هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خواندن ذهن
پیام زده شده در: ۹:۵۹ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲
#11
آه استــــاد،استاد،شما چه دل رئوفی دارید استاد. وقتی نوشته های شما را میخواندم اشک در چشمانم حلقه میزد دوست داشتم گریه ای کنم که تالار ها خون گریه کنند،مرگ خواران در کنجی در خانه ی ریدل بشینند و برای هم از خاطراتشان با شما تعریف کنند.

استــــــــــــــاد،چرا هیکس شما را نمی خواد ؟ مگر من مردم؟! من گمراه بودم حالیم نبود،خاک بر سرم که تو کلاساتون شرکت نکردم!خاک بر سرم!

واقعا چرا؟استاد به این خوبی به این خوشملی تازه اگه کسی بهتون حمله کنه تیریپ گرگ بر میداره میزنه شتکشون میکنه ، واقعا چرا تو کلاساشون شرکت نکنیم ؟ واقعا چرا؟مسئول این همه نابسامانی کسیت؟

خب وراجی کافیه بریم سر تکالیف :

۱. چرا هیشکی یه توله گرگ زشتو نمیخواد؟

کدوم احمقی این حرفو زده؟! استاد من وقتی دارم تالار هارو میبینم همه دارن میگن استـــاد چقدر خوشمله ایشالا مبارکش باد ، بعدش همه میزنن زیر خنده

خب یعنی شما انقدر خوشملیک ه از دیدن چهرتون همه لبخند های گشاده گشاده میزنند.من خودم یه مرگ خوارم . توی پروفایلم نزدم تا شناسایی نشم. شما هم به کسی نگیدا،الان فقط من میدونمو شما او مرلینو لردو و ... عه چرا همه فهمیدن؟

خب فقط من میدونمو شما او مرلینو لردو و همه هم الان فهمیدن دیه.
به جان شما من دروغ نگفتم استاد

خب نتیجه میگیریم همه یه توله گرگ زشتو پیرو دوست دارن . راستی شما از چه کرمی استفاده میکنید انقدر پوستتون شفافه؟! کرم اساره ی قورباقه میزنید؟ خصوصی پخ کنید.

۲. دوشواری ذهن‌خونی رو از یک تا ده امتیاز بدین و چرا!!!

من بهش نمره ی 8 رو میدم.
اســـتاد،نپرسید چرا!چون من اصلا این کلاسو ندیدم همش تقصیر این چیزه ... چی بود اسمش همون که هی میکشنش میرن فضا ... چی بود؟وایسید.یک دقیقه سکوت کنید.
.
.
.
.
.
.
.

آها یادم اومد ، نقشه بود. خب نقشه میکشن میرن فضا دیگه نه ؟
خب ما هم داشتیم نقشه میکشیدیم که بعدش یه چیزی بکشیم بریم فضا!

۳. توی یک رول توی کلاس ذهن‌خوانی شرکت کنید!

هاگوارتز مثل همیشه شلوغ پلوغ بود.همه از این کلاس به اون کلاس میرفتن و تمام جلسه های آموزشی هاگوارتز به طور منظم بر گزار میشد و بچه ها استقبال میکردن.
تنها کلاسی که سوت و کور بود و زمزمه های آرومی از اون شنیده میشد کلاس ذهن خوانی بود.

به نظر میرسید بچه ها استقبالی از این کلاس نمی کردند.

توی کلاس جو آرومی بود.سه نفر پشت میز های نشسته بودن.
رز توی میز بقلی آسپ نشسته بود و هر از چند گاهی نیم نگاهی به آسپ میکرد که شاید فرجی شدو و اینا دیه

مروپی هم دو ردیف اونطرف تر از اینا نشسته بود و داشت به حرف های استاد گوش میداد:
_خب یاد گرفتید؟باید یه نفس عمیق بکشید و توی چشمای طرف زل بزنید سعی کنید یه انرژیی رو از خودتون در کنید و خلاصه ذهنشو بخونید دیگه.

