میفرسته تا کتی رو در کودکی بکشه اما ترمیناتور به دست سارا کانر به شهادت میرسه. کتی در سوگ ترمیناتور به گروه ماسک قرمزها میپیونده و مامور میشه تا بتمن رو از بین ببره. در شب حادثه، کتی به اشتباه توسط بتمن به درون دیگی از مواد شیمیایی میفته. حادثه باعث میشه پوست کتی به رنگ سفید تغییر رنگ بده و موهاش سبز بشن. کتی که دیوونه بود، دیوونه تر میشه و با چاقو روی صورتش لبخند حکاکی میکنه...
فلش فورواردشب، تاریک تر از همیشه پرده های خشونتش رو روی سر گاتهام کشیده. تنها منبع روشنایی ناپایدار، رعد و برق هایین که گاه و بیگاه با شدت به دل سیاهی سقوط میکنن. قطرات بارون به آرومی روی زمین میریزن. برای چند لحظه، اوضاع به کندی پیش میره. جز سیاهی شب، رعد و برق و قطرات بارون دیگه چیزی نیست که توجهی رو به خودش جلب کنه.
اسکواااااارچ!پیکر سفید رنگی به شدت با زمین برخورد میکنه. بیننده دقیقا مطمئن نیست که چه اتفاقی افتاده. پیکر درحالیکه از درد به خودش می پیچه، میخنده و به دل تاریکی نقطه پرت میکنه. یهو، پشت سر پیکر، دوچشم کشیده و سفید دیده میشن که با خصم به پیکر سفید خیره شدن. دو دست از سمت چشم ها دراز میشه و پیکر رو بلند میکنه. پیکر سفید با نقطه هاش به سر و صورت حریفش میزنه.
-بتی جون، نیازی نیست به این کارا. من یه دیوونه بدبختم فقط. لامصب خب تو هم دیوونهای! هممون یه مشت دیوونه تو این دنیای دیوونهی دیوونه ایم! هاهاهاهاهاههههههههههه هوهوهوهوهوهوهو.!
با یه صاعقه دیگه، بیننده متوجه میشه که دیوونه درحقیقت کتی بله که تبدیل به جوکر شده و حریفش هم بتمنه! بتمن، نقطه کتی رو ازش میگیره و به دل تاریکی پرت میکنه. بعد هم اون رو روی پشتش میذاره و توی دل تاریکی گاتهام ناپدید میشه. صدای خنده های کتی در دل گاتهام ناپدید نشد. صدای خنده های کتی هیچوقت ناپدید نمیشد. همونطور که سایه خفاش هیچوقت از سر گاتهام کم نمیشد. سرنوشت، کتی و بتمن را برای همیشه به هم تنیده بود. هیچکدام بدون دیگری معنی نمیداشت...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پست نوشته شده توسط جیمز پاتر هست، من فقط به نیابت ازش ارسال کردم. به لینی هم پیام ارسال کردم در موردش.