_

_چرا اینجوری زل زدی آسپ؟

_

_با تو ام ؟ چته ؟ داری چیکار میکنی؟

_

ناگهان رز که نگاه های آسپ براش خیلی زیبا به نظر میرسید به استاد گفت: خب شاید ... داره .. وای چقدر قشنــــگ نیگا میکنه

مروپ که داشت حالش از این صحنه بو میشد گفت : استاد فک کنم داره ذهنتونو میخوره...یعنی میخونه.

اشک در چشمان استاد حلقه زد و با بقض گفت:
وای واقعا؟ یعنی میشه یه نفر یاد گرفته باشه ؟ خب آسپ حواستو جمع کن.حالا باید ذهنمو بخونی...خب خوندی؟عه آسپ... وای آســــــــــــــــــــپ ...

آسپ با سر به زمین خورد و مثل اینایی که با قابلمه میزنن تو سرشون و بیهوش میشن روی زمین افتاد.

رز سریع پرید و چند تا کشیده زد توی گوش آسپ و گفت : بلند شو آسپ ... بلـــــــــــند شو.

رز که دید آسپ نه نبضش میزنه نه نفس میکشه ... به سمت استاد رفت و با عصبانیت گفت :
تو اونو کشتی! من میکشمت!

با عصبانیه ب هسمت پروفسور رفت ولی ...

_وای هر چی کشیده بودم پرید :worry:

ملت درون اتاق چشم هاشون گرد شد و از حالت ترس به بقض و زردو بنفش ارتقاء یافته و همه با این قیافه به دیدار لرد شتافتن:



۴. جلسه پیش کجا پیچوندین رفتین؟

استـــاد.باور کنید ما جایی نبودیم.یعنی ما جایی نرفتهبودیم.چیژ مارو یه جایی برده بود.همش تقصیر این مورفینه.
انقدر به من چیژ داد کشیدم تا این بلا سرم اومد. لرد از دنیا منهات کنه


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۱۷:۰۹ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲
#12
بیابان هپروت:

بعد از اینکه لارتن تخته چوب احضار روح رو پرت میکنه روی زمین،محفلی ها با دقت به تخته نگاه کردند.

تخته هیچ ویژگی خاصی نداشت،تخته ای با رنگ مشکی و تقریبا اندازه ی یک میز کوچک برای نوشتن تکالیف هاگ بود،تخته ی نسبتا انعطاف پذیری بود،ولی در حدود چند میل خم میشد و اگر بیشتر بهش فشار بیاوریم میشکند.

محفلی ها با تعجب به تخته نگاه میکردند و سعی در پیدا کردن ویژگی خاصی در تخته بودند.
سکوت عمیقی در بیابان حکم فرما بود که با سکوت محفلیا در هم آمیخته شده بود و میشد سکوت قبل از طوفان را در آن پیدا کرد !
بعد از مدتی هرمیون این سکوت تلخ رو شکست : لارتن،دیوونه شدی؟تخته چوب اوردی ریشو رو احضار کنیم؟هری اونو جوری ترکوند که کلا از تاریخ منها شد!
_هرمیون خب چرا نمی زاری توضیح بدم؟! واقعا که،مثلا تو خرخون هاگ بودیا یکم عقل نداری،از هری یاد بگیر مثل بچه ی مشنگ نشسته داره گوش فرا میدهد!

هری در کمال تعجب داشت به حرف های لارتن گوش میداد و سرشو به معنای اینکه چیز فهم شده هی بالا و پایین میبرد تا خسته شد و دیگر از این کار دست بر داشت.
هری که متوجه نگاه های عمیق محفلیا ها به خودش شده بود با تعجب پرسید:چتونه؟!پسر کله زخمی ندیدین؟!حتما باید لردو ببینین تا ... ناگهان لارتن حرف هری را قطع کرد: نه هیچی نشده بود فقط یکمی داشتی دقت میکردی که کمی عجیب به نظر میرسید،آخه معمولا توی هاگ...هرمیون حرف اونو قطع کرد:حرف پروفسور هارو گوش نمیدی و هی ازمون نمره کم میکردی.

هری که یکم داغ کرده بود با عصبانیت گفت:حالا هم که یه بار دارم گوش میدم شما ها یه کاری کنید که گوش ندما، من قاطیما :vay: ولم کنـــــــــــــــــــــید!

اعضای محفل برای اینکه قائله را ختم کنند بر روح تکه تکه شده ی دامبل درودی فرستادند و به ادامه ی صحبت های لارتن گوش فرا دادند:
_خب ببینید من نمی دونم این تخته چیه گفتم بیارم تا شما ها یه چیزی توش پیدا کنید

جیمز با حالت تعجبانه ای به لارتن گفت:
یعنی اینو الکی اوردی؟!تو یه گروهو به مسخره گرفتی!
_خنگه اینو که الکی نیوردم مگه من هریم الکی همه کاری بکنم؟!
_خب توضیح بده.
_وقتی تو سیرک عجایب بودم و بعد از نمایش داشتم غذامو میخوردم پیرمرد ریشویی آمد و وردی خواندو در باز شدو من دیده به دیده اش انداختم و آن این تخته را برای من پرت کرد و گفت بیا هروقت هری منو ترکوند با این احضارم کن طرز کارشو خودمم بلد نیستم گفتم تو یه چیزی ازش در بیاری تا الان این موضوع برام مبهم بود ولی الان میدونم باید چه کار کنم با این تخته!
_خنگه نمی دونی باید چیکار کنی که ... .
_خب...حق با توئه.

بعد از تمام شدن بحث لارتن با گروه سیلی از پیشنهادات بر سر او نازل شد :
_شاید باید بخوریمش!
_تخته ی تکالیف نیست؟
_تخته ای نبوده که دامبلو باهاش میزدن؟شاید باید باهاش خودمونو بزنیم

شاید ... شاید... این جمله ها ادامه داشت وپیشنهاد جالبی اراده نمیشد تا اینکه پیشنهاد رون باز سکوت عمیقی ایجاد کرد : شاید باید باهاش چوب دستی بسازیم!

محفلی ها از این پیشنهاد رون خوششان آمده بود،تا اینکه هرمیون مثل این آدمایی که خیلی حالیشونه این جمله رو گفت : اومدیمو چوب دستی ساختیم ، مغزشو چی بزاریم ؟! مغز خودمونو بزاریم؟
_اگه مغز تورو بزاریم که چوب دستی هنگ میکنه.
_نه اینکه اگه مغز تورو بزاریم چوب دستی خود به خود آوادا میزنه!

دعوا های هرمیون و رون ادامه داشت ، هیچ کس متوجه تفکر عمیق هری نبود ! هری بعد از مدتی شروع به صحبت کردن زد که :
شاید تکه های روح دامبلدور رو باید بزاریم!

باز سکوت عمیقی ایجاد شد ! توجه محفلی ها به تکه های پرپر شده ی روح دامبلدور که در آسمان بیابان معلق بود جلب شد تا اینکه همه با هم گفتن :
شــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــد !

...


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲
#13
تاریخ جادوگری جلسه ی آخر :

1. یه سوال مربوط به درس تاریخ از خودتون بسازین و خودتونم بهش جواب بدین! (7 امتیاز)

چرا لرد ولدمورت با اینکه از هری خیلی قوی بود بازم گذاشت هری اونو بکشه؟!

به نظرم نظر لرد بزرگ این بوده که : بچه زدن نداره به بچه باید قاقالی لی بدی. و ارباب هم به عنوان قاقالی لی بهش یه ابر چوب دستی جایزه داد ( ابر چوب دستی فقط مال لرده ولا غیر ) که هری وقتی داشت با اون بازی میکرد زد شیکوندش.خاک بر سرش. و چون ارباب نتونست قاقالی لیی پیدا کنه که هری نتونه اونو خراب کنه جان به جان آفرین که خودش باشه تسلیم کرد .

2. از کدوم سوال یا مبحث درس کلاس تاریخ بیشتر خوشتون اومد؟ چرا؟ (3 امتیاز)


بحث مرلین جالب تر بود
چون به مرکز تفکر جادوگران یعنی مرلینگاه اشاره ی بسیاری داشت و نقش مرلینگاه رو در جامعه جادوگری به نمایش در آورده بود.

3. دوست دارین اگه قراره اسمتون تو تاریخ ثبت شه، با چه عنوانی ثبت بشه؟ (8 امتیاز)

دوست دارم اسمم با عناوینی مثل :
پاچه خوار ارباب سیاه ، آبگوشت نجینی ، گارسون نجینی ، وسیله ی حمل و نقل نجینی ، مترجم نجینی و از این قبیل القاب ثبت شود.

الف: چند جلسه تو این کلاس شرکت کردین؟
با این جلسه به علت کمبود وقت 2 تا .
ب: امتیازتون به کلاس از 30 نمره چنده؟
به نظرم نمره ی 28 مناسبه.

5. یه نقاشی از چهره یکی از آدمای ثبت شده تو تاریخ جادوگری بکشین! (3 امتیاز)

بفرمایید :
http://www.jadoogaran.org/uploads/avatars/cavt52c97e87387e8.jpg
باور کنید خودم کشیدم باور کنید!

6. آیا کار سایت جادوگران روزی به پایان میرسه و تبدیل به جسد میشه یا تا ابد (حتی با وجود فعالیت کم) پابرجا میمونه؟ چرا؟ (7 امتیاز)

به نظرم هر سایتی یا هر چیزی یه آخری داره. هر چیزی حتی خود دنیایی که توش هستیم هم بالاخره یه روزی بر فناست.
ولی این سایت سایت جادوگران هستش!سایتا مشنگا نیست که به همین سادگی از بین بره این سایت تا ابد جاودانه خواهد ماند. اگر کسی هم بخواد این سایتو بترکونه خود ارباب اونو میترکونه.


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: قوی ترین محفلی کیه؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۲ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲
#14
به نظرم قوی ترین محفلی لرد ولدمورت هستش البته محفلی که نیست ولی خب قوی تر قوی تره دیه محفلیو مرگخوار نداره
در این میان پدرم را جای نگذارید که خیلی خفن بود . یعنی قوی هم بود از لحاظ قدرت درون(شما چیزیولوژیکی نخوندی نمی دونی قدرت درون چیه )


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲
#15
با نام چیز و لرد بزرگ و زنده باد چیز .
1. اولین مرلینگاه کجا و توسط کی ساخته شد؟ (5 نمره)

جونم براتون بگه که آره.اولین مرلین گاه توسط یه آدمی به اسم آلبوس سوروس پاتر درست شده. این آقای مرلین(دوست آسپ) یه روز داشته کوییدیچ نیگا میکرده و تخمه میشکسته که ناگهان زنگ در خونشو میزنن. وقتی میره درو باز کنه یه ملتی میریزن تو خونه و شروع میکنن به تخلیه کردن خودشون :pashmak:
وقتی که تخلیه کردنشون تموم میشه مرلین یه نیگا میکنه به باقی مانده های ملت. بعد یه نیگا به ریشش . بعد یه نیگا به باقی مانده ها . بعد یه نیگا به ریشش و بعد یه نیگا به باقی مانده ها و گریه :ball:
بوی گند باقی مانده ها خونشو پر میکنه و اون تصمیم میگیره که یه دور چیز بکشه تا بوی گند خیلی به چشم نیاد ولی میبینه که عه ؟ ! بوی چیز و بوی باقی مانده ها مخلوط شده و یه چیز وحشت ناکی در اومده ازش . از اونجایی که نمی شد اون همه باقی ماندرو جمع کرد یه جغد برای آقای آسپ میفرسته و میگه بیاد و یه کمکی بهش بکنه . و آقای آسپ یه مرلینگاه جای خونه ی مرلین میسازه و اسمشو میزاره مرلینگاه تا ملت برن اونجا تخلیه کنن

2. چرا اسم مرلینگاهو روی دستشویی دنیای جادوگری گذاشتن؟ (5 نمره)

خب این سوال خوبیه.چون والا اولین مرلینگاه روی خونه ی آقای مرلین ساخته شده و نمی تونستن اسمشو بزارن آلبوس سوروس پاتر گاه!پس اسمشو میزارن مرلینگاه تا ساده تر باشه و از ابهت آقای آسپ کم نشه .

3. اگه بخواین 4 موسس رو به آغوش گرم همدیگه بفرستین، کی رو به کی میدین؟ چرا؟ (10 نمره)

والا من خودم اول خواستم رونا رو به هلگا بدم دیدم که عه نقص فنی داره پس تصمیم گرفتم هلگا رو به گودریک بدم تا همیشه قهرمان باشیم و سالازار رو به رونا بدم تا همیشه آخر باشن تو امتیازات دیگه . (دست های پشت پرده و مافیای آغوش گرم )




4. به نظرتون اگه مرلین الان وجود داشت و بینمون زندگی میکرد، توی کدوم یک از چهار گروه هاگوارتز میفتاد؟ خیلی کوتاه دلیلشم بگین! (5 نمره)

خب به نظرم میومد تو هافل
چون معمولا افراد خاص مثل پسر هری پاتر پسر رون ننه هلگا و پسر ننه باباشون میان تو هافل و از اونجایی که مرلین پسر کسی نبوده و شاید دختر کسی بوده که ریش داشته و خاص بوده میاد تو هافل تا با بروبچز چیز بکشه و حال کنه عه یعنی نقشه بکشه و حال کنه . و از اونجایی که ما عضو کمی کم داریم و فقط افراد خاص رو میپذیریم مرلین رو اوردیم دیه.

5. یه نقاشی از چهره ی مرلین درون ذهنتون بکشین. (5 نمره)

بفرمایید:
تصویر کوچک شده


والا فقط یه چیزی بگم که من از رو بقیه کپ نزدم اونا از رو من کپ زدن





برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲
#16
با نام چیز و لرد بزرگ و سیاه .
1. چیزی که تو تکلیف گفتم انجام بدین به صورت رول! (25 نمره!)
_خب آسپ بیا این چماقو بگیر دستت ببینم چیکار میکنی.
این صدای استاد گودریک بود که میخواست ببینه چقدر با چماق بلدیم بلوجر بزنیم. در این لحظه که من داشتم باخودم فکر میکردم که حالا چه کنم بزنم یا نزنم استاد پرید رو جاروش و یه دور زد و به بالا رفت و بلوجر هم دنبالش بود.

من هم برای اینکه ببینم چقدر کتک کاریم با بلوجر خوبه پریدم رو جاروم یه دور زدم و خوردم به ستون بعد برگشتم و به بالا رفتم . در حالی که بلوجر دنبال استاد میرفت استاد دادو حوار میکرد:آسپ پس داری چی کار میکنی از من دورش کن و گرنه یه نمره صفر برات میزارم ها .
_چشم استاد شما فقط صفر نزارید.

من دنبال بلوجر بودم و همین طوری داشتم با چکو لگد اونو میزدم و اصلا کاری به چماق نداشتم . تا اینکه بلوجر از بسکه کتک خورده بود یه دور خیز کرد مثل گاو یه بلوجر واقعی استاد رو هدف گرفت و آتش!عه یعنی اینکه برای اینکه استاد صدمه نبینه من یه طلسم آوادا زدم که خلاصه کار بلوجز ساخته بشه
وقتی که داشتم در کمال خوشحالی به پایین میومدم استاد گفت:تقلب تو بازی آسپ؟
_عه نه استاد من فقط خواستم که شما آسیب نبینید و گرنه ما مرگخوار نما ها اهل این کارا نیستیم :worry:
_پس مرگخوار هم هستی
_معلومه که هستیم شما مشکلی دارید؟
_چی؟!!پسره ی پررو برو گمشو بب....بــــــــــــــــــــــوف تــــوق بومـــــــــــــــب .

این صدای بلوجری بود که از بیرون استادیم اومده بود و مدام به سر و صورت استاد ضربه وارد میکرد و استاد رو گیج و منگ کرده بودولی من هیچ حرکتی نمی کردم و همین طور بچه ها چون داشتن از این صحنه های بسیار کم یاب و زیبا لذت تمام رو میبردن.
ولی چون من دنبال خود شیرینی و کسب امتیاز برای گروه هافل بودم سریع چماقو برداشتم و به سمت بلوجر حمله ور شدیم . وقتی اولین چماق رو به اون زدم اون تازه فهمید که باید منو بزنه پس یه دور خیز کرد و با تمام سرعت مثل گاو یه بلوجر واقعی به من حمله کرد و ...
_آواداکداورا
این صدای تلفظ طلسمی بود که من به طرف بلوجر روانه کردم و آنرا با خاک یکی ساختم .

بعد از تمرین استاد رو به درمانگاه بردم و پیش مادام پامفری گذاشتم تا به خوبی استراحت کنه و زود تر امتیاز مارو بده بریم پی کارمون .

2. پست مدافع همیشه پست نا محبوبی بوده! عشقتون به این پست رو اعلام کنین تا من بتونم از فدراسیون کوییدیچ بخاطر علاقه مند کردن بچه ها به این پست ، جایزه بگیرم!(5 نمره)

ععع؟!! کی گفته این پست محبوب نیست؟!پاتر سی گفته؟غلط خورده. شما عکس این آدمی که گفته این پست نامحبوبرو بده جنازه تحویل بگیر یا اصلا میخوای تحویل نگیر .
این پست کلا در برابر سوسیالیستی و غیر چیزیولوژیکی میجنگه . بعله!نمی دونستید استاد؟خب میجنگه دیه .
ما عاشق این پست هستیم و این پست را دوست میداریم و دست نرمی بر سر بازیکنان حمله میکشیم تا بروند و گل بزنند و فقط گل بزنند و حواسشان به دورو ورشان نباشد زیرا ما بلوجر ها را با آوادا میترکانیم .


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
#17
بانو فلور وقت کم دادین . ما امتحان مشنگیمون خیلی زیاد شده اگه کم بگیریم پدرمون پسر کله زخمی ما را به چوبه ی دار محکوم خواهد کرد .
خواهان وقت بیشتر


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
#18
درود بر چیز ولرد بزرگ

- سه "نوع" گیاه نام ببرید که نحوه تغذیه متفاوت داشته باشند. (15 نمره)
1.خب جلسه ی قبل گفتم دیه گیاه وابسته به چیز چیز خاصی نمی خواد .
2.گیاه افرامپتریوس:
این گیاه کلا فقط کارش با فحش حل میشه.یعنی باید بهش فحش بدی تا اونم لج کنه و بیاد گنده بشه تا بعدا حسابتو برسه و عقده هاشو خالی کنه. میگی خالی میبندم؟ببین دیگه چقدر بهش فش دادن که انقدر گنده شده(البته این حالت هم گرفته دیه خیلی هنر مند بوده ) :
تصویر کوچک شده


3.گیاه بی چیز عه یعنی بی عاطفه:
آقا این گیاه اصلا یه بشریه که نگو و نپرس . ببین چی چی میخواد:هیچ چی نمی خواد!هیچ چیزی هم پس نمی ده ! کلا بی مصرفه . عکس هم نداره .

- نحوه خوردن پشه توسط گیاه پشه خوار (گوشت خوار) ِ جادویی را در چند مرحله توضیح دهید. (رنگ پشه در آن مرحله - تعداد قطعاتی که پشه به آن تبدیل می شود - قمستی که پشه در آن قرار دارد - استاتوس پشه و تعداد پیش بینی لایک هایش - ... ) (موارد گفته شده انتخابی می باشند و می توانید بعضی ها را ننویسید. ) (15 نمره)

خب.اول این گیاه دهنشو بسته نگه میداره تا یه پشه ی بدبختو گیر بندازه . وقتی که پشه اون دورو ورا پیداش میشه این گیاه همچینی یه بوی خیلی بدی رو از خودش ترشح میکنه تا پشه جذبش بشه .
وقتی که پشه این بو رو حس میکنه با خودش میگه:به به چه بوی فاضلابی میاد به به!برم ببینم چی چی در انتظارمه .
وقتی که پشه اینو میگه و گیاه پشه خوار میشنوه رنگش قرمز میشه یه خنده ی شیطانی میزنه و یه دود چیز میکشه تا حالش بیاد سر جاش و بو گندش بیشتر بشه

وقتی که پشه گیاه رو پیدا میکنه میاد که بشینه روش ... بعله دیگه جان به جان آفرین تسلیم می نماید و به هفتصد هزار تیکه تیکه تیکه میشه و داداش میره هوا و در نهایت نا باوری و غم انگیزی زنو بچش آواره ی کوچه خیابان ها میشوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استاد چقدر سوالاتون جالب بود به به به به حال کردم (خود شیرینی جهت کسب نمره ی بیشتر)




برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
#19
بله درسته ما دلاکور را قبول داریم .

فقط زمان زیاد بدید که ما گیر امتحانات مشنگی هستیم.
دوستان چیز دوست باشد که باشیم و من پیروزم نگران نباشید
نوع سوژه هم با دلاکور باشه.


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: آزکابان
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲
#20
سلام و درود بر ملت غیور پرور و چیز اعظم . و درود بر مورفین گانت بزرگ المنصب و عظیم الشوکت . و درود بر لرد بزرگ و سیاه فراموشمان نشود که عاقبتی بس سیاه و بس خوف ناک دارد .

ای ملت غیورپرور بدانید و آگاه باشید که ما دولت بر حق بوده و هیچ دولتی بر ما برتری نداشته . بدانید! اگر آزادی را میخواهید اگر پرواز را میخواهید و اگر حق را میخواهید ناامید نشوید . که چرا ناامیدی مرگ زندگان است .

شما زنده اید نه مرده! به دفاع از خود بپردازید . گر ناامید شوید میمیرید . شما خود بهتر میدانید که زمستان رفتنیست. خود میدانید که حق ما گرفتنی نیست ! خود میدانید که بر حقید و خود میدانید که تلاش شما جز موفقیت و پیروزی ثمره ای ندارد بسا بهتر از این باشد .

این دولت همیشه سرفراز بوده و سرفراز می ماند و کسی هیچ پارازیتی درون آن نمی اندازد . ما نمی گزاریم ما را از چیز دور کنند . نمی گزاریم بر ما غلبه کنند . ولی ما میتوانیم بر آنها با اراده ی محکم خود غلبه کرده و آنها را به درکی آتشین ارسال کنیم .


شما باید بدانید که باید بمانید گر نمانید عاقبتتان سیاه گردیده و طالعاتان به نحسی ابدی مبتلا شده و خود آشفته خاطر میشوید .

من آلبوس سوروس پاتر از همین تریبون اعلام میکنم که تا آخرین قطره ی خونم و آخرین تکه چوب چوب دستیم در رکاب مورفین گانت و چیز و تابستان می مانم و جانم را فدای این دولت آزادی و این دولت پرواز و این دولت شما میکنم چرا که پهلوانان نمی میرند

و همچنین باید اعلام کنم که حزب مخالف ما نگران باشند که من در حال رمز گشایی آرم و کلمه ای هستم که دلوروس آمبریچ بر روی به اصطلاح سربازانش میزند و به آنها افتخار میکند . ای سربازان به اصطلاح سرباز آمبریچ بدانید و آگاه باشید که او هدف پنهانی غیر از افتخار کردن به شما دارد . که بزودی او و دولتش را رسوا میکنم تا بداند و آگاه باشد که یه من خشخاش چقدر چیز دارد .

من جز حقیری در میان چاکران مورفین نبوده و میدانم و آگاهم که او و یارانش بر حق اند .
و من الچیزو توفیق
زنده باد تابستان!


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ ۲۱:۰۷:۵۴

برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.